سایت همسریابی موقت هلو


بلیط هواپیما ارزان چارتر به دبی

سیاوش از آینه در چشمان پریا که وسط نشسته بود خیره شد و پس از ثانیه ای سکوت گفت: -میخواستم تهران رو نشونتون بدم اما؛ همونطور که انتخاب کردی دینی میریم کافه!

بلیط هواپیما ارزان چارتر به دبی - بلیط هواپیما


خرید بلیط هواپیما ارزان چارتر

بلیط هواپیما ارزان چارتر با لبخند سری تکان داد. سیاوش کت طوسی رنگش را که رها برایش آورده بود پوشید و گفت: -پس بریم. سیاوش

به سمت در خروجی رفت و بلیط هواپیما ارزان چارتر و پریا هم پشت سرش رفتند. -بلیط هواپیما ارزان چارتر کجا میخوایم بریم؟ بلیط هواپیما ارزان چارتر بیصدا خندید و گفت: -من از کجا بدونم!

-این مانتو رو کی گرفتی؟

خیلی خوشگله. -از همینجا با اولین حقوقم خریدمش رنگش بهم میاد؟

بلیط هواپیما ارزان چارتری لبخند زد

پریا چشمکی زد و گفت: -آره عزیزم رنگ سفید بهت میاد. بلیط هواپیما ارزان چارتری لبخند زد. سیاوش درون ماشین x6 bmv مشکی اش منتظر سوار شدن بلیط هواپیما ارزان چارتری و پریا بود. پریا آرا م گفت: -نگو که میخوای جلو بش بلیط هواپیما ارزان چارتری نیمنگاهی به پریا انداخت و گفت: -مجبورم، اولین بارم جلو نشستم! سوار شو. سپس در جلو را باز کرده و سوار ماشین شد. پریا کالفه "پوفی" کشید و سوار ماشین شد. سیاوش ماشین را به حرکت در آورد و از حیاط ویال

(کاشانک تهران؛ محلهای در منطقه یک تهران) سیاوش از آینه در چشمان پریا که وسط نشسته بود خیره شد و پس از ثانیه ای سکوت گفت: -میخواستم تهران رو نشونتون بدم اما؛ همونطور که انتخاب کردی دینی میریم کافه! بلیط هواپیما ارزان چارتری لبخندی زد و گفت: سیاوش سرش را تکان داد و چیزی نگفت. بعداز دقایقی سیاوشدفعه بعد، آخه پریا عاشق کافه و اینجور مکاناست. مقابل کافه طهرون ایستاد. بلیط هواپیما ارزان چارتر قشم و پریا پیاده شدند و سیاوش برای پارک کردن ماشین رفت. بلیط هواپیما ارزان چارتر قشم دستهی کیف مشکی رنگش را محکم میفشرد و عصبی گفت: -احمق چرا گفتی کافه نزدیک؟

پریا متعجب گفت: بلیط هواپیما ارزان چارتر قشم دهانش را باز کرد پاسخ

بلیط ارزان هواپیما چارتر 724 را بدهد که با آمدن سیاوشوا! خب عیبش چیه؟!

سکوت کرد و عصبی نگاهاش را از پریا گرفت. سیاوش متعجب گفت: -مشکلی پیش اومده خانوما؟!

بلیط ارزان هواپیما چارتر 724: نه مشکلی نیست بریم داخل سیاوش سرش را تکان داد و جلو رفت.

در کافه را باز کرد و منتظر ماند اول بلیط ارزان هواپیما چارتر 724 و پریا وارد شوند. پریا آرام گفت: -چه جنتلمن! بلیط هواپیما چارتر ارزان دلتابان که هنوز از هم دست پریا عصبی بود سکوت کرد و چیزی نگفت. صدای موزیک بیکالم فضای کافه را رمانتیک کرده بود.بلیط هواپیما چارتر ارزان دلتابان نفس عمیقی کشید و بوی گل یاس مشامش را پر کرد و لبخند جذابی روی لبانش نشاند. سیاوش دو صندلی قهوه ای کنار هم را بیرون کشید. بلیط هواپیما چارتر ارزان دلتابان و پریا با تشکر نشستند. خود نیز رو به روی بلیط هواپیما چارتر ارزان ۸۰ درصد تخفیف نشست. گارسون منو به دست به آنها نزدیک شد.

بلیط هواپیما چارتر ارزان ۸۰ درصد تخفیف

-سالم خوش اومدید. سیاوش به نشانه تشکر سرش را تکان داد و گفت: -ممنون، خب خانومها چی میل دارید؟ بلیط هواپیما چارتر ارزان ۸۰ درصد تخفیف و پریا درگیر منو بودند و سیاوش برای خود یک اسپرسو سفارش داد. بلیط هواپیما چارتر ارزان ۸۰ درصد تخفیف: یه شکالت گالسه. پریا هم سریع گفت: -منم یه شکالت گالسه با ردولوت. گارسون یادداشت کرد و گفت: -چیز دیگه ای نمیخواید؟ -نه ممنون. گارسون که رفت سیاوش گفت: -خب پریا خانوم کی اومدید تهران؟

پریا نیمنگاهی به بليط هواپيما چارتري ارزان انداخت و گفت: -چند روزی میشه، دو، سه روز دیگه برمیگردم شیراز، البته زیاد ناراحت نشو احتماال در آینده بازم ببینمت! سیاوش آرام خندید و چال لپش را به نمایش گذاشت و پریا دلش ضعفرفت و با خود گفت"لعنتی حیف این بشر"! -، بليط هواپيما چارتري ارزان چرا ساکتی؟! بليط هواپيما چارتري ارزان که فکرش درگیر بود گفت: -هیچی به حرفای شما گوش میدم. -چ یشد زود برگشتی؟! بلیط هواپیما چارتر ارزان تهران استانبول چشم غره رفت و سیاوش خندید و پریا چشمانش را لوچ کرد و رو به بلیط هواپیما چارتر ارزان تهران استانبول گفت: -تو نمیپرسی دلیل نمیشه من نپرسم! سیاوش سرش را به نشانه افسوس تکان داد و گفت: -چندسالته خانوم کنجکاو؟! پریا پشت چشمی نازک کرد و گفت: - 25. -پس از بلیط هواپیما چارتر ارزان تهران استانبول بزرگتری، چطور با هم آشنا شدید. پریا زیر چشمی به ستاره نگاه کرد و گفت: بزرگ شدیم، ما همسایه پدربزرگشون بودیم.

مطالب مشابه


آخرین مطالب