مرکز صیغه یابی در قم دارم
صورتش را نزدیک، صورتم کرد. خودت می دانی از این مرد تنفر دارم. با انزجار لب گزیدم. مرکز صیغه یابی در قم دارم کم، کم بهت شک می کنم. خودم را نباختم و خندیدم: _چرا؟ لبخند متقابلی زد و چشمک زد: _یهو برگشتی، گفتی از مسابقه دادن خسته شدم و می خوام کاره دیگه ای انجام بدم، پیگیر کارا شدی! اصلا همه ی اینا به کنار، نمی تونم این رو که چرا این قدر خوش اخلاق شدی رو درک کنم! لبخندایی که این روزا می زنی من تو این چند سال حتی رنگش رو هم ندیده بودم. مرکز صیغه یابی در قم گند زدی! گند زدی...
دفتر صیغه یابی در قم ادامه داد
چهره ی متفکری به خودم گرفتم: _فکر کنم آدما می تونن عوض شن... نزدیک تر شد و این بار واقعا، عاجزانه طلب کمک کردم. _می تونن ولی... زنگ دفاتر صیغه یابی در قم به صدا در آمد و من بال در آوردم. صیغه یابی در قم دفاتر صیغه یابی در قم را جواب داد و روی بلند گو، گذاشت: _صبح به خیر مکان های صیغه یابی در قم! وقت خواب؟ مکان های صیغه یابی در قم هم با صدای ملایمی گفت: _صبح خوش رادمهر جان... چه خبرا؟_خبرا که دست شماست! _هوم! آره، اینجا یه سری عکس، نوشته و حسابه پولایی که به حساب زیر دستت واریز کردی برای کارای خلافت هست. صیغه یابی در قم لبخند عصبی زد و دفتر صیغه یابی در قم ادامه داد: _آخه تو چقدر زرنگی... این هوش رو از کجا آوردی؟
صیغه یابی در قم موبایل را نزدیک دهانش کرد: _فکر کنم از تو گرفتمش... ایمیلت رو چک کردی؟ کدوم عکس رو دوست داری برات بزرگ چاپ کنم و برای زنت بفرستم. اونی که داری با یه دفتر صیغه یابی در قم می ری تو خونه چطوره؟ چند ثانیه سکوت برقرار شد، دفتر صیغه یابی در قم فحشی حرام صیغه یابی در قم کرد... _قرار نبود بی ادب شیم، مکان های صیغه یابی در قم! ناخن هایم، پارچه کاناپه را چنگ زدند. صيغه يابي در قم نگاهی به من انداخت. _چی می خوای؟ _همه ی اون چیزی که برای منه! می خواستم، بپرسم می خواهد چه کند؟ ولی نمی توانستم! داشت همین چند دقیقه پیش از شک کردنش، به من می گفت...
کانال صیغه یابی در قم لطفا می ری بیرون؟
چرا همه چیز این قدر مسخره پیش می رفت، چرا؟ جلوی تلفن را گرفت و به من نگاه کرد: _کانال صیغه یابی در قم لطفا می ری بیرون؟ کمی نگاهش کردم، کانال صیغه یابی در قم صبر داشته باش... از روی کاناپه بلند شدم و بیرون رفتم. در را بستم، نفس عمیقی کشیدم. نتوانستم، جواب منفی ام را به او بدهم. الان به کارن چه بگویم؟ شال روی سرم را عقب کشیدم، می خواستم به حرف های صيغه يابي در قم گوش بدهم ولی با وجود منشی اش... نه، نمی شد! _خانوم؟ سایت صیغه یابی در قم سرش را از میان پرونده بیرون آورد. بله؟ _یه لیوان.... آب میارید؟
سرش را به معنای نه تکان داد: _شرمندتونم، آقای رادمهر گفته که این ها رو تموم کنم. با حرص نگاهش کردم، گوش هایم را تیز کردم تا ببینم چیزی می شنوم... منشی صيغه يابي در قم نگاهم کرد: _چیزه دیگه ای می خواید که اینجا ایستادید؟ این سایت صیغه یابی در قم حس بدی بهم می داد! نباید دوباره گاف می دادم. از شرکت بیرون آمدم، محکم و با حرص قدم برمی داشتم. چشم هایم را بستم، داشتم فحش ها را پشت هم نثار صيغه يابي در قم می کردم که صدای زنی در گوشم پیچید.