مریم جون موقع شام بیدارم کردلباس عوض کردم و راهی رستوران هتل شدم باز بوی سایت نازیار تلگرام خبر از حضورش می دادرفتم کنارش نشستم و سلام دادم سلااام کاتون معرکه بود دختر عه مگه دیدی؟
سایت نازیار چیست؟
سایت نازیار چیست؟ اره بآاااو تو باشگاه تلوزیون باز بود دیدم تبریک مرسی و بی حرف شروع به غذا کردم سایت نازیار ازدواج موقت؟! بلیطت رفتتون واسه کیه؟؟ چهار روز دیگه تو چی؟! عه ماهم فردا عصر میای بریم خرید سوغاتی؟ اوووممم اره چرا که نه خوشحال شدم چون دیگه قرار نبود تنهایی برم خرید یه چیزی ته دلم بهم می گفت خوشحالیم فقط بابت تنها نرفتن نبود اره من کنار سایت نازیار جدید امنیت داشتم اروم بودم و این حس امنیت رو دوس داشتم هردو مشغول غذا شدیم و دقایقی بعد هردو راهی اتاق هامون شدیم خوابم نمیومد تصمیم گرفتم به میترا زنگ بزنم کلی حرف زدیم و دیونگی کردیم صدای خندم تا چند اتاق بالاتر هم می رفت فک کنم اون شب برای بار چندم از ته دلم احساس خوشبختی کردم. از پنجره اتاق بیرونو دید می زدم اسمون رو ستاره ها تزیین کرده بودن مثل بچگی هام مشغول شمردن شدم و کم کم چشام گرم شد مثل اینکه سایت نازیار جدید تونسته بود از چهار حریف سه تا رو شکست بده چیز جالبی که بهش فکر می کردم این بود که اوناهم دوم شده بودن رشتش تکواندو بود و همش فکر می کردم که قراره خانومشو بگیره زیر مشت و لگد از یاد اوری این فکرم دوباره خندم گرفت قرار بود ساعت هفت تو لابی باشیم اما ساعت هفت و ده دقیقه بود و هنوز نیومده بودخواستم برم سمت اتاقش که دیدم اومد سلام و احوال پرسی کردیم و من بهش بابت بردش تبریک گفتم.
راهی خیابون شدیم سایت نازیار جدید از مردی ادرس پاساژ بزرگی رو خواست راهی ادرسی که داده بود شدیم سایت نازیار تلگرام ببخشید مزاحم توام شدم دیونه شدی؟! این حرفا چیه؟؟من خودمم خرید داشتم دیه خلاصه مرسی که اومدی خواهش چشمم به لباس خوشگلی که پشت ویترین بود خوردیه پیراهن مردانهبا چارخونه های ابی ترکیبی از سفید و مشکی هم رو خونه هاش بود عین پیرهن های ایرونی بود وارد مغازه شدمو اونو برای بابا جونم خریدم برگشتم دیدم سایت نازیار جدید نیست عه این پسر کجا رفتجلوتر رفتم عه تو اون مغازه بودمغازه ی کفش فروشی بود رفتم کنارش چطوره؟ چشم از صورتش گرفتمو به پاهاش نگاه کردم وااای محشر بود ایووول سلیقه خوبه نه ینی عاالیه لبخندش وسعت گرفت و اون کفش های اسپرت شیک رو خرید سفید بود و کنارش خط های مشکی داشت که مایل بودن و همدیگرو قطع می کردن.
چند دست لباس هم من برای الکا خریدم سایت نازیار ازدواج هم یه لباس زنانه ی خوشگل خرید که حدس زدم برای مامانش خریده خسته بودیم بقیه ی خرید هارو واسه فردا موکول کردیم فردای اون روز بعد از صبحانه رفتم اتاق و حاضر شدم قرارمون تو لابی بودبا دیدن سایت نازیار ازدواج دهنم باز موند یه کت و شلوار مشکی پوشیده بود که فیت تنش بودبا یه پیراهن سفید جذب یقه به کتش از پارچه ی براق بود که جذابیتش رو دو چندان می کرد کفش های چرم مشکیش رو هم با ساعتش ست کرده بود با دیدنم لبخند زد و باعث شد به خودم بیام و دست از دید زدنش بردارم سوار تاکسی شدیم و ادرس همون پاساژ رو دادیم می خواستم برای مامان و میترا و مهرسا و حامد هم یه چیزی بخرم جلو تر که رفتیم یه مغازه ی کفش فروشی بود که کفشای ویترینش محشر بود رفتم داخل و سایت نازیار ازدواج هم پشت سرم اومد
سایت نازیار ازدواج موقت با دیدن یه مغازه ی لباس مردانه فروشی به طرفش رفت
بی هدف فقط نگاه می کردم که یه کفش قهوه ای به چشمم عجیب خودنمایی کردبرای مامان انتخابش کردمو چون سایز کفشامون یکی بود بعد از امتحان کردنش و پرسیدن نظر سایت نازیار ازدواج موقت خریدمشون سایت نازیار ازدواج موقت با دیدن یه مغازه ی لباس مردانه فروشی به طرفش رفت اما من چند لحظه سرجام ایستادم و محوش شدم تیپ سفید و مشکی رو خیلی دوس داشتمو حالا این تیپ از سایت نازیار تلگرام یه پسر جذاب و شیک و مغرور و سرد با دخترا ساخته بود قبل از اینکه متوجه عدم حضورم بشه کنارش حاضر شدم سایت نازیار تلگرام می خواستم برای خودم پیراهن بخرم با سایت نازیار ورود کاربران وارد مغازه شدیم نگاه سرسری و گذرایی به لباسا انداختم اما هیچکدوم خوب نبودن
خرید برای الکا و بعد برای سایت نازیار ورود کاربران بود
خواستم برگردم که دیدم نگاه سایت نازیار ورود کاربران جایی ثابت مونده رد نگاهشو گرفتم اووووممم عالی بود چطوره؟؟ خوبه پیراهن مشکی بود که روش خط های خفیف سایت نازیار چیست داشت اگه دقت می کردی می دیدیشون سجاف لباس هم سفید بود واما طرح دکمه هاش مثل اینکه شبیه پارچه بود زمینه ی مشکی با خط ها و طرح های سفید و خفیف به نظرم خوب بود از فروشنده خواستیم همون و بده رفتم اتاق پرو و لباسامو کندم و اون پیراهن رو جایگزین کردم تو اینه خودمو نگاه کردمو برای خودم تو اینه بشکن زدم لباسامو عوض کردمو رفتم بیرون و اون لباس رو هم خریدم چند مغازه ی دیگه هم رفتیم و چنتا لباس و چیزای دیگه خریدیم قشنگ ترین بخش خرید مون، خرید برای الکا و بعد برای سایت نازیار ورود کاربران بود
سایت نازیار همسریابی پیامها برای خودش یه لباس خوشگل خرید
سایت نازیار همسریابی پیامها برای خودش یه لباس خوشگل خرید که کمی از بلوز بلند تر بودیه لباس سفید که روش یه شنل توری می خورد تا مانع از این بشه که بازو های سایت نازیار همسریابی پیامها درمعرض نمایش باشه.