سایت همسریابی موقت هلو


خرید بلیط چارتری ارزان

خیلی سخته .خیلی .به بلیط چارتری حق میدادم ازم ناراحت بشه ولی نشده اصال به روی خودش نمیاره .خیلی سعی میکنم سرد برخورد نکنم .گاهی هم موفق میشم

خرید بلیط چارتری ارزان - بلیط


بلیط چارتری ارزان

توی تنهاییمون کلی قربون صدقه ام میره و کلی ناز و نوازش گاهی خجالت میکشم تو چشاش نگاه کنم. خجالت از اینکه قادر به ابراز عشق بهش نیستم. حس دلسوزی و عذاب وجدان گریبان گیرم میشه. بلیط چارتری استانبول مستحق ابراز بزرگترین عشق هاست. کاش میتونستم .

کاش توانشو داشتم عاشقانه بهش عشق بورزم...اما مگه میشد عاشق دو نفر بود؟؟

منی که با هر محبت بلیط چارتری استانبول یاد پیمان می افتم مگه میتونم به بلیط چارتری استانبول محبت کنم؟؟

بلیط چارتری حق میدادم

خیلی سخته .خیلی .به بلیط چارتری حق میدادم ازم ناراحت بشه ولی نشده اصال به روی خودش نمیاره .خیلی سعی میکنم سرد برخورد نکنم .گاهی هم موفق میشم ولی گاهی اوقات زیادی پیمان تو فکرم رژه میره یاد پیمان و پویا قسمتی از ذهنمو پرکرده که تا پایان عمر نمیتونم فراموششون کنم. مگه مرده باشم که اونا رو از یاد ببرم روزها از پی هم میگذشت بلیط چارتری تا عصر محل کارش بود. عصر هم با خستگی محبتشو خرج منو بلیط چارتری مشهد میکرد. مرد خوبی بود و این خوبی زیادش گاهی منو میترسوند. زندگی ما پیش میرفت و روزها و ماه ها از پی هم میگذشت. بلیط چارتری مشهد بزرگتر میشد و کارهای جدید و شیرین کاری های با مزه ای یاد میگرفت.

دیگه هم من هم بلیط چارتری کیش و هم بلیط چارتری بخوبی میشناخت و تا اسم هرکدوم از ما میومد به ما نگاه میکرد و خیلی خوب تشخیصمون میداد بزرگ شدن بلیط چارتری مشهد حس شیرینی بود ولی منو یاد پویا می انداخت. حس اینکه پویا هم حاال به این سن رسیده و من هیچ حضوری در این لحظاتش نداشتم منو غمگین میکرد و عذابم میداد _ بلیط چارتری دارم کیکو میارم.بلیط چارتری ارزان رو آوردی؟؟ _ بله خانمی.بیا. فشفشه وسط کیکو روشن کردم و با لبخند همینطور که از آشپزخونه بیرون میرفتم، شروع کردم به خوندن: _ بلیط چارتری استانبول به تهران..تولد..تولدت مبارک  مامان و امیر و سوگند و پدر و مادرش با من هم صداشدن:

  1. _ مبارک..
  2. مبارک..
  3. تولدت مبارک.
  4. ..بیا شمعا رو فوت کن
  5. تا صدسال زنده باشی

بلیط چارتری ارزان با اون کاله بامزه ی رو سرش تو بغل بلیط چارتری تهران استانبول ذوق میکرد و میخندید. جشن یک سالگیش بود. با دیدن فشفشه روی کیک حسابی ذوق میکرد. کیکو وسط میز گذاشتم و کنار بلیط چارتری تهران استانبول نشستم. فشفشه که خاموش شد رو به بلیط چارتری چیست گفتم: _ بلیط چارتری چیست فوت کن مامان.شمعارو فوت کن تا واست دس دسی کنیم.زود باش عزیزم. بلیط چارتری چیست پرذوق پشت سر هم فوت میکرد ولی چه فوتی لب پایینشو روی لب باالش گذاشته بود و به سمت باال فوت میکرد.

کلی به چهره ی بانمکش خندیدیم و هرکاری کردیم تا فوتو یاد بگیره بی فایده بود. به ناچار منو بلیط چارتری تهران استانبول همراهیش کردیم و شمع وسط کیکو فوت کردیم تا خاموش شد. بلیط چارتری کیش با ذوق خندید و شروع کرد به دست زدن و به همه ی ما نگاه کرد تا براش دست بزنیم.کاردی که به زیبایی توسط سوگند تزئین شده بود رو برداشتم و دست بلیط چارتری کیش رو روی کارد گذاشتم و دست خودمم روش، دست امیر هم روی دست ما قرار گرفت و لبخند زنان کیکو بریدیم. بقیه کار کیکو به  سپردم و خودم برای آوردن قهوه به آشپزخونه رفتم. بعد از پرکردن فنجان ها، سینی به دست از آشپزخونه خارج شدم که زنگ در به صدا در اومد. همه مشغول صحبت و خنده بودن و با کارای ذوق میکردند. امیر از جاش بلند شد تا درو باز کنه که گفتم: _

تو قهوه ها رو پخش کن.من باز میکنم. با لبخند سینی رو ازم گرفت و پیش مهمونا برگشت. بسمت آیفون رفتم و همینکه خواستم گوشی رو بردارم، چهره ی پیمان داخلش نقش بست. لبخند از روی لبام پرکشید و دستام با لرزش خفیفی پایین افتاد. با تعجب و نا باوری به چهره ی پیمان نگاه میکردم، اون حتما فکر میکنه اینجا هنوز خونه ی بلیط چارتری تهران استانبول که به اینجا اومده.

صدای بلیط چارتری استانبول از پشت سرم به گوشم خورد

با چشای گرد شده به تصویری که مدت ها برای دیدنش لحظه شماری میکردم نگاه کردم که دوباره صدای زنگ بلند شد. صدای بلیط چارتری استانبول از پشت سرم به گوشم خورد: _ سلما جان چرا خشکت زده؟ درو باز کن. با بهت به سمتش چرخیدم و تکیه مو به دیوار دادم:

_ امیر پ پیمان . چشاشو ریز کرد و گفت: _ چی؟؟؟ به آیفون اشاره کردم و گفتم

مطالب مشابه


آخرین مطالب