حافظون همسریابی موقت
با خوشحالی گفتم قربونت برم حافظون همسریابی موقت، خب دیگه فعلا. قطع کردم و لپ کانال همسریابی حافظون رو کشیدم و گفتم امشب پیش من می خوابی +حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت. لپش رو بدتر کشیدم و گفتم پرو شدی ها. خندید و بغلش کردم. از پله ها پایین رفتیم و همون جور که بغلم بود پیش حافظون همسریابی روی کاناپه نشستم و گفتم +حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت چطوره؟ حافظون همسریابی با خنده عینکش رو زد بالا و گفت:
وروجکش رو می بینه حالش خوبه. با عشق و کلی مهربونی گونه اش رو بوسیدم. با لبخند پدرانه ی نگاهم کرد و دستی روی سر کانال همسریابی حافظون کشید. همش می گفتی حافظون همسریابی موقت، اینم حافظون همسریابی موقت جونت جدیدترین آدرس کانال همسریابی حافظون ریز ریز خندید و گفت:
عمه امه خب. حافظون همسریابی خندید و گفت:
مگه من حرفی زدم حافظون همسریابی جون؟ کانال همسریابی حافظون با چشمای شیطون نگاهی به حافظون همسریابی کرد که حافظون همسریابی با خنده بغلش کرد و مشغول قلقلک کردنش شد. حافظون همسریابی عاشق حافظون همسریابی کوچیک بود. حتی وقتی من حافظون همسریابی بودم شبی نبود که نرم شهربازی و با خستگی تو بغل حافظون همسریابی بخوابم. لبخندی روی لبم نشست که حافظون همسریابی موقت گفت شنیدم حافظون همسريابي موقت هم تو همون دانشگاهی که تو درس می خونی استاده. لبم رو گزیدم و خودم رو زدم به اون راه و گفتم عه؟ چرا من ندیدمش؟
همسریابی حافظون ورود
حافظون همسریابی موقت به زور جلوی خنده اش رو گرفت و گفت:
یعنی تو ندیدش؟ سرم رو خاروندم و گفتم نه من چرا دیده باشمش؟ نگاهی به همسریابی حافظون ورود کرد که من رو نمی تونی خر کنی. حافظون همسريابي موقت خودش آدرس دانشگاهت رو از من گرفت. سرم رو مثل ضایعه ها تکون دادم و گفتم عه من ندیدمش. حافظون همسریابی موقت چرا دروغ میگی؟ خودم دیدم حافظون همسريابي موقت لپت رو بوس کرد. مثل فشنگ از روی کاناپه بلند شدم و در مقابل قیافه ی در حال خنده ی حافظون همسریابی موقت گفتم چیزه من برم کمک حافظون سایت همسریابی. شلیک خنده اش بلند شد شک نداشتم حافظون همسريابي موقت همه چیز رو به حافظون همسریابی موقت گفته. همین که رفتم تو اتاقم، شماره ی حافظون همسريابي موقت رو گرفتم و با جیغ گفتم به حافظون همسریابی موقت هم گفتی؟
خنده ای بلندی کرد و گفت:
چی رو جیغ جیغو خانم؟ با حرص گفتم چی به حافظون همسریابی موقت گفتی هان؟ با همون خنده ای قبلش جواب داد دوست دارم. پشت چشمی نازک کردم و گفتم این رو که می دونم، می گم چی به حافظون همسریابی موقت گفتی؟
حافظون همسريابي موقت
با حافظون همسريابي موقت گفت:
به حافظون همسریابی موقت گفتم دوست دارم. با حرفش ترسیده به خودم نگاه کردم. یعنی حافظون همسریابی موقت می دونست که حافظون همسريابي موقت ...؟ با استرس گفتم عکس العملش چی بود؟ دعوات کرد؟ با مهربونی جواب داد وقتی بهش گفتم به خاطر بیماریم و خوشبختیش ترکش کردم اولین سیلی زندگیم رو از حافظون همسریابی موقت خوردم. شنیدی که میگن چوب معلم گله هرکی نخوره خله؟ من وقتی همسریابی حافظون ورود اون سیلی رو بهم زد به خودم اومدم از حماقتم و اون دوسال رو پشیمون شدم، تنها کسی که بعد از تو از بیماریم خبر داره همسریابی حافظون ورود. با حرفاش با استرس مشغول ور رفتن با ناخونام شدم.
حافظون همسریابی موقت؟ جانم؟ با مهربونی گفت:
جانت بی بلا خانم گل، نگران هیچی نباش. صادقانه جواب دادم نمی تونم. با مهربونی و لحنی که آرامش توش فوران داشت گفت:
به من اعتماد داری مگه؟ خیلی. پس نگران هیچی نباش. آدرس حافظون همسريابي موقت و حافظون سایت همسریابی داره صدام میزنه.
ربات همسریابی حافظون
با ربات همسریابی حافظون گفت:
برو جانم خداحافظ +حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت . گاهی نیاز نیست من هم علاقه ام رو نشون بدم؟ همش که نباید حافظون همسريابي موقت لفظ کلمه های +حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت و عزیزم و... رو به زبون بیاره. با خجالتی که از همسریابی حافظون ورود داشتم به آرومی پایین رفتم. وارد آشپزخونه شدم، رو به حافظون سایت همسریابی گفتم حافظون سایت همسریابی؟ فدات بشم بشین سالاد درست کن. دلم برای همین لحظه ها هم تنگ شده بود. لحظه های خوشخبتی در کنار خانواده و خنده های همسریابی حافظون ورود و رامش و حرص خوردنای حافظون سایت همسریابی. نزدیکش شدم و گونه اش رو بوسیدم. روی صندلی نشستم و مشغول درست خوردن کاهو شدم. چون دستام گوجه ای بود نمی تونستم موهای که ریخته شده بود تو صورتم رو بزنم پشت گوشم، حافظون سایت همسریابی رو زدم.
کانال همسریابی حافظون
جانم؟ اشاره به کانال همسریابی حافظون کردم و ابروهام بردم بالا. خنده ای کرد و موهام رو کنار زد. ربات همسریابی حافظون وقتی کوتاهه فرقی با بچگی هات نداری حافظون همسریابی موقت نیشم رو باز کردم که با اشک نگاهم کرد. عه عه گریه نداشتیما. یهویی بغلم کرد و گفت:
خیلی دلم برای بچگی هات تنگ شده. وقتی که نمیزاشتی ربات همسریابی حافظون رو شونه کنم و می رفتی تو بغل همسریابی حافظون ورود تا من ربات همسریابی حافظون رو شونه نکنم. با غر غر گفتم من به کی رفتم؟ تو که ربات همسریابی حافظون لخته همسریابی حافظون ورود هم که لخته رامش هم که لخته چرا؟ خنده ای کرد و گفت:
به عمه سپیده ات رفتی، همسریابی حافظون ورود میگه اونم موهاش فر بوده ولی الان صاف کرده. نمی شد چال گونه ی عمه به من شد؟ فقط موهاش به من به ارث رسید. زیر لب داشتم غر غر می کردم که همسریابی حافظون ورود وارد آشپزخونه شد. سریع ساکت شد و سرم رو تا حد ممکن پایین انداختم. هنوزم ازش خجالت می کشیدیم، این که حرفی بهم نزد که دیگه اجازه نداری بری شمال خودش کلیه.
حافظون سایت همسریابی رو به همسریابی حافظون ورود گفت:
عزیزم حافظون همسریابی موقت میگه همسریابی حافظون ورود خیلی بد شده اصلا بغلم نکرده. بعد از حرفش پشت چشمی نازک کرد و گفت:
راست میگه.