اشتهایی برای خوردن نداشت به همین دلیل در یخچال را بست و از پله ها بالا رفت می خواست وارد اتاق خودش شود اما حس کنجکاوی او را به سمت اتاق روبروکشاند در اتاق را گشود و به داخل آن سرک کشید، آن جا هم یک سرویس خواب دونفره با رنگ سفید ومشکی باکاناپه ای به همان رنگ در کنار تخت وجود داشت، اتاق بزرگ و دلنشین با پنجره ای بزرگ بود صیغه قم پردیسان.
این اتاق هم مجهز به سرویس بهداشتی جداگانه بود.
عکس روی میز صیغه در پردیسان قم افتاد
نگاهش به قاب عکس روی میز صیغه در پردیسان قم افتاد، عکس آرمین در کنار یک پسر بور و چشم عسلی در حال خندیدن، نگاه صیغه قم تلگرام در این عکس چقدر شاد وسرزنده بود صیغه قم پردیسان.
آهی پر از حسرت کشید وعکس را سر جایش قرار داد می خواست از اتاق خارج شود که نگاهش به روی میز آرایش افتاد انواع و اقسام عطر وژل مو، واکس مو واسپری روی میز چیده شده بود.
صیغه قم شماره خوبه ؟
میان انبوه عطر و اسپری ها چشمش به حلقه ای که خودش به اصرار مهری برای صيغه قم خریده بود افتاد از این که این همه نسبت به همه چیز بی تفاوت وسرد بود دلش گرفت. آن را برداشت وبا خود گفت: تو لیاقت هیچ چیزو نداری واز اتاق خارج شد حوصله دیدن اتاق دیگر را نداشت و پر از غصه به اتاق خودش برگشت، دکوراسیون این اتاق هم مثل اتاق صيغه قم بود و انگار که می خواست از هر نوع تبعیضی خودداری کند البته این فقط در ظاهر بود چرا که بزرگترین تبعیض در رفتارش بود. جا حلقه ایش را ازکشو میز درایور بیرون آورد و حلقه خودش و صيغه قم را در آن قرار داد و زمزمه کرد: هیچ پیوندعاطفی بین ما نیست پس تا روز جدایی جای شما اینجاست با صدای زنگ تلفن به وجد آمد با خوشحالی پله ها را دوتا یکی طی کرد و خودش را به گوشی رساند نفس نفس می زد قبل از اینکه گوشی را بردارد نفس عمیقی کشید و گوشی را برداشت و گفت: بله بفرمائید صدای مهربان مهری در گوشی پیچید سلام گلم، خوبی صیغه قم صیغه قم تلگرام! سلام مهری جون، شما خوبید، عمو و آرتین خوبند ؟ خوبن صیغه قم صیغه در صیغه قم تلگرام. صیغه قم شماره خوبه ؟ بله، ما هم خوبیم مبارک باشه دخترم، امیدوارم سال های سال در کنار هم خوشبخت باشید مرسی مهری جون صیغه قم شماره چیکار می کنه ؟
این پسر باید تو خونه موندن براش خیلی سخت باشه!! صیغه قم شماره ؟!! مگه خونه نیست؟
خونه چرا ولی چی صیغه قم؟
نکنه امروزهم تو رو تنها گذاشته و رفته بیرون نه نه یه لحظه رفت پائین، زود برمی گرده، اومد میگم باهاتون تماس بگیره! لزومی نداره فقط می خواستم از حالتون با خبر بشم، چون نمی دونستم چی دوست داری، براتون چند جورغذا گذاشتم توی یخچال هرکدوم رو دوست داشتید گرم کنید و بخورید بخاطر صیغه قمی لوبیا پلو با گوشت هم گذاشتم اون خیلی دوست داره چرا خودتون اذیت کردین ؟! خودم یه چیزی درست می کردم چه اذیتی صیغه قم صیغه قم آدرس ؟! وظیفه است، نگران شام امشب هم نباش خودم همه چیزو آماده کردم همراهم میارم با تعجب گفت: شام امشب صیغه در پردیسان قم؟!!
آره مگه نمی دونستی ؟!
چی رو؟ اینکه همه امشب میایم اونجا، اول می خواستیم بریم خونه پدرت، ولی گفتیم خونه شما برای حال روحیش خیلی بهتره، آخه این رسمه صیغه در صیغه قم آدرس قم ! خونه خودتونه، خوشحال می شیم مرسی صیغه در صیغه قم آدرس قم زنده باشی، خوب گلم امشب می بینمت، با من کاری نداری ؟
حالا صیغه قمی و از کجا پیدا کنم؟
نه، به عمو وآرتین سلام برسونید. تلفن را که گذاشت با خودش اندیشید: حالا چیکار کنم؟ حالا صیغه قمی و از کجا پیدا کنم با بحثی که شب قبل باهم داشتند دلش نمی خواست با صیغه قمی تماس بگیرد گیج و سردرگم به مبل تکیه داد. اگر هم می خواست، شماره آرمین را نداشت چون کارتش را همانجا در کشوی میز اتاقش انداخته بود به فکر فرو رفت اگر می خواست هر دوخانواده متوجه سوری بودن ازدواجشان نشوند باید غرورش را کنار می گذاشت و از در صلح و دوستی با آرمین کنار می آمد با صدای زنگ تلفن نگهبانی گوشی را برداشت بفرمائید سلام خانم دکتر صدا را نمی شناخت، ولی حدس می زد باید نگهبان برج باشد بفرمائید ببخشید خانم، خانم جوانی هستن که میگن دوستتونن، به اسم خانم نازنین، اجازه می دید راهنماییشون کنم ؟بله حتما پس با اجازه از قوانین دست و پاگیر و مسخره برج های بزرگ خنده ا ش گرفته بود وبیشتر از هر چیزی از آمدن نازنین خوشحال شد هیچ چیز در این شرایط بد برایش لذت بخش تر از حضور نازنین در کنارش نبود با صدای زنگ در به حالت دو در را باز کرد. با دنیایی از شور و اشتیاق خودش را در آغوش نازنین رها کرد و او را بوسید.نازنین هم او را در آغوش می فشرد. پس از چند لحظه ای او را از خود جدا کرد و با لودگی گفت: بروکنار! خوردی منو، انگار داره بستنی می خوره وبا کنجکاوی وچشمانی گشاد شده به اطرافش خیره شد و بی هیچ حرفی به جلوقدم برداشت و پس از لحظه ای کاوش با هیجان گفت: واقعا این زندگیه توئه سایه؟ نه مال عمه مه! منم اینجا اجاره نشینم!!
قربون اون دل نازک نارنجی سرخ و آبیت بشم صیغه قم پردیسان
اجاره نشین که هستی، زندگی که ازاولش آخرش معلومه از اجاره نشینی هم بدتره حالا این همه صیغه قم پردیسان اومدی اینو یادم بندازی ؟! نازنین که حس کرد سایه از حرفش دلخور شده است به طرفش برگشت وبا لودگی مهربان گفت: الهی من قربون اون دل نازک نارنجی سرخ و آبیت بشم صیغه قم پردیسان؟به منظوری نداشتم سایه، ولی واقعا همه چیز بی نظیره صیغه در پردیسان قم.