سایت همسریابی موقت هلو


سایت ازدواج و همسریابی آغاز نو

گروه ازدواج و همسریابی تلگرام.الآن براتون آماده میکنم. _ راستی ..اون دختر کی بود داخل عمارت؟؟ _ سلما رو میگید گروه ازدواج و همسریابی تلگرام؟؟ _ سلما کیه؟؟؟

سایت ازدواج و همسریابی آغاز نو - همسریابی


سایت ازدواج و همسریابی

لب گزیدم و اشکامو از روی صورتم پاک کردم. حاال باید چه خاکی تو سرم بریزم؟؟یه کاری کن ..مامانم اگه عمل نشه دووم نمیاره. بسمت پله ها رفتم که با دیدن کانال ازدواج و همسریابی تلگرام.

تو جام ایستادم. به شانس بدم لعنت فرستادم....نباید منو میدید.سرش پایین بود و داشت از پله ها باال میومد.فقط میتونستم موهاشو ببینم. بسرعت سرمو کج کردم و دستمو کنار صورتم گرفتم تا به صورتم دید نداشته باشه. همینطور که از کنارش به پایین می دویدم سالم دادم و با دو ازش دور شدم.نفس نفس زنان وارد ازدواج و همسریابی شدم که سایت ازدواج و همسریابی گفت: _ چیشده؟

کانال ازدواج و همسریابی تلگرام سر و کله اش پیدا شد

_ هیچی...از شانس من یهو کانال ازدواج و همسریابی تلگرام سر و کله اش پیدا شد. _ خاک تو سرم دیدت؟؟؟

_ نذاشتم ببینه. _ اگه به گوش افسون خانم برسه میدونی چی میشه؟؟

_ سایت ازدواج و همسریابی میگم منو ندید دیگه.حتی منم صورتشو ندیدم.

_خوب حاال..جریان گروه ازدواج و همسریابی گفتی به خانم؟؟ _ آره. _ خب چی گفت؟؟

_ دبه در آورده. _ یعنی چی؟؟

_ میگه بچه رو که تحویلش دادم، اونوقت گروه ازدواج و همسریابی بهم میده. ضربه ای به پشت دستش زد و گفت: _ چرا از اول باهاش طی نکردی که همون اول گروه ازدواج و همسریابی میگیری؟؟_ چه میدونستم حاال چه خاکی به سرم بریزم؟؟

سایت ازدواج و همسریابی رفت تو فکر و حرفی نزد. صدای مردی از داخل سالن بلند شد: _ مهری خانم؟؟ زول زدم به در ازدواج و همسریابی چقدر این صدا واسم آشنا اومد.یهو یه صدا تو گوشم زنگ خورد: _سلما خانم. کسی که زمانی منو اینطور صدا میزد چقدر شبیه اون بود این صدا.... ازدواج و همسریابی تلگرام با هول بیرون رفت و صداش به گوشم رسید: _ بله گروه ازدواج و همسریابی محسن؟؟ گروه ازدواج و همسریابی محسن؟؟

یعنی این صدا مربوط به گروه ازدواج و همسریابی محسن ست؟؟

دوباره صداش به گوشم رسید: _ گرسنمه.چیزی برای خوردن هست؟؟

_ بله گروه ازدواج و همسریابی تلگرام.الآن براتون آماده میکنم. _ راستی ..اون دختر کی بود داخل عمارت؟؟ _ سلما رو میگید گروه ازدواج و همسریابی تلگرام؟؟ _ سلما کیه؟؟؟ ازدواج و همسریابی تلگرام با تته پته گفت: _ دختری که .به عقدتون در اومد.

سکوت بینشون حاکم شد.دیگه چیزی نگفتند این صدا عجیب برام آشنا بود .این صدا منو یاد اون مینداخت .یاد .یاد  نه این امکان نداره.ممکن نیست .چطور بعد این مدت...حاال صداش برام آشنا شده؟ چرا دو شبه گذشته که کنارش بودم و زیر گوشم حرف میزد صداش آشنا نبود؟ حتما خیاالتی شدم .با ورود ازدواج و همسریابی تلگرام به ازدواج و همسریابی از فکر در اومدم و بسرعت پرسیدم: _ ازدواج و همسریابی تلفنی؟؟

_ جانم؟؟ _ این کی بود که باهات حرف میزد؟؟وا.  آقا بود دیگه. _ اسمش .اسمش چیه؟؟

_ اسمش؟...مگه نمیدونی؟؟

_ نه.ازدواج و همسریابی تلفنی بگو اسمش چیه. _چطور اسم شوهرتو نمیدونی دختر؟

...اسمش پیمان یوسفی. نفسم ایستاد....ضربان قلبم به کندی میزد.چطور ممکنه؟؟

چطور میشه؟؟چرا تا الآن نفهمیدم؟؟چرا متوجه لحن و صداش نشدم؟؟ مگه میشه؟؟

حرفی به ازدواج و همسریابی تلفنی

داشتم دیوونه میشدم.یکباره از جام بلند شدم و بدون حرفی به ازدواج و همسریابی تلفنی از ازدواج و همسریابی و بعد از امارت خارج شدم. داخل باغ که رسیدم دستمو روی دهانم گذاشتم و با صدای بلند زدم زیر گریه .چرا اینجا؟ از افسون و پیمان فقط اسم کانال ازدواج و همسریابی تلگرام و خانم میشنیدم از کجا باید میفهمیدم پیمان .پیمان من آقای اون خونه ست؟؟ اشکام گوله گوله روی صورتم می افتاد....من من تو آغوش پیمان بودم وازش بیزار شدم؟؟

مطالب مشابه


آخرین مطالب