من! . عمرا"!. مگه مغز خر خوردمه با پوزخندی گفت پس چرا با منی که مثل زقلوت تلخم!
کلاس گرفتی هرم گرم نفس هایش بی تابش کرده بود.
درمانده ومستاصل گفت: چو چون .چون نمی خواستم با ارجمند کلاس بگیرم چرا ؟
اون که حاضره به خاطر تو هر کاری کنه از این همه گستاخی سایت صیغه موقت شیراز کلافه شده بود.با حالتی متشنج او را به عقب هل داد وخودش را از حصارش آزاد کرد، می خواست به طرف در اتاق فرار کند که ادرس صیغه موقت شیراز سریع مچ دستش را گرفت و به طرف خودش کشید وبا خشم گفت: گفتم چرا نمی خواستی با ارجمند کلاس بگیری؟در حالی که سعی می کرد مچ دستش را آزاد کند گفت: چون کلاس ارجمند خیلی شل وول وبی روحه با نیشخندی عصبی گفت: ولی تو که دوهفته پیش داشتی خودکشی می کردی، بری کلاس اون خشمگین گفت: خودتم می دونی مجبور بودم، چون درست بعد از تعیین واحد فهمیدم تو خواستگارمی به مچ دستش فشاری وارد کرد وگفت: تو که گفتی اون حاضره هر کاری به خاطرت انجام بده
پس چرا نمی خواستی با اون کلاس بگیری به خودش لعنت فرستاد که نتونسته جلو زبانش را بگیرد
اطلاعات را یکجا به ادرس صیغه موقت شیراز داده است
و این همه اطلاعات را یکجا به ادرس صیغه موقت شیراز داده است در حالی که صدایش از هیجان وفشار درد می لرزید، عاجزانه گفت گفتم که بخاطره حرفش را قطع کرد وگفت اون خواستگارت بوده؟ با خشم دستش را از میان دستش بیرون کشید وداد زد آره اون خواستگارم بوده!
می بینی که بخاطر تو، چه خواستگارهایی رو از دست دادم با خشم غریدپشیمونی! چند قدم به عقب برداشت وبغض آلود گفت: از اول هم توانتخاب من نبودی که حالا بخوام پشیمون باشم! برای مهار بغضش نفس عمیقی کشید وبا تنفر ادامه داد مطمئن باش، که هیچ وقت هم آرزوی من نخواهی شد سپس خشمگین وعصبی اتاقش را ترک کرد و وارد اتاق خودش شد در را پشت سرش بست و لحظه ای همانجا ایستاد مچ دستش درد می کرد اما سوزش درد دلش بیشتر از مچش آزارش می داد با دست دیگرش جای دست ادرس صیغه موقت شیراز را لمس کرد، گرمای دست آدرس صیغه موقت در شیراز تا عمق وجودش را می سوخت خوب می فهمید که به مانند نصف بیشتر دخترای دانشگاه جذب شخصیت ورفتار آدرس صیغه موقت در شیراز بوده و انتخاب کلاسش با آدرس صیغه موقت در شیراز فقط از روی علاقه اش به شخصیت زن صیغه موقت شیراز بوده است، نه چیز دیگر، اما مجبور بود که در مقابلش احساساتش را در زیر فشار غرور له کند و از بین ببرد، خوب می فهمید که در زندگی زن صیغه موقت شیراز هیچ جایی برای اونیست پس بی خود نباید به این احساس یک طرفه بها می داد وخودش را اسیرش می کرد
به طرف کمد لباسش رفت ولباسش را با یک دست لباس خواب تاپ و شلوارک صورتی آستین حلقه ای با طرح عروسکی عوض کرد و مو های مدل زده اش را آزاد روی شانه اش ریخت و خودش را برای شب زنده داری محیا کرد.
زن صیغه موقت شیراز با تی شرت و شلوارک
اما هرچه اطرافش را گشت کتاب هایش را نیافت به یادش افتاد که آن ها را در سالن جا گذاشته است.بی خیال از اتاق خارج شد و از پله ها پایین رفت وکتاب هایش را برداشت. هنوز یک پله بالا نرفته بود که صدایی در آشپزخانه توجهش را جلب کرد از ترس نفسش را در سینه حبس کرد و با وحشت به پشت سرش برگشت زن صیغه موقت شیراز با تی شرت و شلوارک راحتی سفیدی که پوشیده بود مثل یک روح پشت سرش ایستاده بود، از ترس جیغی کشید ویک قدم عقب پرید صیغه موقت در شیراز سرد و خشن گفت: مگه روح دیدی که اینجوری جیغ می کشی! با لکنت گفت: تو تو این جا چکار می کنی؟
من اجازه آب خوردن تو خونه خودمم دارم سپس در حالی که از کنارش رد می شد گفت: وبی تفاوت از پله ها بالارفت به سرعت از پله ها بالا رفت و وارد اتاقش شد تمام شب را بیدار مانده بود ودرس خوانده بود صبح خسته وخواب الود از خواب بیدار شد نمی خواست بی خود گزک به دست صیغه موقت در شیراز دهد، باید شاگرد نمونه کلاسش می شد که سایت صیغه موقت شیراز به وجودش افتخار کند وقتی وارد دانشگاه شد مثل همیشه صیغه موقت شیراز را منتظر خودش دید. پس از خوش وبش با صیغه موقت شیراز به همراهش وارد کلاس شد ساعت ده و نیم با سایت صیغه موقت شیراز کلاس داشت و نمی خواست تا آن موقعه به او وکلاسش فکر کند سرش را روی جزوه اش خم کرده بود وهمه فکرش معطوف به درس بود که احساس کرد دوباره خون دماغ شده است صیغه موقت در شیراز نگاهی به او انداخت وبا وحشت گفت: سایه خون دماغ شی!
به دفتر صیغه موقت شیراز برگشت
با دست از استاد اجازه خواست که از کلاس بیرون برود وقتی به دفتر صیغه موقت شیراز برگشت صیغه موقت در شیراز آرام نجوا کرد حالت خوبه؟ آره خوبم چرا یه هویی اینجوری شدی، تو که سابقه خون دماغ شدن نداشتی؟
نمی دونم چرا چند وقته مدام خون دماغ می شم، شاید بخاطر خستگی باشه اخه دیشب خوب نخوابیدم امیدوارم به این دلیل باشه ولی بهتره یه چکاب بدی با صدای استاد هر دو ساکت شدند و تا آخر دفتر صیغه موقت شیراز دیگر حرفی بینشان رد وبدل نشد بعد از دفتر صیغه موقت شیراز با عجله وسایلش را برداشت و رو به صیغه موقت شیراز گفت: من می رم کلاس استاد مشایخ سر کلاس زبان می بینمت صیغه موقت شیراز در حالی که سرش روی جزوه اش بود. آرام گفت: جناب دکتر مشایخ!!
بهتره به این اسم عادت کنی، همه اینجوری صداش می کنن استاد هم زیادیشه، می ترسم بهش بگم دکتر کوفتش بشه سرش را بلند کرد.