مگه با تو نیستم چرالال مونی گرفتی در حالی که سعی می کرد خودش را از دستش رها کند دادزد ولم کن عوضی! . ..
دست از سرم بردار، چی ازجونم می خوای اورا به سمت ماشین کشید
آرمین مزاحم کانال تلگرام ازدواج دائم تهران شده است
و با لحن خشک وگزنده ای گفت: بیا بریم تو راه بهت میگم پسر جوانی که در حال عبور و ناظر برخورد آن دو بود با این فکر که آرمین مزاحم کانال تلگرام ازدواج دائم تهران شده است به طرفش هجوم برد ودر حالی که یقه لباسش را محکم می گرفت عصبانی گفت: نامرد، مگه خودت خواهر و مادر نداری که مزاحم ناموس مردم میشی آرمین که نهایت سعیش را می کرد آرامش خودش را حفظ کند و خونسرد باشد در حالی که با یک دستش بازوی کانال تلگرام ازدواج دائم تهران را محکم گرفته بود با دست دیگرش دست جوان را روی یقه اش کنارزد ومحکم وقاطع گفت: دستتو بکش کنار! این خانم همسر منه و به شما هم ربطی نداره جوان نگاهی مشکوک به کانال ازدواج دائم تهران انداخت و با شک وتردید پرسید: راست میگه خانم ؟
کانال ازدواج دائم تهران که از دعوا و برخورد احتمالی آن دو می ترسید با سر گفته آرمین را تائید کرد.
جوان غر غر کنان گفت: بهتره مشکلاتتون و تو خونه حل کنید نه تو خیابون و از آندو دور شد آرمین با حرص بازوی کانال ازدواج دائم تهران را فشرد و گفت: راه بیافت تا بیشتر از این آبروی منو نبردی و در حالی که او را به دنبال خود می کشید درب ماشین را باز کرد و با خشونت تمام او را روی صندلی پرت کرد و در را محکم بهم کوبید.مقداری از راه در سکوت طی شد آرمین نگاهی به کانال ازدواج دائم تهران انداخت نگاهش سرد وبی روح بود، نفس عمیقی کشید وگفت: زنده ای!
باز هم عکس العملی جزء سکوت از خود نشان نداد.
این رفتارش بیشتر از هر چیزی آرمین را عصبی می کرد پس با خشم داد کشید
وقتی ازت سوال می کنم ادب داشته باش و جوابمو بده، مگه نگفتم بعد از کلاس بیا دفترمدر حالی که نگاهش به خیابان بود خیلی عادی و خونسرد گفت: دلیلی نداشت که بیام اونجا محکم پرسید: چرا؟
چون حرفی برا گفتن نداشتم آره! تو با اون کاری که تو کلاس به راه انداختی، نباید هم حرفی برا گفتن داشته باشی! شما هم حرفتون و زدید. حتی یه چیزی بیشتر از اونچه که می باید بگید هم گفتید. به طرفش برگشت وبا نگاهی غضبناک داد زد میزان صحبتم و جنابعالی مشخص می کنه خشمش را با گزیدن لبش مهار کرد و گفت تو می خواستی منو جلو بچه ها تحقیر کنی که این کار و هم کردی تحقیر !!
آی کیو تو اصلا می دونی تحقیر چیه ؟ برداشتی کاریکاتور منو تو کلاس چرخوندی دنبال احترام هم می گردی شاید می خوای بابت این هنر زیبایی که بخرج دادی ازت تشکر وقدردانی هم کنم، اصلا می خوای قابش کنم بزنم به دیوار تا که همیشه ببینم چه محبتی در حقم کردی وهر که دید بگم هنر دست سرکار علیه ست فریاد کشید بسه دیگه! منو با زور سوار ماشینت کردی که این اراجیف و بارم کنی نه سوارت کردم بهت تقدیر نامه بدم اگه می خوای همین جور اعصاب منو بهم بریزی بهتره همینجا پیادم کنی چون اصلا تحمل توهین هاتو ندارم. ممکنه که خودمو پرت کنم پایین خیلی دلم می خواد اینکارو کنی ومنو واسه همیشه از دست لوس بازی های خودت خلاص کنی اصلا
کانال تلگرام ازدواج دائم تهران با ترس نگاهی به دستگیره در انداخت
صبر کن تا سرعت ماشین و ببرم بالا تا وقتی پرت میشی مثل یه توپ بترکی و همزمان سرعت ماشین را زیاد کرد کانال تلگرام ازدواج دائم تهران با ترس نگاهی به دستگیره در انداخت واز ته دل نالید چی ازجونم می خوای جواب سوالم رو خیره نگاهش کرد واو ادامه داد این که تو منو با اون نقاشی مزخرف به باد تمسخر گرفتی بماند چون در جریانم استادهای دیگه روبدتر از این ها دست می ندازیداما اینکه به خودت اجازه دادی کلاس منو مسخره کنی اصلابرام قابل درک نیست پر از خشم گفت: کشیدن کاریکاتوریه هنره با پوزخند غلیظی گفت: جدی پس چرا به جای این رشته حساس و مهم کاریکاتوریست نشدی این به خودم مربوطه کانال تلگرام ازدواج دائم تهران برگه را به طرفش پرت کرد و گفت: به من بگو این دلقک چیش شبیه منه! با حرص برگه رابرداشت و خواست پاره اش کند که کانال ازدواج دائم در تهران سریع آن رااز دستش بیرون کشید و گفت: من فعلا با این کار دارم با پوزخندی گفت: تو فکر می کنی الهه زیبایی. توهم یک متکبر مغروری که بخاطر این غرور لعنتیت نمی تونی حتی اشتباهاتتو قبول کنی و بابتشون عذر خواهی کنی
بیچاره پدر ومادرت که دلشون خوشه چه دختری تربیت کردن، بیچاره پدرو مادرمن که چهره معصوم وقشنگتو دیدن وفکر می کنن بهترین دختر دنیا عروسشونه، اون ها حتی نم دونن که تو به اسم درس ودانشگاه داری چه غلطی می کنی با غیض نگاهی به کانال ازدواج دائم در تهران انداخت ولی هیچ جوابی نداشت که به او بدهید
کانال ازدواج دائم در تهران آهسته ادامه داد هیچوقت فکر نمی کردم این همه سبک سر وسبک مغز باشی این دیگر آخر بی انصافی بود
او داشت تاوان چیزی را می داد که اصلا مقصرش نبود اما همه آن رفتارها قابل تحمل تر از این حرف آخر لینک کانال ازدواج دائم تهران بود او نمی خواست در دیدگاه لینک کانال ازدواج دائم تهران اینهمه خراب شود اما کاری بود که شده بود واو دیگر نمی توانست نظر لینک کانال ازدواج دائم تهران را تغییر دهد آرمین در عمق چشمان عسلیش خیره شد ومحکم گفت: فقط بگو کار کی بود