سایت همسریابی موقت هلو


ورود به سايت همسريابي دو همدم چند عضو دارد؟

مگه تو عمارت نبودی؟ پوزخندی زدم و گفتم: سوییچ ماشین رو بده، تو بمون، ورود به سایت همسریابی دو همدم جدید میرم مطمئن باش دلت حالا قرصه که بمونی.

ورود به سايت همسريابي دو همدم چند عضو دارد؟ - سايت همسريابي


آدرس ورود به سايت همسريابي دو همدم

 قطره اشکم بیشتر از همه شوکه ام کرد برای چی الان گریه میکنم؟ بلند شدم کمر راست کردم و جلو رفتم انقدر که تو دید ورود به سایت همسریابی دو همدم جدید قرار گرفتم با دیدنم یکه خورد و ورود به سايت همسريابي دو همدم رو کنار زد و جلو اومد: مگه تو عمارت نبودی؟ پوزخندی زدم و گفتم: سوییچ ماشین رو بده، تو بمون، ورود به سایت همسریابی دو همدم جدید میرم مطمئن باش دلت حالا قرصه که بمونی... چشماش ناباورانه نگاهم کرد به ورود به سايت همسريابي دو همدم گفت: داخل باش میام پیشت.

ورود به سایت همسریابی دو همدم جدید با اخم وحشتناکی نگاهش کرد

خواست دهن باز کنه که ورود به سایت همسریابی دو همدم جدید با اخم وحشتناکی نگاهش کرد ورود به سايت همسريابي دو همدم از پله ها بالا رفت و از دید خارج شد. سرش چرخید طرفم و گفت: چیه؟حرف حسابت چیه؟ مگه نمیدونستی آدرس جدید سایت دو همدم باهاشم؟از رابطه ام باهاش برات گفتم، حالا که چیزی ندیدی اینطوری برم برم راه انداختی. سخت میشد نگاهش کرد نمیشناختمش. .. ناخواسته زمزمه کردم: آدرس جدید سایت دو همدم زنتم. چشماش چشمام رو به بازی گرفت و گفت: میتونی تمکیل کنی؟ چشمام داشت از کاسه بیرون میزد چی میگفت اصلا امشب این؟

زمزمه کردم: هرچقدر هم که صوری باشه دروغین باشه الکی و فیلمی باشه تو داری خیانت میکنی. چشماش قرمز شد و با خنده گفت: خیانت؟ به کی؟ به دختری که تا باهاش میخوام حرف بزنم اون سه سال کثیف رو میکشه به رخم؟ سوییچ ماشین رو تو بغلم پرت میکنه به خودم میجنبم و میگیرمش تو مشتم، جلو میاد درست کنارگوشم خم میشه و نمیبینم چشماش رو، پچ میزنه: وقت داری کمتر از یک هفته زنم باشی، زن شرعیم، زنی که با عشق باهامه... اینارو میگم که بدونی دیوونه وار میخوامت... حرفای قشنگ بلدم قربون صدقه ام بلدم اما میخوام اینطوری عاشقم باشی، خود واقعیم رو بخوای.

آدرس جدید سایت دو همدم بهت نیاز دارم 

آدرس جدید سایت دو همدم بهت نیاز دارم چون حس میکنم واقعا از ته اون قلب سیاه لعنتی و آرومم صدات میزنم... شما بهم یاد بده برات مالیم باشم، برای تو باشم همونطور که ورود به سایت همسریابی همدم چشمام نمیتونه؛ عادت نداره نبینتت حتی یک لحظه... برو کلبه رسیدی پیام بده. سرش رو کج میکنه و آروم سرم رو میبوسه. تمام عمارت دور سرم میچرخه. .. میچرخه.. فاصله میگیره باز چشماش رو ازم دریغ میکنه و عقب میکشه و یه سرعت با دست چپی که تو جیب شلوارشه وارد عمارت میشه. ورود به سایت همسریابی همدم حیرون این اعتراِف خواستنی، مات و مبهوت فقط قطره اشکم میچکه... میچرخم درست مثل رباتی که دلش از کار افتادگی میخواد، دلم میخواست از کار بیوفتم و خودم رو بزنم به نادونی روی سنگ فرش عمارت قدم برمیدارم زانوهام انگار روغن کاری میخواد برای خم و راست شدن گوشام انگار شست و شو میخواد برای نشنیدن حرفایی که سنگینی اش مفهومش کمرم رو شکسته، گاهی خوشحال بودن سخت ترین کار دنیا میشه، و خندیدن تلخ ترین واکنشی که میشه به زندگی داشت.

گاهى شرایط زندگى به حدى بر خالف میل آدم میشه که اگه به خودت کمک نکنى و دست خودت رو نگیرى ممکنه در غم و اندوه و فشار عمیقًا فرو برى تا حدى که حتى کمک بهت هم سخت بشه پس وقتى به این وضع میرسى خودتو رها نکن و بیشتر به خودت کمک کن چون در سختی هاست که عیار رفاقت خودت با خودت مشخص میشه، بنابراین لطفا محکم باش تا بتونى از این حس هاى ناخوشایند آزاد بشى همین چشمام میسوزه و ورود به سايت همسريابي دو همدم توجهی بهش نمیکنم، از عمارت خوفناک بیرون میزنم و فقط سوار میشم استارت میزنم و به راه می افتم راه کلبه رو بلدم، کاش گازش رو بگیرم و ناکجاآباد هارو سفر کنم... کاش... وارد کلبه میشم در رو میبندم کیفم باهام روی زمین کشیده میشه، داغ دلم درست مثل دیگ حلیم هر لحظه قل قلش بیشتر میشه...

مطالب مشابه


آخرین مطالب