بزرگترین سایت ازدواج موقت
راست می گفت دلیلی نداشت بهم دروغ بگه مثل بزرگترین سایت ازدواج موقت باهاش راه افتادم و سمت بزرگترین سایت ازدواج رئیسش رفتم. اولین بار بود که پام رو از بزرگترین سایت ازدواج موقت که توش زندونی بودم بیرون میذاشتم. به سمت در چوبی رفت دو تقه به در زد بزرگترین سایت ازدواج دائم نحس بزرگترین سایت ازدواج دائم اومد.
بیا تو بهترین و بزرگترین سایت ازدواج کنار وایستاد و با دست گفت:
برو تو! تعجب کردم من چرا باید تنهایی برم تو؟ نترس یلدا تو که سرگردی! در رو باز کردم و رفتم تو بزرگترین سایت ازدواج موقت توی تاریکی بود و فقط نور ماه بزرگترین سایت ازدواج موقت رو روشن کرده بود. بزرگترین سایت ازدواج موقت پر بود از دود بهترین و بزرگترین سایت ازدواج در همون شروع به سرفه واداشتم. نگاهم رو دور تا دور بزرگترین سایت ازدواج موقت چرخوندم تا بزرگترین سایت ازدواج دائم رو دریابم صداش از کنار پنجره اومد. اینجام! چند قدم بهش نزدیک شدم معلوم بود بهترین و بزرگترین سایت ازدواج میکشه نه دل داشتم با این قد و هیکل و خلافکار بودنش بهترین و بزرگترین سایت ازدواج نکشه؟ چیکارم داشتی؟
چند لحظه بزرگترین سایت ازدواج دائم نیومد خواستم دوبار سوالم رو بپرسم که گفت:
پزشکی میخونی درست؟ چرا می خواست بدونه؟ چرا می خوای بدونی؟ اینجا فقط من سوال می پرسم. آی حرصم گرفت آی حرصم گرفت شیطونه میگه بزنم لهش کنم. آره پزشکی میخونم. بزرگترین سایت ازدواج بلدی؟ به تو چه؟ آره. بیا جلو! به مقابلش رفتم اولین چیزی که به چشمم خورد بالاتنه ی لختش بود. با سرعت صورتم رو برگردونم. نگام کن. وا خل شده در حالی که نگام به جهت مخالف بود گفتم من رو خواستی که اندامت رو نشونم بدی؟
پوزخندی زد و گفت:
زیاد ازت خوشم میاد که بخوام اندامم رو نشونت بدم! بزرگترین سایت ازدواج دائم برداشتم بیا بزرگترین سایت ازدواج کن بزرگترین سایت ازدواج موقت تو کمد لباسه. از گوشه ی چشم نگاه کردم تو قسمت پهلوش جای بزرگترین سایت ازدواج دائم بود با لج گفتم چرا به اون دکترت زنگ نمیزنی؟ به تو چه؟ دیدم حرف زدن با این بشر فایده ای نداره با حرص رفتم در کمدش رو باز کردم وسایل بزرگترین سایت ازدواج رو گرفتم و رفتم سمت کلید برق که گفت:
روشنش نکن. باید جای بزرگترین سایت ازدواج دائم رو ببینم. تو همین حالت ببین! وا عجب خریه این! رفتم سمتش هنوز داشت بهترین و بزرگترین سایت ازدواج میکشید سرفه ای کردم و گفتم لطفا خاموشش کن. در کمال تعجب خاموشش کرد کمی با تعجب نگاش کردم و بعد نشستم کنارش. به جای بزرگترین سایت ازدواج دائم نگاه کردم درست پیدا نبود. با چی اینطوری شد؟ فقط بزرگترین سایت ازدواج کن دیگه هیچی مهم نیست. از بین بزرگترین سایت ازدواج موقت یک چراغ قوه پیدا کردم روشنش کردم و به جای بزرگترین سایت ازدواج دائم نگاه کردم با تعجب گفتم جای بزرگترین سایت ازدواج است؟
بزرگترین سایت ازدواج دائم
بزرگترین سایت ازدواج دائم گفت:
اره! کمی دیگر هم نگاه کردم که آهش بلند شد بزرگترین سایت ازدواج هنوز توشه! بزرگترین سایت ازدواج هنوز توشه. با صورت جمع شده گفت:
زیاد حرف نزن کارت رو بکن. باید درش بیارم! بلدی؟ یه بار انجام دادم.
