بابا عرفان، قرار بود دانشگاه نیاد، چون حالش زیاد خوب نیست. منم گفتم براش غیبت رد نمی کنم و خودم براش درس رو توضیح می دم. نمی تونستم ببرم پارک باهاش درس کارکنم که! صیغه یابی مشهد چهار راه افتادیم بیایم ویلا. ساعت 5:30 رسیدیم. بعدش نشستم درس ها رو باهاش کار کردم تا ساعت نه. بعد پا شد رفت تو آشپزخونه غذا درست کرد. تا ساعت ده هم خوردیم. دیدم الان بخوایم راه بیوفتیم، تا صیغه یابی مشهد یک بیرونیم و نمی رسیم خونه. دیگه تو حین تلویزیون دیدن، خوابمون برد. الانم پاشدم. با اجازه ت می خوام صبحونه آماده کنم. نمی دونم چی بهت بگم؛ فقط به تو یه عقل درست و حسابی بده! پسره ی ابله! برو بمیر توئم! ایش!
وای وای، صیغه یابی هلو عالی بود!
زهرمار و ایش. وای وای قیافه شو! سیقه یاب رو صیغه یابی هلو هیچ مدل نمی تونستم این طوری تصور کنم! چشم های پف کرده، موهای ژولیده، که یه دستش رو کله شه و داره سرش رو می خارونه و یکی از چشم هاش نیمه بازه. قپی زدم زیر خنده. حالا نخند، کی بخند. وای وای، صیغه یابی هلو عالی بود! بیا برو جلو آینه خودت رو ببین، صیغه یابی مشهد بیا حرف بزن! بعد دستم رو به حالت گرفتم و گفتم. وایستا ببینم آقائه! من جنم؟! جن، هیکلته. مریض آفریقایی! پشه! جغد! کانگورو! جعبه ی مستطیلی! اصلا قیافه ت مثل باب اسفنجیه. ترمز آبجی! پس اگه من باب اسفنجیام، لابد توئم پاتریکی! نخیرم، من اون سنجابم. نوچ، حالا که بهتر نگاه می کنم، می بینم شبیه اختاپوسی!
میام، می زنم نصفت می کنما. من کمربند مشکی کاراته و دان دو تکواندوئم. صیغه یابی تلگرام بزنی، می زنم شتکت می کنم. استادِ درجه دوئه زشت! صیغه یابی هلو من همون مرتضوی جونم رو می خوام! تازه دلت بسوزه! خواستگارم هم بوده. اخمام رو کردم توهم و گفتم: برو صورتت رو بشور، بیا! اون گوشیت هم روشن کن! بچه ها نگرانتن. باشه ناجی کپک! پس به خاطر همین بود که مرتضوی همه ش سوال می کرد که خطری صیغه یابی رو تهدید می کنه یا نه! همه ش نگرانش بود. نگو آقا، صیغه یاب من رو می خواد.
صبحونه رو با شلوغکاری های صیغه یابی خوردیم
آخ، بگیری این مرتضوی رو یه فصل بزنی! چقدر من از این مرد بدم اومده. سیقه یاب اومد و صبحونه رو با شلوغکاری های صیغه یابی خوردیم. بعد که گوشیش رو روشن کرد، با حیرت خیره ی گوشی شد. صیغه یاب چیشده؟! 229 تا تماس بی پاسخ! هه! خب چرا جواب نمی دی دختر خوب؟! نگرانت شدن، هی صیغه یابی تهران زدن. اول زنگ زد به مامانش و گفت ویلای یکی از دوستاشه. من موندم، مامان و بابای سیقه یاب، چرا اصلا براشون مهم نیست که حتی بپرسن کدوم دوستت یا اینکه بپرسن چرا بی خبر رفتی؟! صیغه یابی مشهد به بهاره و سحر صیغه یابی تهران زد. در آخر به علی. فقط او می دونه چقدر از شنیدن اسم علی، حرصم گرفت؛ اما خوشم اومد صیغه یابی اصلا صمیمی برخورد نکرد و خیلی سنگین باهاش صیغه یابی تلگرام زد.
بهاره اینا، کلی مغز صیغه یاب رو تلیت کردند و سیقه یاب خیلی کلافه بود. فقط می خواست تلفن رو قطع کنه؛ آخه خیلی اعصابش از سوال های گاه و بی گاه بهاره، خورد بود. انگاری که صیغه یابی داشت به مامانش جواب پس می داد به جای دوستش. خب که چی مثلا؟! 229 تا تماس. انگار خیلی براشون مهمم. پوف! این علی اسکل هم که صیغه یابی تهران زده. من رو بکش از دست اینا! یعنی من اگه شانس داشتم، لخت به دنیا نمی اومدم که. وجدان: آره عزیزم، با لباس عروس به دنیا می اومدی. ببین ندای پارازیت من! برو خونه تون!
صیغه یابی در قم اعصاب ندارم
صیغه یابی در قم اعصاب ندارم. می زنم، می ترکونمتا! غلطای اضافه! می زنم، می کشمتا! شما اگه بزن بودی، صیغه یابی در قم اینجا نبودی که! دنبال قاتل بروسلی بودی که بزنیش. بابا لعنتی بامزه، وات د فاز؟ صیغه یاب من رفتم؛ توئم بمون، با خودت صیغه یابی تلگرام بزن! آره عزیزم، بهتره بری! وگرنه تضمین نمی کنم بازهم ندام بمونی. ایش! کیش. قشم. ابوموسی. آقا من غلط کردم. من رفتم؛ بای! کار خوبی کردی؛ برو! بای! یعنی این هم نداست ما داریم؟!
یا پشگل گاو؟ دوستان، یکی کمک کنه من بفهمم و در جریان باشم. ناموسا خل شدم! دیگه خودم می گم. حس می کنم بامزه ست. خودم هم می خندم. خودت شفام بده! رفتم توی تلگرام و یکم گشتم. یه تکست خوندم و پاچیدم. شاهین خواست براش بخونم؛ منم براش خوندم، اونم پاچید. البته صیغه یابی هلو هم موضوع خیلی جذاب و خنده داری نبود؛ اما باز ما خندیدم. اسکلیم دیگه. یه زمانی استامینفنم بودی. اما از وقتی ژلوفن بقیه شدی، دیگه شیاف منم نیستی.