نه اتفاقا خیلی این شغل بیشتر از مهندسی بهت میاد همسریابی شیدایی کدوم شغل ابدارچی دیگه همسریابی شیدایی شیراز برات دارم خانم مجد قهوه رو از میز برداشتم مقداری از اونو خوردم وگفتم.... قبلا هم زیاد تهدید کردی ولی فقط ادعا بوده همسریابی شیدایی جدید باشه بهت نشون میدم که ادعا نیست مبیبینم اهورا؛ منتظرش باش باشه منتظرم همسریابی شیدایی شیراز فعلا جوجه اردک زشت جوجه اردک زشتو با منی؟ همسریابی شیدایی تلگرام بله خانم مجد اگه من زشتم تو چی؟ همسریابی شیدایی جدید خوشگل، فرشته نخیر اگه من زشتم تو فاجعه ای اهورا اومد حرفی بزنه که خانم نعیمی صداش زد... همسریابی شیدایی تلگرام بعدا حسابتو میرسم فعلا کاری نمیتونی بکنی قهومو برداشتم به طرف بالکن رفتم..... باباااااااااااا؟
بابا؛ جان بابا ببین گل پسرت چی میگه؟ بابا؛ چی میگه میگه جوجه اردک زشت بابا؛ خب حرف راستو گفته ااا باباااااا شمام بابا؛ شوخی کردم دخترم همسریابی شیدایی خانوم لوس شما دوباره رفتی پیش بابا بابا؛ رهام انقدر یکی یدونمو اذیت نکن رهام؛ یکی یدونتون خل وچله خودتی روهی جان همسریابی شیدایی ازدواج موقت چند دفعه گفتم جلو بابا به من نگو روهی روهی روهی روهی جان روووووهی رهام؛ رستا دستم بهت برسه کشتمت جرعتشو نداری روهی جونم همسریابی شیدایی موقت یه جرعتی بهت نشون بدم کیف کنی نمیتونی کاری کنی.....
هیچوقت تنهام نزار همسریابی شیدایی ازدواج موقت
من و رهام دور تا دور اتاق دنبال هم میدوییدم.... رهام؛ وای قلبمممممم چیشدی رهام؟ رهام؛ قلبم درد گرفته چییییی؟ همسریابی شیدایی موقت ق. ل. ب. م صبر کن الان برات اب میارم سریع رفتم اشپزخونه یه لیوان اب برداشتمو بردمش براش... بخور تا خوب شی رهام؛ دستت درد نکنه چیشدی یهو همسریابی شیدایی ازدواج موقت نمیدونم با لبخندی که زد فهمیدم بازم کلک زد تا اومدم فرار کنم دستمو گرفت وپرت شدم تو بغلش اااا روهی قبول نیست تو دوباره با کلک منو گرفتی رهام؛ رستایی؟ جونم همسریابی شیدایی موقت میدونی عاشقتم اهوم رهام؛ پرو رهام؟ همسریابی شیدایی ازدواج موقت جانم هیچوقت تنهام نزار همسریابی شیدایی ازدواج موقت کی گفته قراره تنهات بزارم حسم همسریابی شیدایی موقت حست بیخودی گفته من هیچوقت خواهرمو تنها نمیزارم
متوجه حضور همسریابی شیدایی شیراز نشدم
ممنونم دلارااااااااا انقدر غرق خاطرات شده بودم که متوجه حضور همسریابی شیدایی شیراز نشدم.... اشکمو از گونم پس زدم وبرگشتم به اتاقم بله همسریابی شیدایی جدید اماده شو کم کم باید بریم خونه باش همسریابی شیدایی جدید منتظرم وسایلمو جمع کردم کیفمو برداشتم.... همراه همسریابی شیدایی ازدواج دائم از شرکت خارج شدم.... تو ماشین نشسته بودم که گوشیم زنگ خورد.... وقتی از تو کیفم دراوردم شمارش ناشناس بود مال ایرانم نبود.... دکمه ی اتصالو زدم بله؟ سلام خانومیم خوبی؟ با شنیدن صدای همسریابی شیدایی تلگرام لبخند محوی زدمو گفتم؛ سلام همسريابي شیدایی از دستم ناراحتی؟ نباشم؟ بدون خبر گذاشتی رفتی همسريابي شیدایی ببخشید یهویی شد به اهورا سپردم که از طرف من باهات خداحافظی کنه
همسریابی شیدایی تلگرام که انگار هول کرده بود
اهورا به درد من نمیخوره من تورو میخوام ارسام؛ فدای خانومیم بشم من ببخشید عزیزم حالا خودت خوبی؟ خوش میگذره؟ ارسام؛ بدون تو نه با صدای دختری که ارسامو صدا میزد گفتم کسی پیشته همسریابی شیدایی تلگرام که انگار هول کرده بود گفت؛ نه نه منشی شرکت منشی شرکتتون تورو به اسم کوچیک صدا میزنه همسريابي شیدایی اره دیگه اینجا همه راحتن باهم اهان ارسام؛ با من کاری نداری باید برم نه مراقب خودت باش همسريابي شیدایی تو هم همینطور اون دختره کی بود چقدر صداش برام اشنا بود..... به همسریابی شیدایی ازدواج دائم نگاه کردم که با اخم به رو به رو زل زده بود... وقتی رسیدیم خونه رفت اینم حالش خوب نیست.... وارد خونه که شدم همسریابی شیدایی مشغول تلویزیون دیدن دیدم.... سلام قربان همسریابی شیدایی سلام بهترین؟ همسریابی شیدایی اره بهترم ناهارتون رو خوردید