است! آرام گفت: ستاره ذوق زده خندید اما با دستش جلوی دهانش را گرفت که مباداسه روز دیگه تهرانم! تا اون موقع با همسریابی آسان با عکس وقت بگذرون. سیاوش صدای خنده اش را بشنود. به زور جلوی خنده اش را گرفت و گفت: -باشه مواظب خودت باش مزاحمت نمیشم.
سیاوش که از دیدن عکس العمل ستاره سرحال آمده بود گفت: -هستم توام باش و این که مزاحم نیستی شبت بخیر. -شب بخیر. و گوشی را قطع کرد. ستاره ذوق زده روی تخت نشست و بالشت را دو دستی به خود فشرد و جی غش را درون بالشت خفه کرد. از آن سمت سیاوش با لب های پر خنده به کارهای ستاره خیره بود. ستاره پیامی برای همسریابی آسان با عکس فرستاد که صبح میتواند بیاید. سپس روی تخت دراز کشید و خیره به سقف غرق افکارش شد. سیاوش تمام حرکاتش را زیر نظر داشت کم کم دخترک غرق خواب شد. سیاوش لبخند جذابی زد و برای اطمینان دوربین را خاموش کرد که فیلمی ضبط نشود.
حسابی روی ستاره غیرت داشت
ستاره از آمدن سایت همسریابی آسان هیجان داشت
میخواست تمام گذشته را برای ستاره بازگو کند. دوباره به اتفاقات گذشته فکر کرد. "گذشته" ستاره از آمدن سایت همسریابی آسان هیجان داشت. یک پیراهن سفید چهارخانه مردانه تا باالی زانو و شلوار مشکی پوشیده بود. لیال که برایش آب پرتقال آورده بود با خنده گفت: -دیگه دارم حسودی میکنما! این همه هیجان رو درک نمیکنم. ستاره آب پرتقال را گرفت و تشکری کرد. جرعه ای از آب پرتقالش را خورد و گفت: -چندماهه ندیدمش، وای لیال خیلی خوشحالم. لیال کنارش نشست و دستش را روی پای ستاره گذاشت و با لبخند گفت: وقتی میخندی خیلی جذاب میشی. ستاره مهربان گفت: -مرسی قربونت بشم. مشغول حرف زدن بودند که صدای نازک و پرعشوه دختری در پذیرایی پیچید: -من باخودم گفتم االن در و باز کنم همسریابی ازدواج آسان گوسفند به دست جلوم وایمیسته، آی از دوستم شانس نیاوردیم!
حتی خوش آمد هم نمیگن به آدم!
همسریابی آسانی ریز خندید و از جا برخاست
همسریابی آسانی ریز خندید و از جا برخاست و خودش را به سایت همسریابی آسان که دست به کمر جلوی ورودی پذیرایی ایستاده بود رساند و محکم در آغوشش کشید.
سایت همسریابی آسان فشار محکمی به همسریابی آسانی وارد کرد و روی هوا بوسیدش و گفت: -عشقم نمیتونم بوست کنم رژم پاک میشه، وقتی آرایشم رو پاک کردم میبوسمت. با خنده فاصله گرفت و گفت: -آدم نمیشی! همسریابی ازدواج آسان عینک مدل پروانه شیشه فریم طالئی و شیشه قهوه ای اش را با ناز از روی چشمانش برداشت و پشت چشمی نازک کرد و گفت: -مرسی، ممنون منم خوبم. خندید و دوباره او را در آغوش کشید و محکم گونه اش را بوسید و گفت: -خوش اومدی قربونت بشم. همسریابی آسان با غرغر جای بوسه همسریابی آسانسور را پاک کرد و گفت: -وای آرایشم پاک میشه بوسم نکن!
همسریابی آسانسور دستان الک خورده همسریابی آسان را در دست گرفت و او را به سمت لیال که خیره اشان بود کشید و گفت: -غرغر نکن بیا با لیال آشنات کنه مسریابی آسان با دیدن لیال دستش را از دست ستاره بیرون کشید و از هم باز کرد و گفت: -سالم لیالجون. و لیال را در آغوش کشید. لیال از صمیمیت همسریابی آسان خنده اش گرفت و گفت: همسریابی آسان با عکس از لیلا فاصله گرفت و خودش را روی مبل انداخت و چشمان سالم، خوش اومدی عزیزم. سبزش را به ستاره دوخت و گفت: -ممنون من شیرموز میخورم، کیکی چیزی هم بیار گشنمه! ستاره چشم غرهای بهش رفت و گفت: -حداقل جلوی لیلا آبروداری کن.
لیال خندید و گفت: -بذار راحت باشه، تو چیزی نمیخوای ؟ همسریابی آسان با عکس شاکی گفت: -ببین لیال حرفی نداره بعد تو هی چشم غره بیا! ستاره: برای هر سه تامون همین شیرموز رو بیار