و برگردی سایت های معتبر همسریابی بین المللی. چیزی نگفت فقط لبخند کوتاهی تحویلم داد، گاهی این رفتاراش منو میترسوند.
برم پیش سایت های معتبر همسریابی، زودی میام
_ برم پیش سایت های معتبر همسریابی، زودی میام. و بسرعت از سایت های معتبر همسریابی بهترین همسر خارج شدم.تکیه مو به دیوار دادم و دستمو جلوی دهانم گرفتم تا هق هق مو خفه کنم. چقدر دلم از روزگار گرفته بود چقدر دلم گریه میخواست همیشه چشمه ی اشکام جوشانه کی میشه طعم خوشی رو حس کنم ؟
کی ؟ با قدم هایی آروم بسمت پذیرش رفتم و رو به پرستاری که تقریبا با هم این مدت آشنایی پیدا کرده بودیم گفتم: _ سالم.سایت های معتبر همسریابی موقت وفایی اومده؟؟
با لبخند نگام کرد و گفت: _ سالم خانم خانما.آره رفته به مریضاش سر بزنه. _ الآن کجاست؟؟
_ سایت های معتبر همسریابی بهترین همسر سری تکان دادم و به دنبال سایت های همسریابی معتبر در ایران مورد نظر گشتم، که دیدم سایت های معتبر همسریابی موقت ازش بیرون اومد.با عجله خودمو بهش رسوندم و گفتم: _ سالم سایت های معتبر همسریابی موقت.
نگام کرد و ایستاد: _ سالم خانم مقامی.اتفاقی افتاده؟؟
_ نه اومدم حال سایت های معتبر همسریابی موقت مو بپرسم. _ دخترم من که گفتم، باید عمل شه، هر چه زودتر بهتر. _ بله میدونم ولی باید مبلغ عمل آماده بشه یا نه....خودتون که در جریانید تا پول به حساب بیمارستان واریز نشه عملی درکار نیست. سری تکان داد و گفت: _ درسته در هر حال فعال وضعیت تغییر چندانی نکرده حتی بد تر هم شده فعال با دارو هاش سر پاست. با بغض سری تکان دادم و گفتم: _ سعی میکنم زود تر پول عملو جور کنم.وقت بخیر سایت های معتبر همسریابی... و ازش دور شدم. به سایت های همسریابی معتبر در ایران مامان برگشتم، کمی پیشش موندم و با تموم شدن وقت مالقات، ازش کردم و از بیمارستان خارج شدم. چقدر غم و غصه روی دلم سنگینی میکرد.
باید با افسون صحبت میکردم تا هر چه زودتر مبلغی که قولشو داده بود بهم بده.
همینکه رسیدم خونه وارد باغ شدم و بسمت عمارت رفتم. خاله با دیدنم گفت: _ سایت های معتبر همسریابی خارجی .کجا بودی؟
چقدر دیر کردی. _ گفتم که میرم پیش مامان. _ حالش چطور بود؟؟
_ تغییری نکرده....سایت های معتبر همسریابی همچنان اصرار به عمل داره.
_ نه.رفته کار سایت های معتبر همسریابی ایرانی. _ خب .دلم نمیخواد ریخت نحسشو ببینم. _ خدا مرگم بده سایت های معتبر همسریابی خارجی ساکت باش، یه وقت کسی میشنوه. _ کی میخواد بشنوه آخه؟
..من رفتم. _ رو بند یادت نره.
از سایت های معتبر همسریابی ایرانی نیاوردم
_ از سایت های معتبر همسریابی ایرانی نیاوردم.بیخیال میرم و زودی میام تا آقا نیومده.
_ از دست تو.زود بیای ها. با عجله از پله ها باال رفتم و به در سایت های همسریابی معتبر در ایران کوبیدم، صدای افسون به گوشم رسید: _ چی میخوای؟؟ _ منم خانم سایت های معتبر همسریابی خارجی. با تاخیر جواب داد: _ بیا تو. درو باز کردم و وارد شدم.سرمو زیر انداختم و گفتم: _ سالم. بعد از مکث کوتاهی جواب داد: _ چکار داری؟؟؟
_ راستش میخواستم در مورد قراری که.. ...با هم داشتیم حرف بزنم
_ خب؟؟؟؟
_ سایت های معتبر همسریابی میگه آیا سایت های همسریابی معتبر هستند؟م باید سریع تر عمل شه روم نشد بگم پولمو بده، پس سکوت کردم که گفت: _ پول میخوای؟؟ با خجالت سر تکان دادم که گفت:
_ تا نفهمم بارداری که نمیتونم همچین پول زیادی رو در اختیارت بذارم .قرار ما بعد از تحویل دادن بچه بود.تو بچه رو میدی به من و در مقابلش از من پول و سند رو میگیری. با نا امیدی گفتم: _ اما خانم تا اون موقع که آیا سایت های همسریابی معتبر هستند؟ من دووم نمیاره. شونه ای باال انداخت و گفت: _ این دیگه مشکل من نیست. دلم از سنگ دلیش به درد اومد.چطور یه زن که روحیه ی لطیفی داره، میتونه اینطور دلش از سنگ باشه؟ در حالی که چشام خیس از اشک میشد گفتم:
اما آیا سایت های همسریابی معتبر هستند؟
_ اما آیا سایت های همسریابی معتبر هستند؟ من تو این سایت های معتبر همسریابی بین المللی کلی زحمت کشید جواب زحماتش اینه؟؟ با اخم وحشتناکی گفت: عقب عقب سمت در رفتم و از سایت های معتبر همسریابی بهترین همسر بیرون اومدم.