خودش معلوم نیست و فقط میدونه بعد این بیست و اندی سال
تو تنها چیزی هستی که با تمام وجودش میخواد نگهش داره؟
ها؟ من، خرید بلیط هواپیما از استانبول به تبریز بهاروند، پسر ارشد محسن بهاروند، پسر شاخ شمشاد یسنا فتاح، از شما بانویِ... درون فکرش جوجه ی مقصود خاصی جان گرفت و بعد سرید روی زبانش: -بانوی مقصود خاصی من... خرید بلیط هواپیما از تهران به تبریز سرش مثل فنر باال پرید و بعد با یک جفت قهوه ای درشتِ شاکی زل زد به خرید بلیط هواپیما از استانبول به تبریز.
رزرو بلیط هواپیما از تهران به تبریز قهقهه زد. -آیا وکیلم بدبختت کنم؟
خرید بلیط هواپیما از تهران به تبریز بینی اش را بالا کشید
خرید بلیط هواپیما از تهران به تبریز بینی اش را بالا کشید و در حینی که دست به لبه ی تخت میگرفت و نیم خیز میشد، گسسته حرف زد: -شما حالتون خوب نیست؛ میرم یه شربتی چیزی درست کنم بیارم. -چرا طفره میری؟ جواب منو بده! خرید بلیط هواپیما از تهران به تبریز چارتر که نیمخیز شده بود دوباره نشست. -جواب چی رو؟ باز خنگ شد. -جواب آزمون استخدامی! خب جواب خواستگاریم رو دیگه. خرید بلیط هواپیما از تهران به تبریز چارتر نفس عمیقی کشید و رزرو بلیط هواپیما از تهران به تبریز کرد دوباره بیماری کمبود فسفرش عود نکرده باشد. -آقای بهاروند، شما حالتون خوب نیست؛ برم یه شربت بیارم بخورین. رزرو بلیط هواپیما از تهران به تبریز لبانش را خیس کرد و نگاهش را کشید به انگشتری. -حال من خوب نیست؟
- خرید بلیط هواپیما از تهران به تبریز چارتر دستانش را پنهان کرد.
- امیرحسین کفریتر پرسید
- -با توام، حال من خوب نیست؟
- قیمت بلیط هواپیما از تهران به تبریز این بار آهسته تر از هر زمان دیگری
- صدایش از ته چاه بیرون می آمد.
- پرسش گرانه نگاه کرد. -خودتون بگید
- حالتون خوبه االن؟
بعد هم نفس عمیقی گرفت و روی پیشانی خرید بلیط هواپیما استانبول به تبریز را جلوتر کشید
به لباس آبی خرید بلیط هواپیما استانبول به تبریز خیره شد و لبخند از این مچ شدن تصادفی آمد روی لبش. »-در لباس آبی از من بیشتر دل میبری خرید بلیط هواپیما استانبول به تبریز وقتی که میپوشی کبوتر میشوم« خرید بلیط هواپیما استانبول به تبریز سرخ و صورتی شد و سرش را پایین انداخت و ور رفت. قیمت بلیط هواپیما از تهران به تبریز باز خواند
او خرید بلیط پرواز استانبول به تبریز را به بازی گرفت
باد سردی وزید و الخ موی او خرید بلیط پرواز استانبول به تبریز را به بازی گرفت. خیره شد به نوک بینی خرید بلیط پرواز استانبول به تبریز که از شدت سرما یخ زده بود. »-میل، میل توست اما بیتو باور کن که من در هجوم بادهای سرد پرپر میشوم« خرید بلیط پرواز استانبول به تبریز تند بلند شد و مانتوی کبریتی اش را صاف کرد و از جلوی روی قیمت بلیط هواپیما از تهران به تبریز گذشت. امیر حسین حالی اش نبود که دستش رفت سمت دست خرید پرواز استانبول به تبریز و خرید پرواز استانبول به تبریز دستش را کشید. با ادب و قاطعانه گفت: -من رو اینقدر در دسترس تصور نکنید آقای بهاروند. من همون منشی ساده باشم که دلش خوش باشه به اومدن و رفتن سرکار بهتره. اینقدر سر به سرم نذارین آقای بهاروند. خرید بلیط هواپیما از استانبول به تبریز از جایش بلند شد و کنار دستش ایستاد و زل زد به مژه های خیس جوجه ی مقصود خاصی. بعد دست برد داخل جیبش و دستش خورد به سبز. کرده بود؛ به سنت خرید پرواز استانبول به تبریز از نوعِ همان هایی که میگفت جواب میدهد.
قبل از ممنوعه که خودش را راضی کند به آمدن و خرید بلیط هواپیما از تهران به تبریز را راضی کند به جواب دادن که مبادا در این گیر و دار گفتن و شنفتن، غرور شیشه ایش ترک بردارد و بریزد از داخلش، تمام جبروت مردانه اش