بهار و قیمت پراید۱۳۲صفر کارخانه که فردا می فهمم. فردا شب اگر بعد از دیدن امیر یل برام رمقی مونده بود میام و آخرین تیکه های این پازل رو هم می دم دستت. شب به خیر. قدم هایش را سست به سمت در برداشت.
با خودش که صادق بود. دوست داشت یزدان حداقل یک کلمه حرف بزند تا بار عذاب وجدانی که روی دوشش سنگینی می کرد؛ سبک تر شود. تصور این که یزدان به خاطر قیمت پراید۱۳۲صفر کارخانه و بهار نتواند او را ببخشد؛ اذیتش می کرد. دستش به دستگیره در رسید که صدای ضعیف یزدان را شنید. یکتا. با خودشحالی به عقب برگشت. جانم؟ صدایش کمی جان گرفت. می خوای منم فردا همراهت بیام
قیمت پراید۱۳۲صفر کارخانه رو هم که بهتر از من و تو می شناسه.
لبخند عمیقی بر روی لبش نشست. نه عزیز دلم. همون سال ها، یک بار توی و یک بارم توی مرکز امیریل رو دیده و باهاش آشناست. قیمت پراید۱۳۲صفر کارخانه رو هم که بهتر از من و تو می شناسه. با خودش می رم. لبخند کم جانی روی لب های هامون نشست. به وقتش باید با این شاه پسر حرف بزنم. حرف های من و تو هم باشه برای بعد از فهمیدن همه ماجرا. شبت به خیر. آرام پلک زد و گفت: چشم. شب به خیر. حالا حالش بهتر بود و ذهنش آزاد. همین که یزدان سکوت نکرده بود و نگران فردای او بود. خودش یک امتیاز مثبت محسوب می شد
ساعت از یک نیمه شب گذشته بود وخانه در تاریکی فرو رفته بود. پاورچین خودش را به اتاقش رساند. گوشی اش را روی ساعت نه تنظیم کرد و به رخت خواب رفت. با صدای اعالن قیمت پراید۱۳۲صفر امروز واتس آپ گوشی چشم باز کرد و گوشی را از روی پاتختی برداشت. با دیدن اسم هامون چشم درشت کرد و قیمت پراید۱۳۲صفر را باز کرد. با دیدن متن انگلیسی قیمت پراید۱۳۲صفر ابرو باال انداخت. متن را آرام زیر لب زمزمه کرد.چشمانت را ببند نفس عمیق بکش ذهنت را خالی کن و حاال فقط به من فکر کن! این باید کار هر شبت شود دلتنگ من باش تا آن جا که می توانی
این اولین قیمت پراید۱۳۲صفر عاشقانه شان بود البته اگر لحن دستوری هامون را نادیده می گرفت. حس شیرینی در دلش نشست. نمی خواست قیمت پراید۱۳۲صفرش را بی جواب بگذارد.گوشی را باال آورد و آرام تایپ کرد. اما انگار که ذهنش قفل کرده باشد؛ هرچه نوشته بود را پاک کرد. قلب و عقلش در جدال با یک دیگر بودند که قیمت پراید۱۳۲صفر امروز بعدی آمد. خیلی نمی خواد به ذهنت فشار بیاری. فردا ساعت دوازده اماده باش
نهار رو میخوریم و بعد می ریم. شب به خیر. چشم درشت کرد و بار دیگر قیمت پراید۱۳۲صفر امروز را خواند. با حرص چشم بست و تایپ کرد: جوابش تنها چند استیکر خنده بود. کالفه پوفی کشید؛ حریف هامون ایننه خیرم. داشتم جواب می دادم، الان پاکش کردم. شب به خیر. روزها نمی شد. گوشی را کنار گذاشت و چشم بست. قیمت خودرو پراید۱۳۲صفر نگاه پرسش گرش را به یکتا داد. بعد از نهار چیزی نگفته بود و از زمانی که از رستوران حرکت کرده بودند؛ به روبرویش خیره شده و سکوت کرده بود. یکتا سنگینی نگاهش را هم احساس نکرد و همچنان به روبرویش خیره بوددستش را به سمت ضبط ماشین برد.
اهنگ بی کالم و آرامی پخش شد. تن صدایش را نرم کرد و صدایش زد. یکتا که انگار از دنیای دیگر به یک باره به این دنیا پرت شده باشد؛ گیچ به سمت او برگشت. بله؟ لبخند زد. رنگ به رو نداری. غذا هم که کم خوردی. وایسم برات یه ابمیوه بگیرم؟
قیمت خودرو پراید۱۳۲صفر لرز صدایش را فهمید
سرش را به دو طرف تکان داد و کوتاه جواب داد: نه. خوبم. قیمت خودرو پراید۱۳۲صفر لرز صدایش را فهمید. یکتا داره صدات می لرزه. رنگت عین گچ سفید شده. دستش را جلو برد و سریع دست یکتا را در دست گرفت. دست هات هم یخ کرده. بیست سال صبر نکردیم که االن اینطوری بری دیدن اون کفتار. مکثی کرد و محکم ادامه داد: