ارینو اون دختره تو اون موقعیت یه هینن بلند گفت تازه نگاه ارین به من افتاد. انگار تازه فهمید که ما اومدیم یه پوزخند به من زدو دستشو دور کمره اون دختره حلقه کرد. ارین یه تیپ اسپرت مشکی زده بود اون دختره هم یه مانتو قرمز خیلی کوتاه و تنگ پوشیده بود با شلوار دم پا سایت صیغه یابی تبریز و شال سفید چشمای درشت عسلی با مژهای بلندو فردماغ کوچیک و عروسکی با لبای قلوه ای اونم با پوز خند نگامون می کرد. صيغه يابي تبريز هنوزم دستم و گرفته بود که دستم و کشیدم و گفتم: ارین تو این جا چی کار می کنی صیغه یابی در تبریز اومد جلو گفت: وایسین من تو ضیح بدم بهش نگاه کردم
یه شلوار جین مشکی با یه تیشرت سفید و کفشای اسپرت سایت صیغه یابی تبریز تیپ اینم اسپرت بود.
اسم گروه صیغه یابی تبریز و اورد چشمام سیاهی رفت
این اقا که می بینی به ارین اشاره کرد رفیق شفیق من اقا ارینه این خانمم که می بینی به دختره کنار ارین اشاره کرد (صیغه یابی تبریز خانوم کانال صیغه یابی تبریز همین که اسم گروه صیغه یابی تبریز و اورد چشمام سیاهی رفت و اومدم بیفتم که صيغه يابي تبريز دوباره به دادم رسید و زیر بازو مو گرفت . اونم مثل من تعجب کرده بود و هیچی نمی گفت فقط نگاه می کرد داشتم می گفتم یاداته بهم بهم می گفتی دوسم نداری. ازم متنفری با لحن عصبانی گفت هرچی بهت می گفتم تو فقط غرورم و می شکستی و حرف های درپیت می گفتی انقدر شک زده بودم که اصلا نتونستم جوابشو بدم اومد دور منو صیغه یابی تبریز تلگرام یه چرخ زدو گفت: خلاصه ادم یه صبری داره دیگه توهم فقط رو اعصاب من بودی.
صیغه یابی در تبریز داره عاشق کانال صیغه یابی تبریز شه
من برای رسیدن به تو همه کاری کردم خوبم یا دته که جوابت چی بود و دست کشید رو گونش زدی تو صورتم و بازم غرورم و خورد کردی منم دیگه دورو برت نپریدم و اقا ارین و فرستادم جلو که خوب وارد بود و از پس کارا بر اومد. توی احمق عاشقش شدی و حالا داری می بینی که گروه صیغه یابی تبریز داره به ارین و صیغه یابی تبریز اشاره کرد حالا غرور توهم خورد شده حالا شدیم مثل هم. اما این و بگم که من عقده نداشتم که غرورت و بشکنم فقط دیگه ازت متنفر شدم و این کارم کردم به تمامیه همه بی حرمت ای هایی که بهم کردی و حرفای مفتی که می زدی انقدر خودت و بالا گرفته بودی که فکر می کردی همه برد تن اما اشتباه فکر می کردی خانم می بینی صیغه یابی در تبریز داره عاشق کانال صیغه یابی تبریز شه وحتی تورو کفاش در خونشونم حساب نکرده رفت تکیه داد
به یکی از اون درختا و با تفریح به من نگاه کردو اونم شروع کرد به پوزخند زدن.
دیگه اصلا هیچی برام مهم نبود فقط می دونم که یه ذره هم از غرورم نموند اروم بازوم و از دست صیغه یابی تبریز تلگرام در اوردم و با قدم های سست رفتم پیش ارین به لبه تیشرتش چنگ زدم و با صدای خش دارم گفتم: بگو که دروغ میگه با دست به صیغه یابی در تبریز اشاره کردم و گفتم: دروغ میگه داد زدم و گفتم بگو بغضم ترکیدو زدم زیر گریه.
مراکز صیغه یابی تبریز پول داد که اخراج شن
بعد از 3سال گریه نکردن زدم زیر گریه هق هق می کردم با دستم به سینش می کوبیدم و می گفتم: بگو که دروغ میگه بگو. بگو دستاش و اورد بالاو دستام و از پیراهنش چنگ زدو گفت: نه اتفاقا راست میگه فکر می کنین چرا استاد یزدانی رفت چون انقدر مراکز صیغه یابی تبریز پول داد که اخراج شن کردن فکر می کنی چرا جلسه اول از کلاس کردمت بیرون چون شما دخترای احمق عاشق پسرایی هستین که سراسر غرورن. .فکر می کنی چرا یه دفعه اومدم و گفتم دوست دارم چون فهمیدم که عاشقم شدی خانم محترم فکر کردی من خرم که از اون همه نازو عشوه و لوندی تو نفهمم که می خوای من و عاشقت کنی. اون روز که ساناز عقد کرد من بعد از چند دقیقه که اومدم خودت فهمیدی که محو تو شدم چون فهمیدم که زیر چشمی نگام می کردی فکر می کنی نفهمیدم که با ناز موهات و ریختی رو شونه راستت دیدم بدجور عاشقم شدی اونجا بود بهت گفتم با لحن مسخرگی دوستت دارم تو فکر می کنی من عاشق پیشتم و اما اون حلقه اون و برا این دادم که بیشتر عاشقت کنم ودر نتیجه بازم پوزخند بیشتر خرد شدنت و ببینم. و اما حالا کانال صیغه یابی تبریز اصلیه من صیغه یابی تبریز جون چشمات و باز کن و ببین که حالا واقعا عاشق شدم و با چشم هایی که حالا می تونستم فوران عشقو توش ببینم.
حالا می تونستم بفهمم که چرا دلم شور می زد که چرا احساس می کردم چشماش هیچ حسی نداره. انقدر گریه و هق هق کرده بودم که سرم درد گرفته بودو چشمام شدید می سوخت اما بیشتر از سوختن قلبم نبود داشت اتیش می گرفت. با هق هق افتادم رو زمین پای ارین و گرفتم و گفتم: ارین دروغ نگو من دوست دارم بی رحم به پات افتادم بگو که دروغ میگی داد زدم و گفتم بگو که دروغ میگی ارین با بی رحمی پاشو کشید دست صیغه یابی تبریز رو کشید و گفت: بریم عشقم و از خونه زدن بیرون. مراکز صیغه یابی تبریز هنوزم با پوزخند نگام می کرد سرم و گرفتم بالا و با نعره داد زدم: نهههههههه. نهههههه یکی زیر بازوم و گرفتو بلندم کرد نگاه کردم که دیدم صیغه یابی تبریز تلگرام ست صورتش غرق اشک بوددد. بغلم کردو زدیم زیر گریه. حتی دیگه صدامم بلند نمی شد. صیغه یابی تبریز تلگرام دستم و ول کرد که روزانو افتادم زمین زانوم می سوخت اما مهم نبود.
وقتی تو عقد صيغه يابي تبريز دیدمش پس بگو چرا
دلم بود که داشت اتیش می گرفت قلبم بود که داشت می سوخت تمام صحنه های بودن با ارین از جلو چشمم گذشت وقتی خورد زمین وقتی سوزن ته گرد گذاشتم زیر صندلیش وقتی تو عقد صيغه يابي تبريز دیدمش پس بگو چرا وقتی دیدمش پیش مراکز صیغه یابی تبریز وایساده هول کرد وقتی که اون همه لوندی و نازو عشوه براش ریختم وقتی تو عقد.