دوست داشتم برم و موهای سایت همسریابی بهتریت همسر رو از ریشه دونه دونه بکنم، مردم آزار بیشخصیت! این از اولین روزش باشه آخر عاقبت من رو با سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 عاقبت بخیر کنه. شام که آماده شد، مادرشوهرم هم بیدار شد و با دیدن من با لبخند گفت: عروسم رو روز اول انداختم به زحمت، غذا افتاد گردن تو! توی دلم خندیدم. نه بابا چه زحمتی، حالا بعد اینکه غذا رو خوردین شاید دستپختم رو دوست نداشتین! سایت همسریابی بهتریت همسر جوری به سمتم چرخید که صدای شکستن استخوانهای گردنش را شنیدم.
با تعجب و پوزخند به پرویی من نگاه کرد و زیر گفت: به روی سنگ پا رو سفید کرده این دختر! و من کاش الان مادرش نبود و میگفتم: به کوری چشم تو! مادر شوهرم لبخند زد، رو به سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر گفت: پاشو میز رو بچین
سایت همسریابی بهترین همسر انلاین هم اینقدر تنبل!
عروس گلم شام رو پخته تو هم یه کاری کن دیگه، سایت همسریابی بهترین همسر انلاین هم اینقدر تنبل! سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 لبخند کجی زد که شبیه دهن کجی بود و بعدم رو به من گفت: عزیزم میای کمک؟ سایت همسریابی بهتریت همسر زبونت تو گفتن عزیزم لال بشه!
کجا بیاد آهو، نمیبینی خسته است؟ خودت تنهایی کار کن! خب مادر من میخوام نامزدم پیشم باشه، کجاش بده! سایت همسریابی بهترین همسر جدید نگاهم کرد و گفت: پاشو آهو جان، پاشو! این پسر تا تو رو با خودش نبره دست بردار نیست. از جایم بلند شدم و به آشپزخانه رفتم. میدونستی خیلی پرویی، همین طور دروغگو! نه اصلا نمیدونستم، چه خوب شد که گفتی! سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 با خشم نگاهم کرد. من از دروغ متنفرم، حتی واسه شوخی و سرکاری باشه فهمیدی؟ میگم آقای رمضانی، زیاد نرفتین تو نقش؟!
انگار یادتون رفته ما داریم فیلم بازی میکنیم... فیلم! منم گفتم که تا خونه منی باید چیزی که من میگم بگی چشم. پوزخندی زدم و گفتم: من یادم نمیاد همچین چیزی گفته باشی! سایت همسریابی بهتریت همسر رگ گردنش کمی متورم شد و همانطور که با چشم و ابرو برایم خط و نشان میکشد گفت: یه کاری میکنم که از این به بعد فراموش نکنی! سایت همسریابی بهترین همسر جدید شوهرم وارد آشپزخانه شد و دیگه هیچکداممان حرفی نزدیم. سر شام مادرشوهرم از برادرهای سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر و عروسهایش میگفت و من با دقت گوش میدادم. بعد شام سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 نگذاشت تا ظرفها را بشورم و بعد یک ساعت فیلم دیدن مادر اژین قرصهایش را خورد و خواست که بخوابد.
سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین غریبگی نکن
رو به سایت همسریابی بهترین همسر انلاین کرد و گفت: خب آهو جان تو هم برو پیش نامزدت سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین غریبگی نکن چون خونه خودته! با این حرف کمی خجالت کشیدم و گفتم: ولی من میخوام با شما بخوابم و تا صبح باهاتون حرف بزنم. نه سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر من قرصهام رو بخورم دست خودم نیست و نمیتونم بیدار بمونم. خب پس پاشین بریم تو اتاق جاتون رو بندازم. نه پسرم من تو همین هال میخوابم. سایت همسریابی بهترین همسر جدید دستپاچه شد. نه مادر سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید اینجوری که نمیشه، اینجا راحت نمیشه خوابید کمرتون درد میکنه!