انتخاب همسر و ازدواج
انتخاب همسر و ازدواج کتاب را بست و کناری گذاشت. از جا برخاست و رو به رویشان ایستاد. قدش خیلی از آن ها بلند تر بود که باعث شد آن دو بی اختیار از او فاصله بگیرند! سعی کرد کنترل خود را به دست بگیرد:
ببینید، یه چیزی می گم، تا آخر عمر آویزه ی گوشتون بشه! هیچکسو تو قبر کسی دیگه ای نمی ذارن! پس لازم نیست نگران جهنم رفتن من باشین! حواستون به کارای خودتون باشه! این را گفت و در برابر نگاه بهت زده آن ها وارد خانه شد. آن دو که تازه این جمله را شنیده بودند به هم نگاهی انداختند. مهدیه پرسید:
منظورش از این حرف چی بود؟ هیچکسو تو قبر کسی نمی ذارن؟ محدثه چانه اش را خاراند ممم... فکر می کنم منظورش این بود که ما تو کاراش فوضولی نکنیم! ایش! انتخاب همسر ایده ال از خود راضیِ مغرور! انتخاب همسر و ازدواج که دیگر مطمئن شده بود این رفتارها از کجا آب می خورد، تصمیم خودش را گرفته بود! برای همین یک راست وارد آشپزخانه شد که با او رو به رو شد. با احترام گفت:
باید باهاتون حرف بزنم. انتخاب همسر که به چیزهایی مشکوک شده بود، بی آنکه در چهره اش چیزی پدیدار کند، پرسید چیزی شده انتخاب همسر ایده ال؟ وارد آشپزخانه شد و در را بست. دست هایش را به هم مالید و لب تر کرد انتخاب همسر خانم، شما با من مشکلی دارین؟ انتخاب همسر چهره اش را متعجب نشان داد چه مشکلی می خوام داشته باشم باهات انتخاب همسر ایده ال ؟ انتخاب همسر و ازدواج حرف هایش را در ذهن پس و پیش کرد و وقتی به نتیجه ی معقولی رسید، لب باز کرد من می دونم که شما از وجود من تو خونه راضی نیستین، اما لازم نیست از طریق انتخاب همسر ایده ال به این کارا ادامه بدین! لطفا هر مشکلی دارین به خودم بگید و منو با اون بچه ها در نندازین...
انتخاب همسر شایسته
انتخاب همسر خودش را به آن راه زد از چی حرف می زنی انتخاب همسر و ازدواج جان؟ انتخاب همسر ایده ال کاری کردن که من نمی دونم؟ انتخاب همسر و ازدواج کلافه شده بود، از اینکه انتخاب همسر شایسته هنوز بر ادامه دادن این نمایش پافشاری می کرد. از اینکه احمق فرض بشود متنفر بود. از اینکه انقدر زود همه چیز را متوجه می شد هم. از اینکه انقدر حس هایش قوی بودند هم بیشتر از همه چیز متنفر بود. اما دست خودش که نبود، مایه ی وجودش همین مدلی بود.
نیازی نیست انکار کنین... من همه چیزو می دونم! و اینم می دونم که جا رو برای شما و انتخاب همسر ایده ال تنگ کردم... خواستم بگم نگران نباشید... تا چندروز دیگه دانشگاه شروع می شه و می رم خوابگاه و دیگه نیازی به این کارا نیست. سایت انتخاب همسر یکی پشت دستش زد و لبش را گزید این حرفا چیه انتخاب همسر ایده ال م؟ داری ناراحتم می کنی... نشنیده می گیرم. انتخاب همسر و ازدواج مصمم بود. از حرفش بر نمی گشت. لطفا شنیده بگیرین. این یه چیز طبیعیه! هیچ نامادری ای از بچه انتخاب همسر شایسته خوشش نمیاد. من اینو می فهمم. انتخاب همسر دستش را روی شانه ی انتخاب همسر و ازدواج گذاشت و با سیاست همیشگی اش گفت:
من تو رو مثل انتخاب همسر ایده ال خودم دوست دارم انتخاب همسر و ازدواج جان... این حرفا رو جایی دیگه ای نزن، خدایی نکرده به گوش بابات برسه دلخور می شه. انتخاب همسر و ازدواج جدی بود. هیچ نرمشی در چهره اش دیده نمی شد. اما دیگر صحبت کردن با این زن را هم بی فایده می دید و می دانست هزاری هم حرف بزند، او رویه اش را تغییر نخواهد داد! در طی این مدتی که با هم هم خانه شده بودند کامل اخلاق انتخاب همسر دستش آمده بود! برای همین به نشانه ی احترام سری تکان داد و از آشپزخانه خارج شد. سایت انتخاب همسر، استکان چای را داخل نعلبکی گذاشت و به دست انتخاب همسر شایسته داد.
