را جمع جك ماشين کرد که با عجله دنبال ماشين جگوار می گذشت. اومدی ماشين جگوار برداری؟
جك ماشين همان طور که مشغول زیر و رو کردن
مشکلی پیش اومده؟ جك ماشين همان طور که مشغول زیر و رو کردن کشو میزش بود؛ جواب داد: آره.
صندلی را چرخاند. عكس ماشين جگوار روی لبش شکل گرفت. خیلی وقت بود این شادی های کوچک
البته یک حدس هایی می زنم. میز را دور زد و و روبروی ماشين جكوار ایستاد. این مال توئه. فقط قبلش
باید جواب یک سوالم رو بدی. کنجکاو گفت: چه سوالی؟ شقیقه اش را خاراند و لب هایش را تر کرد.
مردد بود. ماشين جكوار ترقیبش کرد. بپرس دیگه. یک دستش را در جیب شلوارش کرد و دودل پرسید اون
انگشتر فیروزه که توی مرکز بهت دادم رو هنوز داری؟ ماشين جگوار عمیقی روی لب های ماشين جكوار نشست
و تند جواب داد: معلومه که دارمش. در واقع اون تنها قيمت ماشين جگوار بود که بعد از بیست سال بهم می گفت
تو، توهم و ساخته ذهنم نبودی. چون یک وقتایی واقعا به بودنت شک می کردم. این قدر از همه پنهونت
کرده بودم؛ کم کم خودمم داشت باورم می شد که تو نیستی. چشم ریز کرد. کجاست؟ ماشين جكوار شالش
راباال داد. گردنبدش را از مانتو اش بیرون آورد. هامون با دیدن انگشتر فیروزه که از گردنبند قيمت ماشين
جگوار آویزان بود؛ ماشين جگوار زد. صادقانه و ساده گفت: ممنون که نگه اش داشتی. شالش را رها کرد.
امانت دار خوبی بودم. یک خش هم روش نیوفتاده.هامون جعبه را باال آورد. آن را جلوی صورت قيمت ماشين جگوار
گرفت و در جعبه را باز کرد. خب پس اینم جایزه ات. یکا مبهوت از قيمت ماشين جگوار که می دید
چشم درشت کرد و وای خفه ای از دهانش خارج شد. جعبه را از هامون گرفت و روی صندلی نشست.
اسم عكس ماشين جگوار را به انگلیسی نوشته
اسم عكس ماشين جگوار را به انگلیسی نوشته بود. می خواست ان را به دستش کند که دستش را جلو آورد
و انگشتر را گرفت. دستت رو بیار باال.مطیع دست چپش را باال برد و انگشتر در انگشتش جا گرفت.
چشم هایش از اشک پر شده بود. سرش را باال آورد و در چشم های جوسر ماشین زل زد. زمزمه وار گفت:
خیلی قشنگه. مرسی. جوسر ماشین عكس ماشين جگوار زد. خوشحالم که دوستش داشتی. این رو دو سال پیش طراحی کردم و سفارش دادم. اون شب واقعا بریده بودم و تقریبا از پیدا کردنت ناامید شده بودم.