سایت همسریابی موقت هلو


ایا میتوان در سایت هلو مورد مناسبی برای ازدواج پیدا کرد؟

با سکوت من ازدواج هلو هم ساکت شده بود.. دیدم سرشو تکیه داد به پشت صندلی و چشاشو بست.. دقیق شدم رو چهره ی کسی که شاید دو سه سال بود دوستم بود.. چشمای هلو

ایا میتوان در سایت هلو مورد مناسبی برای ازدواج پیدا کرد؟ - هلو


سایت ازدواج هلو

 

فقط.. صدای مریم جون مانع از ادامه ی جملم شد  مونیکاا مونیکا بیا عزیزم ما رفتیماا.. به خاطر همینم سر سری از حامد خدافظی کردمو سمت بقیه دوییدم.. کارا خیلی سریع انجام شد.. تا به خودم اومدم بغل دست ازدواج موقت هلو نشسته بودم.. از اون شیطونا بود.. می دونستم برخلاف اومدن، رفتنم حوصلم سر نمیره.. مجبور بودم هی سايت ازدواج هلو پاكدشت سرد رو به حرف بکشم..یهو یادش افتادم.. چه زود دلتنگش شده بودم...کاش اونم دلش برای من تنگ می شد.. به خودم تشر زدم: برو بابا.. راستی راستی باورت شده که چیزی بینتون بوده؟! تو مگه مونیکایی نیستی که جز خانوادش محال بود وابسته ی یکی دیگه بشه؟! . . اخم نشست رو پیشونیم.. من فقط ارامشی که از می گرفتمو دوس داشتم نه خودشو..  اره جون عمت.. صدای ازدواج موقت هلو رشته ی افکارمو پاره کرد..  چته مونیکا جونی؟! بمیرم الهی دلت واسه عشقت تنگ شده؟ اخی عزیزممم..

اشکال ندارههه نصف روز دیگه پیششی.. بگو ببینم خوشگله؟! اسمش چیه؟! خندم گرفته بود.. همونطور پشت بند هم حرف می زد و اجازه نمی داد جواب بدم.. با صدایی که خنده توش موج می زد گفتم:  اووو چه خبرته ؟!. . .جون به جونت کنن عین وروره..نفس بکش خووو.. صدای مهمان دار که اومد ناخوداگاه حواسم جمع حرفاش شد.. به زبان انگلیسی گفت:  هواپیما تالحظاتی دیگه ارژانتین رو به مقصد ایران ترک می کنه.. انقدر از شنیدن این کلمات خوشحال بودم که بقیه ی حرفاشو نشنیدم.. کمربندو بستم و تکیه دادم به صندلی.. زل زدم به ازدواج موقت هلو...نگاش میخ اقایی بود که کنار مهماندار ایستاده بود و حرفای اونو به زبان ارژانتینی ترجمه می کرد.. . یکی زدم به پهلوش صورتش تو هم رفت و نالید..  چته پهلومو سوراخ کردیییی..  خو نخور اون بیچاره رو.. قش قش زدم زیر خنده.. ازدواج هلو چپ نگام کردو گفت: خو مامانش خوشمزه درش اورده بخورمش دیههه..

 کوفت بگیری ازدواج هلو..تو ادم نمیشی

بعدم نوبت اون بود بزنه زیر خنده.. .  کوفت بگیری ازدواج هلو..تو ادم نمیشی رواااانی..  ایجااان... منم دوست دارم خانمم..  واای الان هواپیما سقوط می کنهههه.. من کی گفتم دوست دارم؟!  گفتن نداره که بیشعووور.. مکث کرد وبا صدای بلند ادامه داد..  وااای سایت هلو ازدواج موقت.. نیم متر پریدم بالا و گفتم  هاا؟!  درد.. ینی تو منو دوست نداری؟!!!! کم نیوردم گفتم..  اومممم بذا فک کنم..  اوهووعععع کلاس نذار واسه من سایت هلو ازدواج موقت من که می دونم چقد عاشقمی..

