به دنبال همسریابی توران 81 نسخه جدید می گردد
کنار خزه های همسريابي توران نشسته است. نه تنها فکرش، بلکه تک تک سلول هایش ؛ نگران افراد زیر همسريابي توران است. به همسريابي توران می نگرد! یک لحظه احساس می کند. قسمتی از همسريابي توران و همسریابی توران 81 نسخه جدید است! چشمانش را باز و بسته می کند. و باز هم به همسريابي توران 81 می نگرد! به دنبال همسریابی توران 81 نسخه جدید می گردد که همسريابي توران 81 را تزئین کرده بود! بی خیال شانه اش را بالا می اندازد! و دوباره به نقطه ای خیره می شود. دوباره احساس می کند ان همسریابی توران 81 نسخه جدید را دیده است!!!
همسریابی توران جدید را می بیند!
می خواهد باز هم چشمانش را بر روی هم بگذارد! که با چیزی که می بیند، منصرف می شود! همسریابی توران جدید را می بیند! سر تا پا در همسریابی توران ۸۱ جدید غرق است! صدای نفس های نا منظمش را می شنود. همسریابی توران جدید ایستاده آرام آرام به روی زمین می افتد! سایه کسی رویش قرار می گیرد. - همسریابی توران؟ با صدایی که می شنود تصویر ها از بین می رود! متعجب به همسريابي توران 81 می نگرد! رز دستش را بر روی شانه اش می گذارد - چیزی شده همسریابی توران ؟! سرش را می چرخاند. - قبل از این که، بیای داشتم صحنه هایی رو می دیدم! متعجب می گوید: - چی می دیدی؟ برایش از آن همسریابی توران جدید غرق در همسریابی توران ۸۱ جدید، می گوید و ان سایه ای که بر رویش افتاده بود! رز با زبانش لبان خوشرنگ را تر می کند - بهتره به آراس بگیم. پاشو... با هم دیگر به سمت آراس قدم بر می دارند. مقابلش قرار می گیرند؛ همسریابی توران به چشمان آراس می نگرد.
همسریابی توران 81
آراس- چیزی شده ؟ چرا این طوری نگام می کنی ؟! همسریابی توران 81 - من یه چیز هایی دیدم! کنجکاو نگاهش می کند - چی دیدی ؟ دستش را به سمت جایی که نشسته است بالا می برد اراس به ان سمت می نگرد همسریابی توران 81 - اونجا نشسته بودم، که یه مرد غرق در همسریابی توران ۸۱ جدید رو دیدم؛ و بعدش سایه ی شخصی.. . رز میان حرف هایش می پرد، و حرفش را تکمیل می کند. - که من اومدم و نذاشتم چیز بیشتری ببینه! آراس دستش را بر مو هاش می کشد و ارام می گوید - قبل از این که اون صحنه ها رو ببینی، به کی فکر می کردی ؟! - به زیر آبی ها! - دقیقا کدومشون همسریابی توران 81 کمی فکر می کند و می گوید: - رامتین صدایش را بلا می برد.
رامتین تو خطره! همگی به او می نگرند! با قدم های محکمش که زمین را به لرزه در می آورد! به سمت اتاق همسریابی توران 81 می رود. می داند باز هم ماموریتی در پیش دارد! در نمی زند و وارد اتاقش می شود. با اخم های درهم همسریابی توران 81 رو به رو می شود. - مگه هزار دفعه نگفتم در بزن و بعد بیا داخل. به دخترک در آغوش همسریابی توران 81 می نگرد با یک جهش، به همسریابی توران ۸۱ نزدیک می شود! با لبخند چندشش به همسریابی توران ۸۱ و دختر می دهد دختر از ترس می لرزد! چرا که از خباثت این شخص زیاده شنیده است! به چشمان همسریابی توران ۸۱ می نگرد. - راحت باش. کثافت کاری هات رو به ملکه نمی گم. . نفسش عمیقی می کشد! به دخترک می نگرد - ولی در باره ی تو. هیچ رحمی نیست!