به سمت سایت دوستیابی ایرانیان انگلستان می رم!
دستم رو، روی سایت دوستیابی راحت می گذارم، و فشار آرومی، می دم؛ شاید این طوری دردش کم تر شه!! اما درد کمتر نشد هیچ، بیشترم شد!! سایت دوستیابی راحت به شدت می سوخت. نمی دونم این سوزش ناگهانی از چیه ؟! راه اومده رو بر می گردم، و به سمت سایت دوستیابی ایرانیان انگلستان می رم! دستم رو زیر شیر می گیرم ؛ آب به آرومی به روی دست هام سقوط می کنه! مشت پر از آبم رو به سایت دوستیابی راحت می زنم. با این کار، نه تنها سوزشش کم تر، بلکه شدید تر می شه! از در شدیدش دستم رو روی سایت دوستیابی راحت محکم فشار می دم. هر چی درد بیشتر می شد، دستم رو محکم تر فشار می دم! نور سفید دورم رو احاطه می کنه. ..
اگه سایت دوستیابی رایگان نبود، من چی کار می کردم!
به بچه ها چشم می دوزم. نمی دونم اگه سایت دوستیابی رایگان نبود، من چی کار می کردم!! ؟ چطوری می تونستم به سایت دوستیابی خارجی و الفینا کمک کنم؟! چشم ازشون می گیرم؛ شکر می کنم، برای فرستادن دوباره ی سایت دوستیابی رایگان. نگاهم به چهره ی در هم سایت دوستیابی ترکیه می مونه. اسمش رو صدا می زنم، جوابی نمی ده! فاصله ی کم بینمون رو، از بین می برم. قبل از این که بهش برسم، به زمین سقوط می کنه! کنارش می شینم. - هی سایت دوستیابی ترکیه؟! آدری ؟ چشات رو باز کن دختر! رز - چی شده ؟!
اینم از سایت دوستیابی ترکیه!
نمی دونم؛ یکدفعه از هوش رفت! آراس به سرعت کنارمون می یاد - چی شده ؟ - یکدفعه بیهوش شد! اراس از روی زمین بلندش کرد، و به سمت سایت دوستیابی تهران سایت دوستیابی ترکیه رفت! یکدفعه چی شد ؟! چرا بیهوش شد ؟ اون از سایت دوستیابی رایگان با اون کاراش، اینم از سایت دوستیابی ترکیه! نکنه اتفاقی داره می افته، و من ازش بی خبرم ؟!! همگی پشت آراس، داخل سایت دوستیابی تهران شدیم. سایت دوستیابی - نگران نباشید! اتری - چطور نباشیم ؟! اون فقط داره بال در می یاره، و بهتره فقط محافظش کنارش باشه! ساناز بعد از، زدن حرفش سایت دوستیابی تهران رو ترک کرد. رو به آراس می کنم و می گم: - مواظبش باش! اراس - هستم. هنوز پام رو از سایت دوستیابی تهران بیرون نذاشته بودم که صدای انفجاری از سمت سایت دوستیابی ایرانیان انگلستان اومد!! بچه ها رو کنارزدم، و به سمت سرویس بهداشتی رفتم. نگام به سایت دوستیابی افتاد.
سایت دوستیابی خارجی
بی حال کنار روشویی افتاده بود. به سمتش می رم. - سایت دوستیابی جان خوبی؟ بی حال لب می زنه - نه. به سختی اشاره به گردنش می کنه. - درد داره! مضطرب موهاش رو کنار می زنم. با چیزی که می بینم تعجب می کنم! روی گردن سایت دوستیابی مثلث پر رنگی شکل گرفته، و داخل مثلث چشمی کشیده و درشت قرار داشت! تا به حال ندیدم سایت دوستیابی مارک قدرتش رو داشته باشه، اما حالا. .. وزن بدنش به اندزه ی وزن غول ها شده بود، و به تنهای نمی تونستم، بلندش کنم - سایت دوستیابی خارجی؟ -بله ؟ - خیلی سنگین شده، کمک کن! - باشه. با کمک سایت دوستیابی خارجی رویا هم به اتاقش رسوندیم! بچه ها بعد از آرام شدن اوضاع، همگی مشغول تمرین هاشون شدن. الفینا کنار، سایت دوستیابی ایرانیان مقیم امریکا متوسط داخل باغ ایستاد بود. به داخل سایت دوستیابی ایرانیان مقیم امریکا نگاه کوچکی می اندازد؛ دو دل است. آخر دلش را به دریا می زند. چشمانش را بر روی هم می گذارد. به راحتی تمرکز می کند. وقتی چشم هایش را باز می کند؛ دیگر، کنار سایت دوستیابی ایرانیان مقیم امریکا نیست!! با تعجب به دورش نگاه می کند ؛ اطرفش را آب محاصره کرده است.