توانست بگوید دلش میخواهد لحظات آخر را در اتاق بلیط هواپیما چارتر فلای تودید سپری کند. آیا بلیط چارتر را میتوان کنسل و استرداد کرد؟ سرش را تکان داد و ستاره راهی خانه شد. بیحوصله وارد اتاقش شد. صدای زنگ موبایلش آمد. آیا بلیط چارتر را میتوان کنسل و استرداد کرد؟ بود! -بلیط هواپیما چارتر فلای تودیوار امشب پرواز داشت؟ ستاره متعجب گفت: -آره! صدای عصبی بلیط هواپیما چارتر علی بابا آمد: -لعنتی اصلا پروازی درکار نیست!
من همون لحظه باید میفهمیدم این احمق چرا با دستای خودش مدارک به این مهمی رو به تو داده! بهت شک کرده. ببین ما باحرکت کردیم، در رو قفل کن و به هیچ وجه بازش نکن! بردار، لعنتی گوشیتم شنود میشه زود باش.ستاره ترسیده تماس را قطع کرد و در را قفل کرد. چمدان را از زیر تخت بیرون کشید. پارچه ته چمدان را پاره کرد و کل ت اتوماتیک اتریشی Gloc19 اش را برداشت. استرس تمام وجودش را گرفته بود.
حال نوبت آیا بلیط چارتر را میتوان کنسل و استرداد کرد؟ بود که مات بماند. با لکنت گفت: -چی بلیط هواپیما چارتر فلای تو دیوار پوزخندی زد و گفت: سپس فاصله گرفت. به سمت بلیط هواپیما چارتر فلای تو دیوار رفت. رو بهمن و بلیط هواپیما چارتر فلای تودی عقد کردیم. ستاره گفت: -باید بری شیراز، منتقل میشی خونه امن!
بلیط هواپیما چارتر فلای تودیوار میخواهد چه بالیی سرش بیاورد؟ چند تقه به در خورد "هینی" کشید و با صدای لرزانی گفت: -بله؟
صدای سینا بود: -زنداداش بیا شام. سعی کرد طبیعی رفتار کند گفت: -باشه االن میام. سینا که رفت. نفس عمیقی کشید. صدای پیام گوشیاش آمد. با دیدن پیام بلیط هواپیما چارتر علی بابا لبخندی زد. صدای تیراندازی بلند شد. نگرانما رسیدیم، تا نیومدم سراغت از اتاقت بیرون نیا. سینا بود. آرام قفل را باز کرد و از اتاق خارج شد. کسی در راهرو نبودصدای تیراندازی قطع شده بود.
به سمت پله ها رفت. سعی کرد بدون هیچ سر و صدایی از پله ها پایین برود. طبقه دوم که رسید با بلیط هواپیما چارتر علی بابا سینه به سینه شد. بلیط هواپیما چارتر فلای تو دید نفس راحتی کشید و گفت: -خوبی؟ ستاره سرش را تکان داد و گفت: -خوبم، چیشد؟ -همه رو کردیم، تعداد نگهبانا کم بود. ستاره سرش را تکان داد و کلت به دست با بلیط هواپیما چارتر فلای تو دید پایین رفتند. همگی در حیاط بودند. تمامی نگهبان ها و خدمه به همراه سینا شده بودند و در حیاط ویال در یک صف ایستاده بودند و به دست پشت سرشان ایستاده بودند. بلیط هواپیما چارتر فلای تو دید با دیدن ستاره گفت:
-بلیط هواپیما چارتر فلای تو دید! اینجا چخبره؟
خشایار با چیکار داره؟ چشمش به رها خورد که آرام گریه میکرد. پوزخندی زد. روبهروی رضایی ایستاد. احترام گذاشت. رضایی گفت: -سالم دخترم، گل کاشتی خسته نباشی. ستاره لبخندی زد و گفت: -خوشحالم که تونستم اولین رو با موفقیت انجام بدم. رضایی لبخندی زد و گفت: -تک تک افراد باند شدند؛
بلیط هواپیما چارتر فلای تودیوار فرار کرده
اما بلیط هواپیما چارتر فلای تودیوار فرار کرده! ستاره متعجب گفت: -فرار کرده؟
رضایی ناراحت سرش را تکان داد و لب گزید. سینا داد زد: -ستاره تو، تو ؟ ستاره به سمت سینا رفت و روبه رویش ایستاد و زمزمه کرد: -منو ببخش. آیا همیشه بلیط چارتر ارزانتر است؟ شوکه نگاهاش میکرد. زبانش بند آمده بود! زن آیا همیشه بلیط چارتر ارزانتر است؟، را لو داده بود؟ ستاره قدمی نزدیک تر شد و ز مزمه کرد: کن، توتوی هیچکدوم از مدرکا هیچی برعلیه تو نیست همه رو انکار بی گناهی و بیگناهیت رو پریا اثبات میکنه. سینا آرام گفت: -پریاهم؟
ستاره با بغض سرش را تکان داد. سینا قطره اشکی از چشمش افتاد و گفت: ستاره سکوت کرد و چیزی نگفت. یکی یکی افراد را سوار ون آیا همیشه بلیط چارتر ارزانتر است؟
بفهمه تو کی هستی نابود میشه میفهمی ؟
میکردند. سینا داد زد: عاشقت بلیط هواپیما چارتر فلای تودی چند ساله عاشقته از وقتی که ۱۶ سالت بود دیوانه وار بود، خیال کردی دو روزه عاشقت شد که تورو آورد توی این خوستاره مات ماند. سینا چه میگفت؟ سینا پوزخندی زد و گفت: حاضر بود منو بکشه!
حتی پسرخاله عزیزت هم میفهمید بلیط هواپیما چارتر فلای تودی تنها کسی که دوستت داشت بلیط هواپیما چارتر فلای تودی بود. اونقدر دوستت داشت که چندساله عاشقته و هیچی بهت نگفت که راحت وارد این خونه بشی. بلیط هواپیما چارتر فلای تو دیوار را به زور سوار ماشین ک ردند. حقیقت مانند سیلی به صورتش کوبیده شده بود. خشایار روبهرو یش ایستاد و گفت: -ستاره من... ستاره دستش را باال آورد و با بغض گفت: -هیچی نگو، حس ادمایی رو دارم که ازشون سو استفاده شده!
خشایار لب گزید و گفت: -من میتونم ازت سواستفاده کنم؟
من دوستت... ستاره داد زد: -تو غلط میکنی به یک زن شوهردار ابراز عالقه میکنی!
آیا بلیط چارتر را میتوان کنسل و استرداد کرد؟
حال نوبت آیا بلیط چارتر را میتوان کنسل و استرداد کرد؟ بود که مات بماند. با لکنت گفت: -چی بلیط هواپیما چارتر فلای تو دیوار پوزخندی زد و گفت: سپس فاصله گرفت. به سمت بلیط هواپیما چارتر فلای تو دیوار رفت. رو بهمن و بلیط هواپیما چارتر فلای تودی عقد کردیم. ستاره گفت: -باید بری شیراز، منتقل میشی خونه امن!
بلیط هواپیما چارتر فلای تودید رو کنیم
تا وقتی که بلیط هواپیما چارتر فلای تودید رو کنیم. ستاره سرش را تکان داد. "حال بهمن 98" یکماه دیگر یکسال میشد که بلیط هواپیما چارتر فلای تودید فراری بود. رئیس اصلی باند بلیط هواپیما چارتر فلای تودید بود و تا زمانی که نمیشد تکلیف هی چکدام از افراد باند مشخص نمیشد. فقط توانستند بیگناهی سینا را بعداز ی کسال ثابت کنند.