هردو بازار صیغه در مشهد کار ها بدون اثر و وقت تلف کردن است
دوک گفت:
من آمده ام که ببینم که آیا خودم بهتر از گل هایم از طرف صیغه یابی مشهد زیبا و عزیز مورد قبول قرار می گیرم یا خیر. بعد او یک صندلی را جلو کشید و نزدیک صیغه مشهد فوری و آتش نشست و ادامه داد: من فکر نمی کنم که موفقیتی داشته باشم ولی می خواهم که شما به حضور من عادت کنید. فردا یک دسته گل دیگر با هدایای بیشتر و ملاقات با من.
عالی جناب... هردو بازار صیغه در مشهد کار ها بدون اثر و وقت تلف کردن است. من متاسفم که این طور صریح صحبت می کنم ولی فکر می کنم که بهتر است با شما به صراحت سخن بگویم. دوک با یک لبخند موذیانه گفت: خیلی خوب... من خودم را از قید امید رها کرده و به هرچه که حقیقت داشته باشد راضیم. بچه بیچاره من... شما نمی دانید که والومبروز چه کارهایی می تواند بکند.
شما که بی جهت سعی می کنید در مقابل او مقاومت کنید. او تا بازار صیغه در مشهد لحظه معنای خواستن و نتوانستن را درک نکرده است. در آخر او همیشه پیروز است. هیچ چیز نمی تواند مانع او شود. اشک، زاری، غصه، تهدید و حتی مرگ و ساختمان سوخته و برباد رفته کوچکترین تاثیری روی قیمت صیغه در مشهد ندارد. شما.. . ای بچه بی خرد و بی تدبیر... سعی نکنید که موانع زیادی جلوی من صیغه می شم ایجاد کنید.
از صیغه مشهد فوری عذر خواهی کرد
صیغه یابی مشهد که از لحن تهدید آمیز و حالت صورت دوک وحشت زده شده بود بی اختیار صندلی خود را عقب کشید و کارد شیکیتا را لمس کرد. ولی دوک حیله گر که فهمید خیلی تند رفته و اشتباه بزرگی کرده است فورا لحن صحبت خود را تغییر داد و از صیغه مشهد فوری عذر خواهی کرد. او به زار و یک دلیل می خواست به ایزابل ثابت کند که در دست رد زدن به سینه او اشتباه می کند.
او تمام امتیازاتی را که صیغه یابی مشهد می توانست از آن استفاده کند اگر به دوک روی خوش نشان می داد برای او بر شمرد. در حالی که دوک سعی زیادی می کرد که صیغه مشهد فوری را اغوا کند ایزابل که در واقع به حرف های او گوش نمی داد صدایی از طرف پنجره شنید. از ترس اینکه مبادا والومبروز هم صیغه مشهد فوری صداها را بشنود فورا اقدام به جواب دادن کرد چون بازار صیغه در مشهد صداها بیشتر و بلند تر می شد.
او گفت:
عالی جناب قیمت صیغه در مشهد خوشبختی که شما ترسیم کردید برای من جز سرشکستگی و شرم چیز دیگری ندارد طوری که من حاضرم حتی اگر توسط مرگ هم شده از آن فرار کنم. من به شما می گویم که شما هرگز مرا زنده تصاحب نخواهید کرد. در گذشته من نسبت به شما بی تفاوت بودم ولی الآن من از شما تنفر و انزجار پیدا کرده ام. کاری که شما در حق من کردید یک کار پست، تبه کارانه و بی شرمانه بود. من یک قربانی بی دفاع بودم و هستم. بگذارید این را به شما بی تکلف بگویم... من بارون دو سیگونیاک را دوست دارم و به قیمت صیغه در مشهد مطلب افتخار می کنم. این بارون همان کسی است که شما چندین مرتبه با کامل سعی کردید که من صیغه میشم را توسط آدم کشان و تبه کاران خود بقتل برسانید.