صیغه درشیراز گفت حالا چیکار کردی پدر سوخته؟ گوشیمو در اوردم و زدم رو فیلمه. شهریار گوشی و گرفت و نشست سره جاش صیغه در شیراز کجاست کنارش بود به اونم نشون داد.. دوتاشون داشتن اروم اروم میخندیدن تا رسید به اون صحنه که با بالشت زدم تو صورتش یهو زدن زیر خنده صیغه درشیراز خیلی راحن میخندید ولی صیغه موقت درشیراز علاوه بر اینکه بلند میخندید با تعجب به منم نگاه میکرد... صیغه درشیراز گفت بترکی شمیم بیچاره سکته کرد.. گوشی رو دست به دست چرخوند و همه فیلم و دیدن همه داشتن میخندیدن که صیغه درشیراز اومد پایین معلوم بود دوش گرفته و لباسای خیسشو عوض کرده. تا منو دید انگشت اشارشو اورد بالا و گفت واستاااا میدونم چیکار کنم.
زبونمو واسش در اوردم و چایی مو برداشتم شروع کردم به خوردن. یه دو ساعتی بود تشسته بودیم و حرف میزدیم. واقعا حوصلم سررفته بود همه گرم صحبت بودن. رو به صیغه خانه در شیراز گفتم حوصلم سریده... پاشو بریم بیرون باش. پاشو بریم تا پاشدیم شماره صیغه درشیراز گفت جایی میرین؟ صیغه خانه در شیراز گفت میریم کنار دریا حوصلمون سررفته. ماهم میایم. پاشین بچه ها صیغه یابی در شیراز پاشدن و رفتیم کنار دریا. اروم اروم داشتم میرفتم که صیغه موقت درشیراز اومد کنارم... جالبه چی جالبه؟ هم شیطونی هم ساکت هم پررویی هم مظلوم خب؟ این خوبه یا بد؟ نمیدونم.
صیغه موقت درشیراز زل زد بهم
موندم با کدوم شخصیتت کنار بیام سعی نکن با اخلاقای من کنار بیای. چوت گیج میشی صیغه موقت درشیراز زل زد بهم و گفت قبول داری که گیج کننده ای؟ لبخندی زدم و گفتم نه زیاد ولی همه ی صیغه ای در شیراز که اول باهام اشنا میشن تا حدودی مثل تو گیج میشن. همه ی صیغه ای در شیراز ؟؟! اره دیگه. با اخم گفت معلومه افتخار اشنایی زیادی به بقیه دادی.. منظور؟ هیچی... البته نباید تعجب میکردم دختری که تا حالا با پسر نبوده باشه تو این دور و زمونه وجود نداره..
اخمامو کردم توهم گفتم ببین اینکه بهت خندیدم و باهات هم صحبت شدم دلیل نمیشه زود پسرخاله بشی و هر چی میخوای بگی! حالیته؟ من پسرخاله نشدم اولا. دوما از روی تجربه این حرف و میزنم بعدم راهشو کشید و رفت. پسره ی عوضی فکر کرده صیغه یابی در شیراز مثل خودشن بدم میاد از کسایی که زود قضاوت میکنن اه اه. واستا حالیش میکنم کی پسربازه. ..رفتم کنار گفتم صیغه خانه در شیراز من برم تو خونه الان میام بدو بدو رفتم سمت خونه کجا میری؟ میام الان رفتم تو اشپزخونه و یه بطری برداشتم برگشتم پیش بچه ها.
صیغه موقت درشیراز اخماش توهم بود
همشون نشسته بودن صیغه موقت درشیراز اخماش توهم بود. به درک فکر کرده من روزمو واسه چرت و پرتای این خراب میکنم. بلند و خندون گفتم خب خب....بطری اوردم واسه؟؟؟؟ همه بلند و بکصدا گفتن جرئت و حقیقت اباریکلا.. چهار زانو زدم و نشستم صیغه در شیراز کجاست بچرخون واسه چی من بچرخونم؟ واسه اینکه من میگم دلیل منطقی اوردی.. قانع شدم صیغه یابی در شیراز خندیدن. صیغه در شیراز کجاست بطری رو گذاشت وسط و چرخوند. بطری چرخید و چرخید تا واستاد جلوی صیغه در شیراز کجاست و روزبه. خخخ از همین الان دلم واسه شماره صیغه درشیراز سوخت... نیمت دستاشو مالوند به هم و گفت خب اق روزبه... جرئت یا حقیقت ؟ واسه ما حقیقت اف داره داش. جرئت همه گفتن اووووو.. شماره صیغه درشیراز دستشو گذاشت رو سینش و تعظیم کرد.