عرفانه، همونی که فرستادیم بره راننده محتشم بشه؛ البته علاوه بر اینکه همکارمه، دوست صمیمیم هم هست، از بچگی باهم بزرگ شدیم. جانم عرفان؟! شاهین داوش، این holoo سایت می خواد با دوستاش بره بیرون؛ اما درجریانی که رابطش رو با شایان تموم کرده و شایان ممکنه دنبال انتقام باشه! به من گفته منم همراهش برم، منم گفتم رفیقم رو میارم، گفت باشه بیار... اگه تو هم بیای، کمتر holoo ازدواج رو خطر تهدید می کنه. به نظرم بهتره تو هم بیای، خوش هم می گذره! آخه داداش، می دونی که من استادشونم توی دانشگاه... سه نمی شه اگه بفهمن همسریابی هلو پنل کاربری منی؟!
به خودش اجازه می ده به holoo سایت بگه خر؟!
نه داداش، مثلا اتفاقی این اتفاق افتاده... این سایت آغاز نو خر هم من رو تنها گیر نمیاره، سرویسم کنه! و بدون اینکه بخوام بفهمم چی می گه، قطع کردم. چه معنی می ده آدم با یکی انقدر صمیمی باشه؟! مگه رابطشون با هم چیه که به خودش اجازه می ده به holoo سایت بگه خر؟! خب مثلا که چی؟ خب یه دوش گرفتم و موهام رو سشوار کشیدم و رو به بالا حالت دادم. یه رکابی سفید بلند پوشیدم و گذاشتم روی شلوار اسلشم و یه تیشرت سورمه ای روی رکابیم پوشیدم، جوری که رکابیم از تیشرت سورمه ای گشادم زده بود بیرون و کفش ونس مشکیم رو هم پوشیدم.
دلیل نمی شه چون استاد دانشگاهم، خیلی رسمی لباس بپوشم، من عاشق تیپ لشم! خب، سوییچ ماشین پرادوم رو برداشتم، سمت خونه عرفان رفتم و بعد از و کلی چرت و پرت، دم خونه ساینا رسیدیم و عرفان زنگ زد تا holoo ازدواج بیاد پایین، خودشم پیاده شد تا بره پیش ساینا، من نمی فهمم، خب مگه خود holoo سایت نمی تونه بیاد؟! هوی، عرفان؟! اومد سمت ماشین دوباره: جونم داوش؟ با اخم گفتم: بیا بشین تو همسریابی هلو پنل کاربری ببینم، بذار خودش بیاد اه! چشم داداش! صدای بسته شدن در نشون از اومدن همسریابی هلو ورود می داد، خیلی سایت همسریابی دوهمدم داشتم بدونم، تیپ بیرونش چه مدلیه. سلام بر عقد موقت هلو خره خودم! سلام آقا، برگرد سیماتون رو ببینیم...
تو رفیق عقد موقت هلو خره ای؟!
بفهمیم طرف حسابمون کیه؟ سلام همسریابی هلو ورود خانم. زکی... تو همونی که جای مرتضوی اسکل اومده بود! تو رفیق عقد موقت هلو خره ای؟! پرهام، چه گرده زمین! خب، خوشالم که رفیق سایت آغاز نو آشنا در اومد. حالا راه بیوفتین که علی کلمون با دریل سولاخ می کنه! عقد موقت هلو: باو زبون به دهن بگیر! بابا عرفان، تو دیگه حرف نزن که آدم اعصابش خط خطی می شه! تو اعصابت خط خطی هست. holoo ازدواج: ام... وایستا فکر کنم. عری: کم آوردی سوت بزن. سایت آغاز نو: سوت بزنم تا تو بیای؟! ناموسا کم آوردم، اصلا با تو کل کل کردن، رسما مهر قهوه ای شدن رو رو پیشونیم می زنه! holoo سایت: آره، پ چی فکر کردی؟! عقد موقت هلو: هیچی گلم، شما خودت رو درگیر نکن... برو داداش شاهین!
داشتم حرص می خوردم از این همه صمیمیت. اَه، وقت نکردم ببینم لباسش چجوریه، مناسب بام هست یا نه! خب، اونجا کلی جمعیت هست، نمیشه که لباس های باز پوشید! آرایششم که غلیظه، اون رژ لب جیگریش بد رو مخمه؛ خب لب هاش بزرگ و خوشگله، رژ جیگری هم می زنه، حجمش دو برابر می شه و خیلی تو چشمه! اصلا از لب هاشم بگذری، اون خط چشم بلند، چشم های سبزش رو کشیده تر نشون میده و به عبارتی خیلی خماره، خب اینطوری که همه نگاش می کنن! نمی تونم بهش بگم رژش رو پاک کنه، اون وقت می گه، خب به تو چه؟! چیکارمی؟ بابامی؟! داداشمی؟! ولی خب، استادش که هستم! بله، و گرنه باید درسش رو با من حذف کنه، خب قوانین سایت هلو عقده ای بازی ها از من بعیده!
همسریابی هلو ورود با اون صدای قشنگش می خوند
ولش سایت همسریابی دوهمدم! آهنگ ها پشت هم پلی میشد و جالب اینجا بود که همسریابی هلو ورود همه رو می خوند و حفظ بود! صداش عالی بود؛ ولی بخاطر رنگ رژش ناراحت بودم، کاش می شد از نگاهم بخونه و رژش رو پاک کنه! خودم رو که نمی خواستم گول بزنم، من این دختر شر و شیطون رو سایت همسریابی دوهمدم دارم! از روز اول دانشگاه که نه از قبل ترش، با اینکه ندیده بودمش؛ اما همه نیروهایی که به طور نامحسوس holoo ازدواج رو پوشش می دادن، از شیطنت هاش می گفتن، زبون به زبون کارهاش و شیطونی هاش تو دهن همه می چرخید! اگه بگم نصف نیروهامون عاشق این دخترن، دروغ نگفتم! آهنگ بعدی پلی شد و با اون صدای قشنگش می خوند و من رو غرق لذت می کرد، واقعا صداش محشر بود! یادم باشه ازش بپرسم، ببینم کلاس رفته؟!