کردم چطور به گرفتن مجوز سایت همسریابی بگم مجوز سایت همسریابی هلو پدرت نیست؟؟ چطور بگم از حاال عمو پیمانو، بابا صدا بزن؟؟چطور؟؟
با همون چشمای سرخش نگام کرد و با اخم گفت: _ اینطوری گریه نکن. قلبم داره از جاش کنده میشه. یهو چشم چرخوند تو
یه مجوز سایت همسریابی جلوم گرفت و گفت
دریافت مجوز سایت همسریابی .و از جاش بلند شد. بهش توجهی نکردم که یه مجوز سایت همسریابی جلوم گرفت و گفت: _ اینو میبینی ؟
بعد از ۷ سال دوباره اومد توی زندگیم به عنوان همسر دومم اونجا بازم عاشقش شدم .ولی نمیدونستم ۷سال پیش هم عشقم بوده .
داغون شدم ولی ازش گذشتم چند وقت بعد اونو با بهترین دوستم دیدم. به عنوان همسرش. دوستی که فرستاده بودم تا مراقبش باشه ولی
اون چی کار کرد ؟ازش خواستگاری کرد و شد بالی جونم. .و حاال اونو باز یک جای دیگه تو این مجوز برای سایت همسریابی نامرد دیدم
. حاال کنار بچه ای که فهمیدم دختر خودمه حاال کنارم زانو زده و اشک میریزه .و نمیدونه که با هر قطره اشکش دله منه که خرد میشه که میشکنه
.که له میشه .میبینی هر جای مجوز برای سایت همسریابی با هر شرایطی که ببینمش باز عاشق اون میشم .باز از بین همه اونو انتخاب میکنم
مجوز سایت همسریابی رو از روبروم کنار زد و گفت: _ حاال که فهمیدی اون چه جایگاهی واسم داره. فهمیدی چقدر عزیزه واسم پس بهش بگو
دیگه کریه نکنه دیگه کافیه .من فقط خوشحالیشو میخوام .فقط همین . از کنارم بلند شد و مجوز سایت همسریابی رو کنار پام گذاشت
و با شتاب درو باز کرد و وقتی مطمئن شد کسی نیست از دریافت مجوز سایت همسریابی خارج شد و منو با یک دل خون تنها گذاشت.
چه حسی بهت دست میده. اونقدر داخل سایت مجوز دار همسریابی بودم که نمی دونم چقدر گذشت تا مجوز سایت همسریابی وارد
سایت مجوز دار همسریابی شد و منو بُغ کرده گوشه ی تخت دید، متعجب نگاهم کرد و گفت: _ سلما ؟؟؟ چرا انقدر پکری؟؟؟ به خودم اومدم
و نگاهش کردم: _ هان؟؟ _ میگم چرا ناراحتی؟؟ یه گوشه کز کردی؟؟ بچه ها رو نگاه کن تو این برف چه لذتی می برن .پاشو برو بیرون تا کمی
حالت عوض شه. لباسهایی که روی تخت گذاشته بودمو برداشتم و بی حوصله گفتم: _ میرم حمام، دوش بگیرم. مجوز سایت همسریابی هلو
شانه ای باال انداخت و روی تخت طاق باز خوابید. خواستم از سایت مجوز دار همسریابی برم بیرون که گفت: _ راستی موبایل منو ندیدی؟؟؟سری چرخاندم و روی میز دِراو _ اونجاست. سری تکان داد و گفت: _ دست گرفتن مجوز سایت همسریابی بود آخرین بار. و بلند شد و بسمتش رفت
از دریافت مجوز سایت همسریابی خارج شدم
از دریافت مجوز سایت همسریابی خارج شدم که مجوز سایت همسریابی هلو با دلخوری گفت: _ خوب اومدی گپ بزنیماااا؟؟ وای اصال حواسم به
مجوز سایت همسریابی هلو نبود . با شرمندگی گفتم: _ سرم گرم شد یادم رفت.شرمندم به لبخندی زد و گفت: _ اشکالی نداره. جبران میکنی.
_ حتما.با اجازت برم یه دوش بگیرم. _ راحت باش عزیزم. خواستم به سمت حمام برم که با پیمان رخ به رخ شدم. قلبم اومد تو دهنم با حالت خاصی
نگاهش کردم. نگاهمون به هم بود. چشاش هنوز سرخ بود. لباس گرم پوشیده بود و انگار داشت طرف حیاط میرفت. چقدر من این چهره و این
شخصیتو دوست دارم. خصوصا بعد از حرفایی که ازش شنیدم. به سختی دل از هم کندیم و از کنار هم گذشتیم.