سایت همسریابی موقت هلو


دوست دختر علیرضا جی جی کیست؟

یقه اسم دوست دختر علیرضا جی جی و ول کرد و گفت: میرم صورتمو بشورم. سمت ماشین راه افتاد... دوست دختر علیرضا جی جی به صورت هیستیریک ی دستاشو بهم زد

دوست دختر علیرضا جی جی کیست؟ - دوست


اسم دوست دختر علیرضا جی جی

 خیلی...بامزه شدی...شکالت ی بود! بدون نگاه کردن به اسم دوست دختر علیرضا جی جی مخاطب بهش گفتم:

فرار کن.

دستشو برای بار چندم روی چشماش کشید و با حرص تا در نرفته از یقش گرفت و آروم گفت: من با تو شوخ ی دارم مو قشنگ؟ جدی جواب داد: نه دادا... عکس دوست دختر علیرضا جی جی... ! انگشتش و به خامه روی صورت مژده دوست دختر علیرضا جی جی زد و تو دهنش گذاشت. اوم...شیرینه. متحیر نگاهشون میکردم. ساکت شدن... گردنبند صلیب عکس دوست دختر علیرضا جی جی از تیشرتش افتاده بود بیرون و شاید توهم من بود که حس کردم دوست دختر علیرضا جی جی داره به گردنبد نگاه میکنه! صداش زدم: مژده دوست دختر علیرضا جی جی؟

یقه اسم دوست دختر علیرضا جی جی و ول کرد 

یقه اسم دوست دختر علیرضا جی جی و ول کرد و گفت: میرم صورتمو بشورم. سمت ماشین راه افتاد... دوست دختر علیرضا جی جی به صورت هیستیریک ی دستاشو بهم زد و نزدیک دهنش برد. خب خانوما...تا شما بشینید من یه چیزی میخرم میام. لبخندی به روشون زدم و فاصله گرفتم. خودمو از دیوار باال کشیدم و نشستم. دستامو تکیه گاه کردم و پاهامو تو هوا تکون دادم. باد تندی هرازگاه ی وحشیانه به صورتم ضربه میزد. یاد چندسال پیش افتاده بودم. روسیه... هنوزم بعضی وقت ها باورم نمیشه من همه ی اون اتفاقات رو تجربه کرده باشم!

یکی کنارم نشست و بدون برگشتن و نگاه کردن میدونستم کیه. سنا صدام کرد و لیوان کاغذی نسکافه رو سمتم گرفت. ازش گرفتم که سمت چپم اومد و کنارم نشست. سرچرخوندم و اسم دوست دختر علیرضا جی جی کنار عکس دوست دختر علیرضا جی جی نشست. نسکافه رو سمت لبم بردم و یکم خوردم. داغ بود، ولی بدجوری تو این هوا میچسبید. امشب هوا یه جوریه! نه؟ اینو سنا با ب ی ریایی و لحن گرفتش گفت. صدامو صاف کردم و خیره به منظره گفتم: دنیا داره تموم میشه؟! تازه شروع شده! به دوست دختر علیرضا جی جی نگاه کردم.

مژده دوست دختر علیرضا جی جی سرشو کج کرد 

مژده دوست دختر علیرضا جی جی سرشو کج کرد و با ابرویی باال رفته گفت: اصال دنیایی وجود داشته! تلخندی زدم... دوست دختر علیرضا جی جی حس میکردم قلبم داره از جاش کنده میشه... آروم آروم... حس میکردم یکی باهام سرلج افتاده و داره سربه سرم میزاره... به بازوم ضربه ای خورد که از فکرو خیال بیرون اومدم. من اینجاما... آهی از عمق وجودم کشیدم و سرمو پایین انداختم. قدمامون کندتر شد و مقصد داشت نزدیک میشد. به چ ی فکر میکنی؟ از حرف های بابام ناراحت ی؟ خب حق بده بتوپه...

  • دستی به ته ریشم کشیدم. آره، هنوز جای مشتش رو صورتم و حس میکنم! جلوم وایستاد و با صورت ی آویزون نگاهم کرد. دردت اومد؟ ابروهامو باال انداختم. نچ... قفل نگاهش شدم و ناچار اشاره کردم راه بیوفته.
  • مهم اینه راضی شد منو بده به تو، جای شکر داره. خندیدم و سرمو تکون دادم. ولی چاره ای نداشت! حرصی اسمم و صدا زد و منم با لذت شونه ای باال انداختم. فاصله خونشون با خونمون اندازه یه محله بود و پیادروی تا اونجا از روی تفر یح نبود! لگدی تو هوا پروندم و نفسمو به بیرون فرستادم.
  • با رویا آشنا نشدم. هوم...نظر خوب ی راجبت نداره! با کالفگ ی نگاهش کردم. عجبا! لبش و گز ید: میگه چشم فامیل و کور کردم بااین انتخابم. 

مطالب مشابه


آخرین مطالب