من فقط دلخوشیم به مادرمو، دخترمه هیچی دیگه از این دنیا نمیخوام پس رازدار باش تا دخترم برام بمونه این قولو به من میدی؟؟ بلیط هواپیما ارزان چارتری که تو شوک حرفام بود خیره نگاهم میکرد از شنیدن این همه اتفاق، حق داشت بهت زده باشه سرمو پایین انداختم و به قهوه ی سرد شده اش خیره شدم . و به این فکر کردم چی شد که بهش اطمینان کردم و اصرار زندگیمو گفتم؟؟ بلیط هواپیما ارزان چارتری بعد از دقایقی سکوت به حرف اومد و گفت: _ نمیدونم چرا چرا باید سرنوشت من اینطور باشه آخه چرا باید مقابل پیمان قرار بگیرم؟
ازدواج ما مشکلی بليط ارزان چارتري هواپيما باشه
پس نباید ازدواج ما مشکلی بليط ارزان چارتري هواپيما باشه.
_ نمی فهمم چرا سرسختی میکنی. _ خودمم نمیفهمم.فقط میخوام با رسیدن به تو به آرامش برسم، همین_ مطمئنی آرامشی در کاره؟؟ _ هست .ما میسازیمش .با هم. از حرفاش دلم گرم شد، دیگه از لرزش دقایق قبل خبری نبود ولی باز چیزی تو دلم جای خودش نبود .انگار یه حس و حالتی مانع میشد به خرید بلیط ارزان هواپیما چارتر فکر کنم دل ببندم ..و مهرشو وارد دلم کنم و اون چیزی نیست جز .عشق پیمان..عشقی قدیمی که مثل یه زخم کاری هم آزار دهنده ست و هم ماندگار. نگاهش مطمئن شد و گفت:
_ من میدونم که حسی نسبت به تو، تو دل پیمان نیست اون الآن داره زندگی خودشو میکنه خودش گفت یهو ساکت شد. متعجب پرسیدم: _ خودش گفت؟؟ چی گفت؟؟ _ نه .نه هیچی منظورم اینه خودش گفت از زندگیش راضیه. با ناراحتی سر تکان دادم و گفتم: _ آره خب، چرا باید ناراضی باشه؟ .زن داره بچه داره .بلیط ارزان هواپیما ایران چارتر بچه ای که . با فکر به پویا غم دلم بیشتر شد اما قیمت بلیط ارزان هواپیما چارتر خیلی زود بحثو عوض کرد تا بليط ارزان چارتري هواپيما از این به فکر فرو نرم: _ راستی..کِی همراه پدرو مادرم خدمت برسیم؟؟
بلیط ارزان هواپیما ایران چارتر برای بار سوم. و خندید. بلیط ارزان هواپیما چارتر محزونی زدم و گفتم: _ اول فکراتو بکن بعد اگه با خودت کنار اومدی با خانوادت در میون بذار.راستی اونا میتونن قبول کنن من عروسشون بشم؟؟
خرید بلیط ارزان هواپیما چارتر به خاطر شنیدن لقب) عروسشون (، بلیط ارزان هواپیما چارتر دلنشینی زد و با شیطنت گفت: _ از هست.
با خجالت سر به زیر انداختم .از خودم حرصم می گرفت طوری خجالت میکشیدم انگار بار اولمه بلیط ارزان هواپیما ایران چارتر آره .بار اولمه .بار اوله که اینطور ازم درخواست میشه عقدم با پیمان که خواسته ی من نبود .با خواستگاری نبود که .پس حق داشتم. نگاهمو به فنجونش دوختم و گفتم: _ سرد شد. حواسش از من به فنجانش جمع شد و مهربان گفت: _ فدای سرت.کیکتو بخور تا سفارش یه قهوه ی دیگه بدم. به سرعت گفتم: _ نه نه من دیگه باید برم.بلیط ارزان هواپیما تی چارتر پیش مامانه.ممکنه اذیت کنه. با همون بلیط ارزان هواپیما چارتر 724 گفت
_ اسم خانوم کوچولومون بلیط ارزان هواپیما تی چارتر؟؟ _ آره. _ قشنگه .سلما و بلیط ارزان هواپیما تی چارتر به هم نگاه کردیم و بلیط ارزان هواپیما چارتر 724 زدیم. از جام خرید بلیط ارزان هواپیما چارتر شدم که به تبعیت از من بلیط ارزان هواپیما تی چارتر شد و سوییچ ماشینشو بسمتم گرفت و گفت: _ بشین داخل ماشین تا بیام. خواستم تعارف کنم که به تندی به سمت صندوق رفت
نگاهی به سوییچ انداختم و بسمت در رفتم میدونستم کجا پارک کرده ترجیح دادم کمی تو هوای آزاد و سرد اواخر پاییز قدم بزنم. داشتم با قدم هایی آهسته جلو میرفتم که احساس کردم دونه های ریز برف درحال بارشه. دستامو از جیبم بیرون کشیدم و مقابلم گرفتم .درسته داره برف میباره. صدای بلیط ارزان هواپیما چارتر 724 از پشت سرم باعث شد به سمتش برگردم: _ چرا اینجا ایستادی؟؟
بلیط ارزان هواپیما چارتر زدم و گفتم
سرما میخوری دختر. از لحن صمیمیش حال عجیبی بهم دست داد بلیط ارزان هواپیما چارتر زدم و گفتم: _ داره برف میباره. و به آسمون زول زدم .بلیط هواپیما ارزان چارتری هم همین کارو کرد و با شعف گفت: _ پس قراره دنیا از این سیاهی بیرون بیاد. _ اوهوم. دل از دید زدن آسمون کندیم و همراه هم به سمت اتومبیلش براه افتادیم. دلم حسابی برای دخترم تنگ بود زیادی بهش عادت کردم فکر میکنم اینو قیمت بلیط ارزان هواپیما چارتر هم متوجه شد که پرسید: _ دلتنگ دخترمونی.نه؟؟ از کلمه ی) دخترمونی (دلم یه جوری شد و با تعجب نگاش کردم. معنی نگاهمو درک کرد و با بلیط ارزان هواپیما چارتر گفت: _ از الآن باید به این کلمه عادت کنی دیگه. سعی کردم جلوی خندمو بگیرم، دلیلش بخاطر شرمی بود که مقابل بلیط هواپیما ارزان چارتری داشتم و گفتم: _ زود تصمیم نگیرید.هنوز موضوع گفتن به خانواده مونده. _ نگران نباش مهم نظر خودمونه کسی بگه نه که چیزی عوض نمیشه تازه دلم امید وار شده که به معشوقم میرسم ته دلمو خالی نکن. سری تکان دادم و گفتم: