تو این هوا یه دوش آب گرم می چسبه .حوله پوش از حمام خارج شدم و کنار شومینه نشستم. خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه انلاین چای داغی مقابلم گذاشت و گفت: _ عجب هوای سردی شده.خوب حلما رو بپوشون که نکرده سرما نخوره. فکر به مریض شدن حلما پشتمو لرزوند. اصال دوست ندارم اون روزو ببینم. تا عصر بیشتر اوقاتم زیر پتو و کنار حلما گذشت. هوا رو به تاریکی میرفت که از پتوی گرم و نرم دل کندم و مقابل آینه شروع به شونه کردن موهام کردم. بعد هم با آرامش مشغول بافتنشون شدم که زنگ در به صدا در اومد. با تعجب از جام بلند شدم و شالی روی سرم انداختم. خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه انلاین مشغول پخت غذا بود که گفت: _ حتما آقا امیره که پشت دره. آره صددرصد خودش بود.چون زنگ پایینو نزد، بلکه زنگ درو زد و الآن پشت دره. سری تکان دادم و درو باز کردم. یه لحظه از چیزی که دیدم خشکم زد. یه آقا و خانم میانسال که با لبخند به من زول زده بودند. چشام گرد شد و گفتم: _ بفرمایید؟؟ یهو سر خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه به ایران از بینشون در اومد و گفت:
خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه رفت و برگشت بوسیده شدم
_ سالم سلما خانم. پدر و مادرم هستند. ابروهام باال رفت و نفهمیدم کی توسط خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه رفت و برگشت بوسیده شدم ناچارا لبخند کمرنگی زدم و گفتم: _ خوشبختم. خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه علی بابا به حرف اومد: _ اجازه میدی دخترم؟؟ و به داخل اشاره کرد. با گیجی کنار رفتم و گفتم: _ بله بفرمایید. و رو به خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه به امریکا گفتم:
_ خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه به امریکا، مهمون داریم. خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه به امریکا هم با دیدنشون مثل من تعجب کرد و دست از ادامه ی کارش کشید و از آشپزخانه بیرون آمد. خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه به تهران چادری به سرش انداخت و گفت: _ بفرمایید.خوش اومدید. و چشمش به خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه استانبول که خورد، با لبخند گفت: _ خوش اومدی پسرم، بفرمایید. خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه استانبول با لبخند خاصش گفت: _ پدر و مادرم هستن، زری خانم. خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه به تهران با خوش رویی تعارف کرد که بشینند. چشمم روی گل و شیرینی که روی میز گذاشته شد ثابت موند و ناگاه نگاهم سمت خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه استانبول چرخید .این تیپ رسمی این گل و شیرینی و خانواده اش چه معنی میداد؟؟چشامو ریز کرده بودم و با ریز بینی مشغول دیدزدنشون بودم که خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه علی بابا گفت: _ بشین دخترم. لبخند کمرنگی تحویل چهره ی دلنشینش دادم و مقابلش نشستم. صدای پدرش نگاهمو بسمت خودش کشید:
_ تحویل بگیر پسر گفتم که اول اطالع بده بعد مزاحمشون بشیم. بنده های تعجب کردن از حضور ناگهانیمون. خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه چادرشو سفت تر گرفت و گفت: _ این چه حرفیه آقا؟؟
خیلی خوش اومدید. خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه به تهران: _ شرمنده، بدون اطالع خدمت رسیدیم.خواسته ی من بود.بابا و خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه تقصیری ندارند. دلم گواهی بد میداد. هرچی میخواستم ذهنمو از ورود ناگهانی شون دور کنم نمیشد. حقم داشتم، حتما منظوری از اومدنشون داشتند، فقط امیدوارم اونطور که فکر میکنم نباشه . خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه اشاره کرد برای پذیرایی به آشپزخونه برم. تو این هوا نوشیدنی که میشد استفاده کرد، چایی بود، پس مشغول آماده کردن چای شدم و در همین حین مقداری میوه شستم و داخل سبد چیدم. به میز تکیه دادم و انگشت اشارمو به دندون گرفتم یعنی چه نیتی دارند؟؟ امیدوارم اون چیزی که حدس میزنم نباشه. همینطور با خودم و افکارم کلنجار میرفتم که صدای قل قل سماور به گوشم رسید. چند فنجان آماده کردم و بعد از ریختن چای به پذیرایی برگشتم. به همگی تعارف کردم و باز به آشپزخونه برگشتم حالم منقلب و دلم پر از شور و استرس بود.
به خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه به ایران خیره شدم و زمزمه کردم: ُ از گوشه ی پن _ وای به حالت اگه قصدی از این اومدن داشته باشی. که صدای خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه رفت و برگشت رو شنیدم:
_ راستش ما برای امر خیر خدمت رسیدیم.
ظاهرا امیر من از سلمای شما خوشش اومده.این بود که برای آشنایی اولیه خدمت رسیدیم. پن نشستم همین دیشب کلی با زنمو کلنجار ر فتم. همونجا پاهام سست شد و گوشه ی اُ حاال اینا رو کجای دلم بذارم. وای خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه به ایران وای از دست تو آخه تو از چیه من خوشت اومده مردک روانی؟؟؟از اخم و تخمام یا بی محلی ام؟؟ اونقدر حرصی بودم که دامنمو چنگ زده و تو دستام میفشردم. حتی خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه هم از این حرف یهویی تو شوک بود که حرفی نمیزد. بگو خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه انلاین .
اما چیزی که از خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه انلاین شنیدم
بگو که قصد ازدواج ندارم و کارمو راحت کن . اما چیزی که از خرید بلیط هواپیما خارجی ترکیه انلاین شنیدم حرصی ترم کرد: _ واال من که چیزی غیر از خوبی از امیرآقا ندیدم .تو پاکی و آقایی لنگه نداره.ولی .باید دید دخترم چی میگه. گوشه لبمو تو دهنم کشیدم و جویدم ..یه کالم بگو نه و خالص مادر من چرا پیچ میدی موضوعو..