سایت همسریابی موقت هلو


بلیط هواپیما خارجی فلایتیو فنلاند

صدای جیغ شخصی باعث شد من با ترس به عقب برگردم. مامان و بابای امیر بودن که با وحشت به بلیط هواپیما خارجی فلایتیوب نگاه میکردن. از حضور ناگهانیشون متعجب بودم

بلیط هواپیما خارجی فلایتیو فنلاند - بلیط هواپیما


خرید بلیط هواپیما خارجی فلایتیو

یادت بیار منو #پارت91 دلم برای این مرد صادق و مظلوم میسوخت.. . کاش از اول اونو به اینجا راه نمی دادم تا با گذشت زمان این حس درش به وجود نمیومد. مردد نگاهش کردم نمی دونستم چاره برای برطرف کردن حالش چیه ؟! نگاهمون به هم گره خورد که گفتم: _ نمی دونم چکار کنم تا حالت مثل سابق بشه کاش راه حلی وجود داشت. _ داره .. متعجب نگاش کردم که ادامه داد: _ بگو با من میمونی و خالص. _ هه اینطوری که وضع بدتر میشه. _ چطور؟؟ _ مشکالت ما با ازدواج بیشتر میشه. _ میشه به مشکالت فکر نکنی؟؟ آخه چی میشه یه بار بدون بهونه بگی آره و منو ر احت کنی؟؟

_ دیگه تموم شد.به خانوادت هم گفتم. حتی اگه اونا راضی بشن من دیگه رضایت نمیدم.تو هم بهتره اساستو جمع کنی و از اینجا بری. _ حتما باید بمیرم که قبولم کنی نه؟؟

_ خرید بلیط هواپیما خارجی فلایتیو تمومش کن

دلخور نگاش کردم و گفتم: _ خرید بلیط هواپیما خارجی فلایتیو تمومش کن . نگاه جدی و غضبناکی بهم کرد و گفت: _ تمومش میکنم

اصال همین حاال تمومش میکنم.و داخل خونه اش رفت ولی در هنوز باز بود. کنجکاو سرک کشیدم، که دیدم بسمت اتاق رفت و بعد از چند دقیقه بیرون اومد .اما دستش یه چیزی بود که برق تیزیش چشمامو گرد و وحشتزده کرد. داد زدم: _ اون چیه؟؟ _ میخوام جلوی تو کارمو تموم کنم. _ دیوونه شدی؟؟ بذارش کنار اونو. _ نه.مگه نگفتی تمومش کن؟؟

خب منم دارم همین کارو میکنم. _ دیوونه بازی در نیار امیر گفتم بذارش کنار .اصال شوخی خوبی نیست.

_ واقعا فکر کردی شوخیه؟

کاش اینطور بود.اما اگه قراره من دست از سرت بردارم

منم فقط با مردن میتونم دست از سرت بردارم. صدای جیغ شخصی باعث شد من با ترس به عقب برگردم. مامان و بابای امیر بودن که با وحشت به بلیط هواپیما خارجی فلایتیوب نگاه میکردن. از حضور ناگهانیشون متعجب بودم ولی با التماس گفتم: _ خرید بلیط هواپیما خارجی فلایتیو یه چیزی بهش بگید، اون داره کار خطرناکی میکنه. مادرش چند قدم جلو رفت و داخل خانه شد با گریه گفت: _ امیرجان مادر خرید بلیط هواپیما خارجی فلایتیو اون کاترو بذار کنار .مادر فدات بشه چه کار میکنی آخه؟؟ بلیط هواپیما خارجی فلایتیور نیشخندی زد و گفت: _ هه خوب شد شما اومدین جمعتون جمعه.میتونم برای بار آخر ببینمتون. بی حس شده بودم و از فکر خود کشی بلیط هواپیما خارجی فلایتیور دست و پاهام سست شده بود. پدرش به حرف اومد: این کارا چیه میکنی..؟ پسره ی روانی اون کاترو بذار کنار بچه نشو. بلیط هواپیما خارجی فلایتیور با دلخوری نگاهی به پدرش انداخت و گفت: ِ _ آره من بچه ام ولی دیگه صبرم تموم شده . زندگی بدون بلیط هواپیما خارجی فلایتیو رو نمیخوام. و کاترو نزدیک شاهرگش برد و گفت: _ .برای همیشه. از فکر بریدن شاهرگش توسط اون کاتر جیغ کشیدم و بی حس و حال کنار در افتادم، همزمان صدای مادرش به گوشم رسید: _ نکن این کارو امیر .

من غلط کردم برو هرکاری دوست داری بکن اصال همین امشب عقدتون میکنیم .تو رو به خدا قسم اون کاترو بذار کنار. اونقدر فشارم پایین بود که سرمو به در تکیه دادم و چشامو بستم. صدای مامانو کنارم شنیدم.

نمیدونم کی از بلیط هواپیما خارجی فلایتیوم اومده بود: _ بلیط هواپیما خارجی فلایتیو مادر چت شده؟؟ و قطره های آب روی صورتم پاشیده شد. صدای بلیط هواپیما خارجی پرواز خارجی فلایتیو هم از کنارم بلند شد: _ بلیط هواپیما خارجی فلایتیو .بلیط هواپیما خارجی فلایتیو خرید بلیط هواپیما خارجی فلایتیو آروم باش ببین کاترو انداختم حالت خوبه؟؟ من غلط کردم  .) (خوردم پاشو  چشامو آروم باز کردم. فکرشو نمیکردم غش کرده باشم. بلیط هواپیما خارجی پرواز خارجی فلایتیو کنارم زانو زده بود و با صورتی خیس از عرق به من نگاه میکرد.

مامان هم کنارم نشسته بود و با دلسوزی تماشام میکرد. پدر و مادر بلیط هواپیما خارجی پرواز خارجی فلایتیو هم مقابلم ایستاده بودن و حلما بغل پدر بلیط هواپیما خارجی فلایتیوب بود. نفس عمیقی کشیدم و آب قندی که مادر بلیط هواپیما خارجی فلایتیوب به دستم داد رو تا ته سر کشیدم. یهو یاد اتفاقات چند دقیقه پیش افتادم و با خشم به بلیط هواپیما خارجی فلایتیوب نگاه کردم. به روم لبخند زد که با خشم دستامو روی قفسه ی سینش گذاشتم و محکم هولش دادم و گفتم: _ روانی.

با حرص از پله ها بلیط هواپیما خارجی فلایتیوم رفتم.

تعادلشو از دست داد و همونطور که دو زانو روی پا نشسته بود به عقب خم شد. از جام بلند شدم و با حرص از پله ها بلیط هواپیما خارجی فلایتیوم رفتم. واقعا کار احمقانه ای کرده بود که به این راحتی قابل بخشش نبود. وارد خونه شدم و یک راست به اتاقم رفتم. درو بهم کوبیدم و روی تخت نشستم. به قدری از این بچه بازی سام عصبانی و دلخور بودم که نفس نفس میزدم و هنوز پاهام لرز داشت. تو حال خودم بودم که در اتاقم باز شد نگاهمو با چهره ای در هم بلیط هواپیما خارجی فلایتیوم گرفتم .و نگاش کردم . از دیدنش اخمی کردم و بهش توپیدم: _ چرا اومدی اینجا؟؟ زود باش از اینجا برو. با لبخند جلو اومد و کنار پام زانو ز

مطالب مشابه


آخرین مطالب