دستامو روی گوشام گذاشتم و با پام ضربه ای حرصی به در کوبیدم که ارزانترین بلیط چارتر استانبول به تهران گریه کنان بیدار شد
ارزانترین بلیط چارتر استانبول به تهران خوابه
اصال حواسم نبود ارزانترین بلیط چارتر استانبول به تهران خوابه .بسرعت بغل گرفتمش و با عذاب وجدان گفتم: _جونم ببخش خرید بلیط چارتر استانبول به تهران ببخش حواسم نبود .بمیرم برات ترسیدی.
و تند تند بوسیدمش تا آروم گرفت و به اطراف خیره شد.همینطور کنار پنجره رفتم و نظاره گر رفتن امیرسام شدم هیچ ازش دل خوشی نداشتم کاش خرید بلیط چارتر استانبول به تهران در اینکه خونه رو بهش بدم دخالت و اصرار بیجا نمیکرد . اصال به بودنش دلم راضی نبود. اما حرف خرید بلیط چارتر استانبول به تهران هم نمیتونستم رد کنم . یادم میاد از روزی که بلیط چارتر از استانبول به تهران از عمارت اومد بخاطر پول کمی که همراهم بود واسه روز مادر واسش یه روسری گرفته بودم اما وقتی یه روسری تو دستای بلیط چارتر استانبول به تهران دیدم متعجب پرسیدم: _این از کجا؟ _یه شازده پسر واسم گرفته میبینی چه بامعرفته تو ذوقم خورد حسابی اما با دادن کادوم به بلیط چارتر استانبول به تهران بازم ذوق کرد و گفت: _چقدر قشنگه دستت درد نکنه مادر . منم با لبو لوچه آویزون گفتم: _چه فایده یه روسری دیگه کادو گرفتی این که به چشمت نمیاد.
بلیط چارتر استانبول به تهران خندید و گفت: _از طرف دخترمه مگه میشه به چشمم نیاد خیلی هم قشنگتره از اون.
با اینکه یه روسری ارزون قیمت گرفته بودم ولی بلیط چارتر استانبول به تهران کلی ذوق کرد.حتی اون زمان هم با اینکه نمیشناختمش اما با دیدن کادوی یجورش با من حرصم داد. با صدای نق زدن از کنار پنجره دور شدم و به پذیرایی رفتم.چند روز از آخرین دیدارمون با امیر سام میگذره امروز هم قراره وسیله بیاره. کنار پنجره، خرید بلیط هواپیما چارتر استانبول به تهران به بغل ایستادم و به لوازمش که توسط کارگرا به داخل خونه انتقال پیدا میکنن نگاه میکنم. بليط چارتر استانبول به تهران با سینی چای، چادر به سر داره میره تا به آقا امیرش سخت نگذره نمیدونم چر ا بليط چارتر استانبول به تهران سنگ این پسرو به سینش میزنه هر بار که حرفش میشه میگه پسر خوبیه آقاست منکه خوبی ازش ندیدم. تو بغلم ساکت به اطراف نگاه میکرد کالفه روی تخت خوابوندمش و به پذیر ایی رفتم. بليط چارتر استانبول به تهران با سینی خالی از استکان وارد شد که گفتم: _ بلیت چارتر استانبول به تهران چرا انقدر هوای این مردکو داری آخه؟؟ گاهی وقتا واقعا عصبیم میکنی آخه جای این آدم اینجاست؟؟ شما معلوم نیست طرف من و نوه ات هستی یا طرف این جناب امیرسام!!!
_ غر نزن دختر جای اینکه بایستی غر بزنی برو به غذا سر بزن که نسوزه منم فقط بخاطر اینکه به اینجا احتیاج داشت بهت اصرار کردم بذاری بیاد.دلیل دیگه ای نداشت . لبامو روی هم فشردم و بسمت اتاق رفتم که گفت: _گفتم به غذا سربزن. _ من نمیتونم .خرید بلیط هواپیما چارتر استانبول به تهران بیداره باید مراقبش باشم. میدونم تدارک این ناهارو داده تا برای امیر سام هم ببره. واقعا رفتار بلیت چارتر استانبول به تهران عجیبه چند روز از مستقر شدن امیر سام گذشته حلما و پویا یک ماهه شدند و هوا هم رو به سردی میره بلیط چارتر از استانبول به تهران رو کنار شومینه گذاشتم تا سردش نشه و خودم به آشپزخونه رفتم تا یه قهوه آماده کنم که صدای زنگ در بلند شد. با تعجب به در زول زدم بلیت چارتر استانبول به تهران که جایی نرفته و حمامه حتما این پسره امیرسامه .از چشمی در نگاه کردم .
چادر قیمت بلیط چارتر استانبول به تهران روی سرم انداختم
بللللللههه خودشه . این وقت روز چه غلطی میکنه اینجا؟؟ چادر قیمت بلیط چارتر استانبول به تهران روی سرم انداختم و درو باز کردم: _ بله؟؟ _ سالم. به صورت بشاش و پر انرژیش نگاه کردم و گفتم:
خاله از شوق و خوشی قهقهه ای زد و گفت: _ خودمم عزیز دلم. حالت چطوره؟؟ دختر نازت چطوره؟؟
_ خوبیم خاله.شما خوبید؟؟؟
_ چه خبر خاله؟؟
قیمت بلیط چارتر استانبول به تهرانت کجاست؟؟ _ سالمتی. قیمت بلیط چارتر استانبول به تهران حمومه. میگم خاله چیزه حال پسرم چطوره؟؟