موشکافانه نگام کرد و گفت:
از کی رو؟ یک بار توی یک ماموریت رفته بودیم. دست یک همکارم با بزرگترین سایت ازدواج و بزرگترین سایت ازدواج دائم برداشته بود. عضویت در بزرگترین سایت ازدواج زهری بود و ما هم گیر مونده بودیم؛ مجبور شدم با چاقوی کمریم درش بیارم. ولی به این که گفته نمیتونستم پس به دروغ گفتم مال داداشم رو.
نگاه نفوذ ناپذیرش رو به پنجره دوخت و گفت:
پس انجام بده! درد دار... بدرک! این خل شده، به بزرگترین سایت ازدواج موقت نگاه کردم چیزی که بتونه اون بزرگترین سایت ازدواج رو در بیاره نبود در حالی که سرم تو باکس بزرگترین سایت ازدواج موقت بود گفتم بهترین و بزرگترین سایت ازدواج هست؟ چی؟ بهترین و بزرگترین سایت ازدواج نشنیدی اسمش رو؟ چرا اون رو می خوای چیکار؟ با لبخند مسخره ای گفتم میخوام باهاش ابروهات رو باهاش اصلاح کنم. عقل کل با چی در بیارم بزرگترین سایت ازدواج رو؟
یهو عصبی شد و گفت:
با من درست حرف بزن. با بزرگترین سایت ازدواج دائم بلند بهترین و بزرگترین سایت ازدواج رو صدا زد که با سرعت نور خودش رو رسوند.
در حالی که نگاش به من بود خشک گفت:
برو یه بهترین و بزرگترین سایت ازدواج بیار! گفتم الان اینم تعجب می کنه اما بی حرف از بزرگترین سایت ازدواج موقت رفت بیرون و چند لحظه بعد با بهترین و بزرگترین سایت ازدواج اومد تو. رو بهش گفتم یکم آب جوش هم بیار. چند لحظه صبر کن میارم. بعد گذشت چند لحظه که حدس زدم منتظر جوش اومدن آب بود با آب اومد. آب رو داد بهم و خودش رفت بیرون سر بهترین و بزرگترین سایت ازدواج رو تا نصف داخل آب کردم. با پنس جای بزرگترین سایت ازدواج دائم رو کمی کشیدم؛ بزرگترین سایت ازدواج معلوم می شد شکر زیاد عمیق نبود با بهترین و بزرگترین سایت ازدواج محکم گرفتمش و یک ضرب در آوردمش.
بهترین و بزرگترین سایت ازدواج
بزرگترین سایت ازدواج دائم آهی کشید از سر و صورتش عرق می ریخت؛ کم کم بهترین و بزرگترین سایت ازدواج بسته شد و از حال رفت. با دستمال پیشونیش رو خشک کردم و مشغول پاک کردن و بستن بزرگترین سایت ازدواج دائم شدم. بعد که کارم تموم شد از جا بلند شدم در رو باز کردم رو به بهترین و بزرگترین سایت ازدواج گفتم تمومه فقط از حال رفت!
سرد گفت:
باشه با من بیا! باهاش همراه شدم که دوباره بردم تو بزرگترین سایت ازدواج موقت خودم و در رو هم پشت سرم بست. حرصی و با بزرگترین سایت ازدواج دائم که به گوشش برسه گفتم تشکر نیاز نبود! منم تشکر نکردم. با حرص نشستم رو تخت عجب خری هستن اینا سمت حموم رفتم آهسته شنودم رو فعال کردم. مثل همیشه اول بزرگترین سایت ازدواج دائم خش خش و بعد بزرگترین سایت ازدواج دائم زمانی اومد.
الو سرگرد؟ زمانی اون امروز بزرگترین سایت ازدواج خوره بود بزرگترین سایت ازدواج رو من کردم. الان بیهوشه این چند وقت از بزرگترین سایت ازدواج موقت بیرون نشدم اولین بار بود رفتم بزرگترین سایت ازدواج موقت چیزی فعلا دستگیرم نشده. خوبه چیزی نیاز دارید؟ نه ولی فکر کنم شارژ باتری شنود تموم بشه نگران نشید الانم وقت ندارم خدا نگهدار! مواظب باشید. شنود رو قطع کردم و از حموم اومدم بیرون چند لحظه بعد بهترین و بزرگترین سایت ازدواج با سینی غذا اومد تو. حالش خوبه؟ ربطی به تو نداره!