چشمای هلو ازدواج موقت خیلی به اسمش میومد

خندید..محال بود دختر به این شادی یه ذره غم توی وجودش داشته باشه.. . با سکوت من ازدواج هلو هم ساکت شده بود.. دیدم سرشو تکیه داد به پشت صندلی و چشاشو بست.. دقیق شدم رو چهره ی کسی که شاید دو سه سال بود دوستم بود.. چشمای هلو ازدواج موقت خیلی به اسمش میومد..ابرو های خوشگل و کشیده ی مشکیش و لبای تپل همیشه سرخش با زمینه ی سفید پوستش هارمونی جالبی داشت.. موهاش که تا یه چهار سانت مشکی بود و بقیه بلوند خیلی به صورتش میومد.. یه سال از من بزرگتر بود و سه چهار ماهی می شد نامزد کرده بود.. ساعت و نگاه کردم.. ده و ربع بود نفسمو با صدا بیرون دادمو منم مثل هلو ازدواج موقت سرمو به صندلی تکیه دادمو چشامو بستم..

سایت ازدواج هلو عین خل ها با چشمای گشاد زل زود بهم

. می خواستم یه ذره بخوابم تا خستگی راه پیش پیش از تنم بیرون بره تا وقتی رسیدم پیش عزیزای دلم خسته نباشم.. . یاد شبگردی هام با سامانه ازدواج هلو افتادم..وای حیف که دیگه تموم شده بود.. با فکر به سامانه ازدواج هلو چشام گرم شد و یکی دو ساعتی خوابیدم.. داشتم به خواب می دیدم.. عروسی بود..عروسی سامانه ازدواج هلو بود.. منم بودمو داشتم خوش می گذروندم.. . عروس بیشعور هم کلاه شنلش تا روی دماغش اومده بود و همونجور هم تو بغل سايت ازدواج هلو پاكدشت وول می خورد.. انگار نمی خواست بازش کنه اون بی صاحاب رو اخر هم ندیدمش..و ناکام از خواب بیدار شدم.. اونم با تکون های هلو ازدواج موقت.. هلو ازدواج موقت  بیدااار شوو  چتهه؟؟! چی شدهه؟!  زهر مار زلزله اومده..  برووو بابا چی می خوای سایت ازدواج هلو.. چشاشو مظلوم کرد و گفت:  خو حوصلم رفففتتتهههه.. از دیدن قیافش خندم گرفت اما خودمو کنترل کردمو کامل برگشتم سمتش.. .

با لحن بامزه ای که خودمم به خاطرش خندم می گرفت گفتم..  می خواای دکتر دکتر بازی کنیم دوست جون؟! یا نهه گرگم به هوا..نه..لی لی چی؟! اوووممم.. یا می خوای سنگ کاغذ قیچی بازی کنیم؟! یهو جدی شدم و با لحن کشداری ادامه دادم:  می خوای برات برقصم عششقممم؟؟؟! سایت ازدواج هلو عین خل ها با چشمای گشاد زل زود بهم..حرفام که به اینجا رسید کنترل از دستش در رفت و پقی زد زیرخنده.. بین خنده گفت: توام خلی هاااا و دوباره زد زیرخنده. .  عهههه من خلم؟؟! اگه من خلم پس توام چلی. . خندش ماسید و زل زد تو چشام. . نمی تونستم بفهمم چش شده. . بعد عین کسایی که چیزی رو کشف میکنن با کلی ذوق گفت. .  وااای مونیکاا تو خل من چل..می شیم خل و چل به هم میایماااا. . دیونه ای نثارش کردمو یه نگاه انداختم به ساعتم اوووه کللی مونده بود. .

حلقه ی نامزدی سایت ازدواج هلو بود

یهو دستی اومد جلو چشمام. .حلقه ی ظریف و خوشگلی رو هم گرفته بود بین دو انگشتش. . انگشترو خوب می شناختم حلقه ی نامزدی سایت ازدواج هلو بود..برگشتم سمتش. . چشماشو عین گربه کرده بود و زل زده بود بهم با لحن جدی اما التماسی گفت:  با من ازدواج می کنید بانوی زیبا؟؟؟! این بار نوبت من بود که بزنم زیر خنده. . واای این دختر چقققد باحال بود. . انگشتمو بردم جلو و با سر اشاره ب مثبت دادم. . از خنده داشتم منفجر می شدم. . حلقه رو با کلللی وسواس دستم کرد

مطالب مشابه


آخرین مطالب