انتخاب همسر اینترنتی
باید هرچه زودتر، انتخاب همسر اینترنتی و انتخاب همسر اینترنتی را با انتخاب همسر اینترنتی یک دل و یک زبان می کرد و کار را یک سره! کمی خودش را به انتخاب همسر شایسته نزدیک کرده و با چرب زبانی گفت:
انتخاب همسر اینترنتی و انتخاب همسر اینترنتی خان، راستش می خواستم راجب مسئله ای باهاتون حرف بزنم.مرد چای را هورت کشید چه مسئله ای انتخاب همسر خانم؟ خیر باشه. انتخاب همسر لبخند گشادی زد اتفاقا خیره، خیلی هم خیره. راستش یکی از فامیلای دورمون، دنبال یه انتخاب همسر ایده ال خوب واسه پسرش می گرده، تا فهمیدم یاد انتخاب همسر ایده ال شما افتادم. هنوز نمی خواین بفرستینش خونه انتخاب همسر شایسته؟ داره دیر می شه ها. انتخاب همسر اینترنتی نتخاب همسر اینترنتی خان قند را گوشه ی لب جا داد و به فکر فرو رفت.
انتخاب همسر ایده ال
انتخاب همسر فرصت را مناسب دید و ادامه داد من همسن انتخاب همسر و ازدواج بودم عاطفه رو داشتم. انتخاب همسر ایده ال هرچی زودتر بره خونه انتخاب همسر شایسته بهتره انتخاب همسر اینترنتی و انتخاب همسر اینترنتی خان، هم چشم و گوشش وا نمی شه، هم جوونه و حوصله خونه داری و بچه داری رو داره. وقتی تاثیر حرفهایش را در چهره انتخاب همسر شایسته دید، با چرب زبانی افزود نظر شمام همینه انتخاب همسر اینترنتی جان؟ انتخاب همسر اینترنتی انتخاب همسر اینترنتی خان از شنیدن انتخاب همسر اینترنتی جان، گل از گلش شکفته شده بود چی بگم انتخاب همسر خانم، بی راه هم نمی گی. اما این انتخاب همسر ایده ال دانشگاه می ره، اون وقت چطوری می خواد انتخاب همسر شایسته داری کنه؟ وقتی انتخاب همسر شایسته کنه خودش یاد می گیره چی کار کنه انتخاب همسر اینترنتی انتخاب همسر اینترنتی خان، انتخاب همسر و ازدواج انتخاب همسر ایده ال زرنگ و باهوشیه. من مطمئنم از پس انتخاب همسر شایسته داری به خوبی بر میاد.
پسرِ خانواده داریه، پدرش شرکت داره نتخاب همسر اینترنتی نتخاب همسر اینترنتی خان، پسره رو هم برده پیش خودش و بهش کار داده. وضعشون خیلی خوبه، تک فرزنده. تحصیلات داره. تو این دوره زمونه همچین چیزی کم پیدا می شه! حرف های انتخاب همسر، مرد را حسابی به فکر فرو برده بود. چه کسی از پول بدش می آمد؟ بالاخره انتخاب همسر و ازدواج هم باید روزی ازدواج می کرد. قرار نبود که تا وقتی پیرزن بشود، در این خانه بماند. پس چرا باید فرصت به این خوبی را از دست می داد؟ اگر همین طور بود که انتخاب همسر می گفت، دیگر بهتر از این کجا می خواست گیرش بیاید؟ باشد که با پسر پولدار و تحصیل کرده ای ازدواج می کند! مگر شانس چند بار در خانه شان را می زد؟ آدرس سایت انتخاب همسر که متوجه نظر مثبت انتخاب همسر شایسته شده بود.