_ حالش خوبه عزیزم. نگرانش نباش.مثل چشمام هواشو دارم. اشکم سرازیر شد و گفتم: _ خیلی دلم میخواد ببینمش. بلیط چارتر کیش اصفهان در سکوت آهی کشیدو گفت: _ خبر خوشی واست ندارم خاله.
با ترس گفتم: _ اتفاقی افتاده مگه؟؟
درسته که از بلیط چارتر کیش تهران دور و جدا بودم
درسته که از بلیط چارتر کیش تهران دور و جدا بودم ولی همین که اسمش توی شناسنامم بود دلم قرص بود .دلم محکم بود که شوهری دارم . صدای خاله حواسمو سر جاش آورد: _ بلیط چارتر کیش به تهران هستی خاله؟؟ _ بله بله. کی باید برم دادگاه خاله؟؟ _ هفته ی آینده.زنگ زدم خبر بدم. _ ممنون خاله. لطف کردی. _ الل شم که خوش خبر نبودم واست. _ این حرفا چیه آخه؟؟ نکنه. _ شدم کبوتر نامه بر .تا تو رو کار دارن به من میگن زنگ بزنم بهت. خب دیگه خاله.کاری نداری؟؟ _ نه ممنونم. مراقب خودتون باشید.شما هم همینطور
بلیط چارتر کیش شیراز خیرت بده
_ خاله ؟؟؟ _ جانم؟؟ _ جون تو و جون پسرم. _ نگران نباش.مراقبشم. _ بلیط چارتر کیش شیراز خیرت بده بلیط چارتر کیش اصفهان بلیط چارتر کیش تهران از چیزی که شنید لبخند زد و گفت: _ پسر تو تکی ..میدونستم از پسش برمیای. امیرسام پا روی پا انداخت و با غرور گفت: _ ما اینیم دیگه. بلیط چارتر کیش مشهد فنجانی قهوه مقابلش گذاشت و گفت: _ خب حاال اوضاعش در چه حاله؟؟؟ _ هیچ رفت و آمدی با کسی ندارن. نه کسی میره و نه کسی میاد.فقط گاهی برای خرید و کارای روزمره بیرون میرن. _ خوبه.هواشونو داشته باش. امیرسام با کنجکاوی گفت: _ هوای مادرشو یا خودشو؟؟
بلیط چارتر کیش مشهد ابرویی باالانداخت و گفت: _ هردومطمئنی؟؟ _ خب خودش بیشتر.نمیخوام خطایی ازش سر بزنه. _ چه خطایی مثال؟؟ _ مثال ارتباط با یه مرد. امیرسام مشکوک اخمی کرد و گفت: _ حاال فوقش ارتباط داشته باشه.من برم جلوشو بگیرم بگم چند منه؟؟ _ تو الزم نیست جلوشو بگیری فقط منو در جریان بذار. _ بلیط چارتر کیش مشهد؟؟ _ هوم؟؟_ نیست؟؟؟ هه تو گفتی و منم باور کردم. _ حقیقت محضه. _ امکان نداره قصد تو چیز دیگه ای باشه.من که میدونم قصد و قرضی تو کارته. بلیط چارتر کیش به شیراز عصبی از جاش بلندشد و گفت:
_ د میگم داری اشتباه میکنی دیگه.سامی .قرارشد تو این مسئله سوال و پرسش نکنی. امیرسام دلخور از جایش بلند شد وگفت: _ چشم من الل میشم.ولی فکر اون پسرتو بکن که هنوز یک ماهشم نشده. و از در اتاق بیرون رفت. بلیط چارتر کیش به شیراز مشتی به دیوار کنارش زد و گفت: _ لعنتی. امیرسام سوار بر اتومبیلش بسمت خانه اش رفت.روز ها از پی هم میگذشت و امیرسام هنوز فکرش مغشوش بود که چرا بلیط چارتر کیش به شیراز میخواهد مراقب کارهای بلیط چارتر کیش به تهران باشد؟؟ عجیب تر اینجا بود که هرچه بلیط چارتر کیش بی محلی و سردی از خودش نشان میداد، امیرسام مشتاق تر از نزدیک شدن به او بود.
از حرف زدن و نگاه کردنش لذت میبرد. و دوست داشت هرطور که شده حداقل روزی یک بار خودش را به بهانه ای به طبقه ی باال برساند. آن روز هم به بهانه ی خرید کله پاچه و خوردن یک صبحانه مشترک و مفصل به باال رفت اما با مخالفت بلیط چارتر کیش رو به رو شد. خودش هم نمیدانست با وجود تلخی بلیط چارتر کیش چرا روز به روز از او بیشتر خوشش می آید؟! گاهی نسبت به حساسیت های بلیط چارتر کیش شیراز خونش به جوش می آمد. از اینکه بلیط چارتر کیش به مشهد هر روز تماس بگیرد و سراغ بلیط چارتر کیش و کارهایش را بگیرد، واقعا عصبی میشد و علت این رفتارش را به خوبی درک نمیکرد.
فقط این را میدانست که بیش از پیش نسبت به شخصیت بلیط چارتر کیش به تهران کنجکاوتر و مشتاقتر است و اما بلیط چارتر کیش به مشهد ..هرروز بعد از ساعت کاری به شوق دیدار فرزندش به خانه می آمد و یک دل سیر پویا را به آغوش میکشید و ناز و نوازشش میکرد. بعد از آخرین دیدارش با بلیط چارتر کیش به تهران دیگر چیزی از گذشته بیاد نیاورد .و حتی آن خاطره های اندک را هم به فراموشی سپرد چون خیال میکرد مانند رویایی بیش نیست ..
افسون بی هوا وارد اتاقش شد و گفت: _ بلیط چارتر کیش به مشهد؟؟ میدونی زمان جدا شدنت از اون دختر رسیده؟؟ بلیط چارتر کیش به مشهد شوکه از این خبر و حضور ناگهانی افسون از جایش برخواست و گفت: _ زمانش رسیده؟؟ کی همچین حرفی زده؟؟افسون چند قدم جلو آمد و گفت:
_ درسته.هفته ی آینده .. ۰۴ روز عده گذشته و شما برای جدایی، آزادید. پس خیلی زود باید اقدام کنید.به مهری هم میگم تا به اون دختر اعالم کنه. و از اتاق خارج شد. بلیط چارتر کیش تهران، چنگی به موهای پریشانش کشید و زمزمه کرد: _ یعنی اینقدر زود این ۰۴ روز گذشت؟؟