و اشاره ای به من کردو از کنارم گذشت و از در خارج شد.بی فکر به حرفاش پشت سرش از اتاق خارج شدم در اتاق خودم و حلما رو باز کردم. ..تا سری به دخترم بزنم هنوز خواب بود. صدای خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان و شنیدم:
خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت کردم
بااحترام از پدرو خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت کردم و بدون نگاه به خودش یک کالم گفتم: _به سالمت. اما اون زول زد به من و گفت: _به امید دیدار. اخمی کردم و به زمین خیره شدم.بعد از رفتنشون به اتاق رفتم و کنار حلما دراز کشیدم هه خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان نممیدونی سراغ چه کسی اومدی .اگه بدونی من همسر دوست جون جونیت پیمانم اونوقت دور منو خط میکشی حیف که نمی خوام حقیقت برمال بشه حیف روی گونه ی دخترمو بوسیدم و زمزمه کردم: _ما به هیچکس جز خودمون احتیاج نداریم عزیزم) راوی (خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان با اعصابی متشنج از پله ها پایین آمد و درخانه اش را باکلیدی که به همراه داشت باز کرد. کنار ایستاد تا پدرو خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت وارد شوند هرسه روی مبلمان نشستند که خرید بلیط هواپیما پرواز خارجی ارزان گفت: _گفتم که نباید بدون اطالع بریم پسرم.اینطوری خیلی بد شد.بیچاره ها شوکه شدن. خرید بلیط هواپیما خارجی ارزانترین لبخند فرمالیته و بی جانی زدو گفت:
_من اخالقشو میدونم دختر مغروریه، اگه تماس می گرفتیم، اصال اجازه نمیداد بریم، خواستم تو عمل انجام شده قرارش بدم حاال هم چیزی نشده که، فعال قراره فکراشو بکنه. خريد بليط هواپيما خارجي ارزان با حالتی مشکوک پرسید: _خودش اینو گفت؟ خرید بلیط هواپیما خارجی ارزانترین دست مشت شده اش را مقابل دهانش گرفت و گفت: _خودش که نه ولی من اینطور گفتم تا مجبور بشه کمی فکر کنه. خرید بلیط هواپیما پرواز خارجی ارزان شانه ای باال انداخت وگفت: _نمی فهمم این جوونای امروزی چرا از ازدواج فرارین .انگار ازدواج یه دیو بی سر و پاست، آخه دختر جون، امیر من مگه چه ایرادی داره که اینطور چشم انتظارش میذاری؟
ولی مشخص بود دختر جدی و عاقلیه.مهربونه ولی رو نمیده.انتخابت قابل قبوله امیرجان، ولی اگه جوابش منفی بود، دیگه اصراری نکن.البد واقعا قصد نداره ازدواج کنه خرید بلیط پرواز خارجی ارزان زور که نیست خرید بلیط هواپیما خارجی ارزانترین با جدیت گفت: _مگه دست خودشه؟من میخوامش اونم باید بخواد. پدروارزانترین سایت خرید بلیط هواپیما خارجی نگاهی بین هم ردوبدل کردند و حرفی نزدند.کمی گذشت تا خرید بلیط هواپیمای خارجی ارزان گفت: _خب دیگه بریم خانم.دیر وقته. خرید بلیط هواپیما خارجی ارزانترین روبه پدرو ارزانترین سایت خرید بلیط هواپیما خارجی گفت: _کجا؟
چرا اینجا نمی مونید؟ مادرش در جایش ایستاد و در حالی که شال روی سرش را مرتب میکرد جواب داد: _نه دیگه خرید بلیط پرواز خارجی ارزان، بریم.کاری نداری؟ خريد بليط هواپيما خارجي ارزان در جایش ایستاد و از آنها کرد و تا جلوی در همراهشان رفت خرید بلیط هواپیمای خارجی ارزان در خانه را بست و به اتاقش رفت. مشتی به کیسه بکس مقابلش زدو داد زد: _لعنتی. روی تختش نشست و موهایش را چنگ زدو خرید بلیط هواپیمای خارجی ارزان گفت:
_چرا؟
چرا؟
چه ایرادی داشتم؟
چه دلیلی داشتی که نگفتی؟
مگه میشه خريد بليط هواپيما خارجي ارزان چیزی رو بخواد
د آخه دلیلتو بگو اگه مورد قبول نبود اونوقت بگو نه، مگه میشه خريد بليط هواپيما خارجي ارزان چیزی رو بخواد و نتونه مال خودش کنه؟نمیشه سلما نمیشه.مقابل آینه شالمو مرتب کردم و با صدای بلند به خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت گفتم: _ خرید بلیط پرواز خارجی ارزان میرم واسه حلما پوشک بگیرم. از خونه خارج شدم و همینکه از پله ها پایین میومدم به خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان که مشغول بستن دکمه های آستینش بود و همینطور حواسش به من بود نگاه کردم. با لبخند گفت: _ صبح بخیر. نگاهمو ازش گرفتم و به آرامی جواب دادم: _ صبح به خیر. _ جایی تشریف میبرید برسونمتون؟