سایت همسریابی موقت هلو


آدرس کانال همسریابی واتساپ فیلتر نشده

کانال همسریابی واتساپ لبخندی زد یعنی این دخترک دلتنگش شده بود ؟ گوشی را جواب داد: -سالم خانوم. کانال همسریابی واتساپ گزید. سیاوش تصویر را روی صورت کانال

آدرس کانال همسریابی واتساپ فیلتر نشده - همسریابی


آدرس کانال همسریابی واتساپ

کانال های همسریابی واتساپ مغموم گفت: - سینا هم که دیروز رفت!

کجا میری؟ سیاوش چیزی نگفت فقط خیرهاش شد.  ناراحت تر گفت: - خب میدونم زیادی کنجکاوم!

کانال های همسریابی واتساپ خیره شد

ب یخیال اما مواظب خودت باش! سیاوش متعجب به کانال های همسریابی واتساپ خیره شد. گفته بود مواظب خودت باش؟ کانال های همسریابی واتساپ نگرانش شده بود ؟ با لبخند جواب داد: - نگران نباش مواظبم توام مواظب خودت باش من کانال همسریابی واتساپ زود میرم. کانال همسریابی دائم واتساپ ناراحت سرش را کمی تکان داد. سیاوش از جا برخاست و گفت: - خب من برم باال یکم کار دارم سر میز شام میبینمت.

کانال همسریابی دائم واتساپ فقط لبخندی زد.

سیاوش به سمت اتاقش رفت. کانال همسریابی دائم واتساپ نیز لیال را صدا زد.

سیاوش بعد از گفتن "باشه ای" عصبی گوشی را قطع کرد. میترسید از این که گفته های سینا درست باشد. سریع کمی با لپ تاپش ور رفت و، وارد دوربی نای خانه شد و دوربین قسمت اتاقش را باز کرد پسورد را زد و دوربین گوشه اتاق که به رو به روی تخت و میز بود باز شد. ستاره را دید که روی تخت دراز کشیده است یک بالشت را در کشیده است و با گوشی اش ور میرود با دیدنش در آن حالت دلش آرام گرفت و لبخند مهربانی زد. حسابی دلش برای این دخترک تنگ شده بود. خیره کانال همسریابی واتساپ بود که گوشی اش را به گوشش چسبانده بود.

به کی زنگ میزد؟ گوشی سیاوش زنگ خورد.

با دیدن شماره کانال همسریابی واتساپ لبخندی زد یعنی این دخترک دلتنگش شده بود ؟ گوشی را جواب داد: -سالم خانوم. کانال همسریابی واتساپ گزید. سیاوش تصویر را روی صورت کانال همسریابی در واتساپ زوم کرد و از دیدن ای ن حالتش در دل قربان صدقه اش رفت. -سالم سیاوش خوبی؟!

عاشق اسمش میشد وقتی این همه زیبا نامش را صدا میزد. چند آره خوبم، اهوم مرتبه حقیقتش زنگ زدم بپرسم میشه دوستم ممنون خوبم خودت چطوری؟

همه چیز مرتبه؟! روزی بیاد پ یشم بمونه؟

پریا رو میگم آخه اومده تهران گیر داده بیاد پیشم من بهش گفتم زشته نمیشه اما خب دلش تنگ شده بیرونم که نمیتونم برم. سیاوش لبخندی زد و گفت: -چرا بای د زشت باشه رفیقت بیاد خونه ات؟ اونجا خونه توام هست زنگ بزن به دوستت و بگو میتونه ب یاد و هرچقدر دلش میخواد پیشت بمونه.

کانال همسریابی در واتساپ ذوق زده گفت

کانال همسریابی در واتساپ ذوق زده گفت: -وای مرسی. -خواهش میکنم. چند ثانیه ای در سکوت گذشت. کانال همسریابی در واتساپ بالشت را محکم به خود فشرد و چانهاش را روی بالشت گذاشت و به صدای نفس های سیاوش گوش میداد.

سیاوش نیز دلش نمی آمد چی زی بگوید یا گوش یاش را قطع کند. کانال همسریابی در واتساپ باالخره کرد و گفت: -کی بر میگردی؟ آخه میخواستم برگشتی من و پریا با تو بریم بیرون آخه من میترسم تنهایی بریم خشایار پیدام کنه! سیاوش میدانست همه این حرف ها بهانه است و این دخترک دلتنگ

مطالب مشابه


آخرین مطالب