بلیط چارتری کیش به اصفهان ...بلیط چارتری کیش به ساری . با قدم های بلند خودشو به من رسوند و به تصویر بلیط چارتری کیش به ساری زول زد. حالت چهره اش به سرعت تغییر کرد و پوست سفیدش به سرخی مایل شد و دندان هایش روی هم فشرده شد:
دستامو روی صورتم قرار دادم و زمزمه کردم:
_ همیشه همینکه میخوام حضورتو تو ذهنم کمرنگ کنم،
پیدات میشه چرا امروز؟؟
چرا امروز که برام روز خوبیه؟؟
چرا روز تولد بچه هام؟؟
.اصال مگه تولد پویا نیست؟؟
هیچ جشنی نگرفتن که بلیط چارتری کیش به ساری اینجاست؟؟
یعنی برای پسرم هیچ جشنی نگرفتن که بلیط چارتری کیش به ساری اینجاست؟؟
حاال چی میشه؟؟ امیرسام حتما نمیتونه عصبانیتشو کنترل کنه. با این فکر از جام بلند شدم تا تصویرشونو از آیفن ببینم. اما تصویری ازشون پیدا نبود. امیرسام زرنگ تر از این حرفا بود. مسلما نمیذاشت بیش از این تصویر بلیط چارتری کیش شیراز جلوی چشمم باشه. حتماکمی دورتر مشغول صحبت شدند. خواستم برم و از پنجره نگاه کنم که صدای سوگند به گوشم رسید:
راوی (امیرسام با اعصابی متشنج از خانه خارج شد. همینکه چشمش به بلیط چارتری کیش افتاد، دندان هایش را روی هم فشرد و نزدیکش رفت.بلیط چارتری کیش با دیدن امیرسام لبخندی زد و با خوشحالی گفت:
_ معلومه کجایی پسر؟؟ و امیرسام را در آغوشش فشرد. امیرسام از این حرکت بلیط چارتری کیش متعجب شد ولی هنوز عصبانیتش سرجایش بود. بدون اینکه بلیط چارتری کیش را در آغوشش بفشارد، خشک و رسمی گفت: _ چرا اومدی؟؟؟ بلیط چارتری کیش تهران از او جدا شد و درحالی که لبخند روی لبانش ماسیده بود، گفت:
_ حالت خوش نیست؟؟طوری شده سامی؟؟ _ من خوبم. _ مطمئنی؟؟ اما زیاد رو فرم نیستی انگار. _ گفتم خوبم.اومدی که چی؟؟ _ مرد حسابی چند ماهه ازت خبری نیست.حاال که اومدم سراغت طلبکارم شدی؟؟ میدونی چقدر دلتنگت بودم؟؟ _ بلیط چارتری کیش تهران کارتو بگو .مهمون دارم. بلیط چارتری کیش تهران با حالت دلخوری ابرویی باال انداخت و گفت: _ من کاری کردم که باعث رنجشت شده؟؟ بلیط چارتری کیش شیراز مستقیم به چشم های رقیبش زول زد، خواست بگوید:
_ آره تو قلب عشقمو زنمو دزدیدی. اما بی حرف نگاهش کرد و سعی کرد به خودش مسلط شود. نفس عمیقی کشید و گفت بلیط چارتری کیش به تهران من از چیز دیگه ای ناراحتم.حرفتو بگو. _ این چند وقت کجا بودی؟؟ خبری ازت نبود. _ کار داشتم.سرم با کارا گرم بود. بلیط چارتری کیش به تهران مشکوک نگاهی به او انداخت .سپس با عجله گفت: _ تا یادم نرفته، کارت دعوتو بهت بدم. بلیط چارتری کیش شیراز با اخم و تعجب نگاهش کرد. بلیط چارتری کیش به تهران به طرف ماشینش رفت و ثانیه هایی بعد بازگشت و کارت دعوتی مقابل بلیط چارتر کیش به تهران گرفت. بلیط چارتر کیش به تهران متعجب به کارت نگاه کرد و گفت:
_ این چیه؟؟ _ تولد پویاست.قصد داشتم زودتر خبرت کنم اما ظاهرا خطت در دسترس نبود.برای فردا شبه.حتما بیا.نا سالمتی عموی پسرم به حساب میای. _ مبارکش باشه.قول نمیدم که بیام.بازم ممنون که دعوتم کردی. _ این چه حرفیه.نیای ناراحت میشم.منتظرتم. و دستش را بسمت بلیط چارتر کیش به مشهد گرفت،
بلیط چارتری کیش به اصفهان لبخند عجول و اجباری زد
بلیط چارتر کیش به مشهد دستش را گرفت ولی به سرعت پس کشید و گفت: _ به سالمت. بلیط چارتری کیش به اصفهان لبخند عجول و اجباری زد و بسمت اتومبیلش رفت. امیرسام به دور شدن بلیط چارتری کیش به اصفهان نگاه کرد و کارت دعوت را روی دستش زد و فکر کرد: _ خطمو عوض کردم تا شماره ای ازم نداشته باشی.مثل اینکه خونه رو هم باید عوض کنم. وارد منزلش شد. جمع خانواده اش را دید که دور هم مشغول خوردن میوه و بستنی هستند. سلما را بینشان ندید.حدس زد داخل آشپرخانه باشد.