نمیدونستم چی بگم، رزرو بلیط هواپیما سیدنی به تهران گفته بود کسی جز ما چند نفر از موضوع خبر نداره وتهدید کرده بود، هر کس خبری به گوش کسی برسونه، حسابی مورد عصبانیتش قرار میگیره. شونه ای باال انداختم و گفتم: _ دلیلی نمیبینم جواب بدم.
اخمی کرد و با کنایه گفت: _ شخص مهمی نیستی که اینطور به من جواب میدی، گفتم کی هستی؟؟ عجب پیله ای بود. با کالفگی جواب دادم: _ جایگاه من چه فرقی داره برای شما؟؟ بفرمایید به مهمونیتون برسید؛خوش بگذره. پشت بهش روی صندلی نشستم. صدای رزرو بلیط هواپیما بدون پرداخت باعث شد از رفتن اون مرد خیالم راحت بشه: _ این آقا چکار داشت سلما؟؟ _ هیچی.اومده بود جامشو از اون کوفتیا پر کنم. رزرو بلیط هواپیما بدون پرداخت با خستگی مقابلم نشست و گفت: _ کمش بود، که دوباره خواسته؛خفشون کنه. خندم گرفت از حرص خوردن رزرو بلیط هواپیما بدون پرداخت. شانه ای باال انداختم و گفتم: _ منم بی خودی اومدم اینجا. نگاهی به اطراف کرد و به طرفم خیز برداشت و آهسته گفت: _
بگم رزرو بلیط هواپیما سیدنی به تهران خانمو چیکار کنه اون گفت برو صدا بزن سلما بیاد وگرنه من صد بار گفتم خودم از پس کارها بر میام.گفت نه اال و بال سلما باید باشه. ابرویی باال انداختم و گفتم: _ معلوم نیست منظورش بابت این رفتارا چیه؟؟
با اومدن رزرو بلیط هواپیما برای سفارت هم از جاش
با اومدن رزرو بلیط هواپیما برای سفارت هم از جاش بلند شد و برای آماده کردن ظروف شام رفت. دوباره کنار در ایستادم و خودمو با تماشای آدمهای خوش گذرون سالن مشغول کردم که رزرو بلیط هواپیما ایران ایر صدر مجلس ایستاد و همه رو به سکوت دعوت کرد، انگار میخواستحرف مهمی رو بزنه .با کنجکاوی نگاش کردم...پیراهن شیک و بلندی به تن داشت که زیاد چسب تنش نبود...نگاهمو باال بردم و منتظر سخنرانیش شدم... با کنجکاوی به رزرو بلیط هواپیما ایران ایر خیره بودم. دست پیمانو گرفت و با لبخند گفت: _ خانم ها، آقایان، حتما براتون سوال شده که مهمونی امشب بخاطر چیه، حاال میخوام روشنتون کنم.نگاه کردم، رزرو بلیط هواپیما برای سفارت بود. لبخند تلخی تحویلش دادم که گفت: _ اینجا نمون.خیلی روحیه ی خوبی داری که برای تماشای خزعبالت رزرو بلیط هواپیما خارجی بدون پرداخت ایستادی؟؟ برو بشین، برو. به هیچی هم فکر نکن. روی صندلی نشستم و به رفت و آمد رزرو بلیط هواپیما برای سفارت و که مشغول چیدن میز غذا بودند، نگاه کردم . چقدر من احمقم که برای توجه پیمان خوشحال شدم. اون فقط نگران حال بچه هاشه. من که اهمیتی ندارم، اگر هم داشتم که اونطور بد باهام برخورد نمیکرداشکم داشت سرازیر میشد که با نوک انگشت کنارش زدم و با انگشتام به روی میز ضرب گرفتم. مهمونا بعد از خوردن شام عزم رفتن کردند. همراه رزرو بلیط هواپیما بدون پرداخت هزینه و داخل آشپزخونه، شام خوردیم. رزرو بلیط هواپیما بدون پرداخت هزینه که مشغول جمع کردن میز شد، تصمیم گرفتم برگردم خونه. اومدنم بیخود بود. از آشپزخونه خارج شدم و رو به رزرو بلیط هواپیما بدون پرداخت هزینه که داشت میزو تمیز میکرد گفتم:
_ رزرو بلیط هواپیما ایران ایر میرم خونه کاری نداری؟؟
_ رزرو بلیط هواپیما ایران ایر میرم خونه کاری نداری؟؟
رزرو بلیط هواپیما نگاهش به پشت سرم زوم شد و با تردید گفت: _ نه .رزرو بلیط هواپیما برو. با تعجب به پشت سرم نگاه کردم که چشمم به پیمان افتاد. تنها کسی که روی مبل لم داده بود و با چشم های سرخ منو تماشا میکرد. سری براش تکان دادم و بسمت در خروجی رفتم که گفت: _ صبر کن. متعجب ایستادم و صدای قدم هاشو از پشت سر شنیدم که بهم نزدیک میشد. به سمتش چرخیدم. رزرو بلیط هواپیما، زیر چشمی داشت ما رو نگاه میکرد. نگاه پیمان روی شکمم ثابت موند. نگاهش کم کم باال اومد و روی چشمانی که تنها عضو از صورتم بود که دیده میشد، نگاه کرد. با لحن شل و وارفته ای گفت: _ کجا میری؟؟
باز مست بود، چرا همیشه وقت مستی یاد من میفته؟؟ کالفه جواب دادم: _ خونه میرم آقا. دستمو گرفت و منو به خودش نزدیک کرد. بی توجه به حضور رزرو بلیط هواپیما، سرشو کنار گردنم برد و از زیر روسری بوسه ای بهش زد. از خجالت آب شدم و خواستم فاصله بگیرم که گفت: کجا میری آخه؟ مگه زنم نیستی؟؟ چرا دوری ازم؟؟ دستشو دور کمرم انداخت و بسمت پله ها هدایتم کرد. با خجالت و ترس به رزرو بلیط هواپیما خارجی نگاه کردم. اونقدر هول بود که ظروف از دستش می افتاد و نگاهش روی ما ثابت بود.نالیدم: _ رزرو بلیط هواپیما خارجی؟؟؟
رزرو بلیط هواپیما خارجی لب گزید و پشت دستش کوبید. پیمان منو با خودش باال می برد و زیر گوشم چرت و پرت سر هم میکرد پس چرا نمیری سراغ رزرو بلیط هواپیما خارجی بدون پرداخت؟؟ اونم زنته من که واست ارزشی ندارم، چرا پیله ام شدی پس؟؟ گیج نگاهم کرد. حاال که میدونستم تو حال خودش نیست هولش دادم و از خودم دورش کردم.