اما این حس قشنگ با همه ی اون دوس داشتن ها و به قول خودم عشق ها فرق داشت سایت های رل یابی هر بار قشنگتر قلبم رو به بازی می گرفت رشته ی احساسم و گرفته بود و هی دور خودش می پیچوند اون روز باشگاه نداشتم .اما با رغبت حاضر شدم و از خونه رفتم بیرون مامان هم که کاری با بیرون رفتنم نداشت من همیشه وقتی حوصلم سر می رفت می رفتم بیرون .
رفتم بیرون سایت های رل یابی سرخیابون منتظرم بود
حالا درسته این اواخر هر روز بیرون بودم اما خب مامان فرشتم عادت کرده بود ارایش ملایمی رو صورتم جا خوش کرد موهام و شونه کردم و یه دسته رو جدا کردم و بقیه رو با کش محکم بستم اون یه دسته رو هم با دستگاه دیو کردم و کج ریختم رو صورتم می دونستم بهم میاد شلوار جین ابی پوشیدم همراه مانتوی مشکی کوتاه و تنگ شال ابی هم سر کردم و رفتم بیرون سایت های رل یابی سرخیابون منتظرم بود سوار شدم سلام خانومه خوبی؟! سلام اقاهه مرسی تو خوبی؟! مگه میشه پیش ارامشم باشم و بد باشم ؟!
لبخند زدم و سایت رل یابین حرکت کرد
لبخند زدم و سایت رل یابین حرکت کرد خواستم بره پارک ای نکنه کسی ببینه نکنه برامون حرف درارن چیزایی بود که اصلا بهشون فکر هم نمی کردیم سایت رل یابین جلو پارک نگه داشت و با هم پیاده شدیم شهریور ماه بود اما باز هوا گرم بود اون رفت بستنی بخره و منم رفتم سمت نیمکت کنار چمن ها چند لحظه بعد اومد کنارم شروع کردیم به حرف زدن در مورد اینده سایت رل یابی بعد کلی مقدمه چینی گفت مونیکا ؟ جانم عزیزم؟! حالا دیگه انس گرفته بودم با جانم راحت به زبون میوردم فردا می خوام با بابات حرف بزنم جا خوردم و گفتم با این عجله؟!
من دوس داشتم سایت دوست یابی تهران بشم؟!
عجله چیه بابا ادرس محل کار بابات و بده اصلا بابات چکارس؟! دروغ چرا من بیشتر از اون دوس داشتم بیاد و با بابا حرف بزنه می ترسیدم اگه دیر بشه سایت رل یابی رو از دست بدم گفتم بابام سرهنگه با چشمای گشاد گفت نهههههه ! خندیدم و گفتم اررررههههه با ذوق گفت واااای مونی عااشق بابات شدم ندیده می دونستی من دوس داشتم سایت دوست یابی تهران بشم؟! دیگه به مونی گفتنش گیر نمی دادم حتی ناقص کردن اسمم تو زبون سایت رل یابی برام دلنواز بود عه من فک کردم ترسیدی بعدم زدم زیر خنده وا ترس چیه؟! مگه دزدم از سایت دوست یابی تهران بترسم؟! و خندید دلم غنج می رفت برای خندش حالا چرا سایت دوست یابی تهران نشدی؟! نمی دونم نشد چرا نشد رو خودمم نمی دونم اصلا تکواندو هم به این امید یاد گرفتم که یه روزی وقتی سایت رل یابین شدم ازش استفاده کنم عزیزم ادرس و دادم نمی تونستم جواب بابا رو حدس بزنم و این کلافم می کرد می دونستم رو خواست دخترش نه نمیاره می دونستم دلیلی وجود نداره که سایت رل یابی نه بشنوه اما با این حال باااز استرس داشتم نیم ساعت دیگه هم تو پارک موندیم و بعدش سایت های رل یابی من و رسوند خونه و خودش رفت باشگاه سایت های رل یابی فردای اون روز رفتم بابای عشقم و ببینم کوچک ترین استرسی هم نداشتم چون می دونستم تحت هر شرایطی مونیکا مال من میشه برو بابا حالا استرس نداره ندارم دیگه با ماهم بعله؟!! ببین ندای عزیز حوصلت و ندارم برو میرم باشه ولی یادت نره که من دور از جونم خر نیستم داری اینارو میگی که مثلا اعتماد به نفست بره بالا نه؟! خب حالا خفه شو دیگه از سرباز جلوی در پرسیدم می تونم سایت دوست یابی راحت صدر رو ببینم؟! شما؟!! دامادشونم وقتی فهمیدم چی گفتم کم مونده بود از خنده پخش زمین شم . به دادم برس پسره نگاهی به سرتاپام انداخت و بلند شد و گفت جدا؟! بله خب چطور دامادی هستی که نمی دونی اتاق پدرزنت کجاس؟!
می خوام سایت دوست یابی راحت و ببینم
دیگه داشت میرف رو مخم رفتم تو قالب یخیم و گفتم میگی یا برم از یکی دیگه بپرسم؟!! خوو حالااا طبقه دوم انتهای راهروی سمت چپ اتاق سوم بدون تشکر راه افتادم رفتم بالا خواستم برم تو راهرو که سربازی که تو ورودی راهرو نشسته بود جلوم و گرفت کجا اقا؟! می خوام سایت دوست یابی راحت و ببینم. شما؟! انگار اومدم ثبت احوال نه کلانتری چطور؟! چپ چپ نگام کردو رفت پشت در همون اتاقی که سرباز پایینی گفته بود در زد و رفت تو بعدم برگشت و گفت برو تو در زدم و رفتم تو سلام سایت دوست یابی راحت سلام پسرم بفرما بشین جلو رفتم و نشستم روی یکی از صندلی های چرم مقابل میز کمک کن کارتو بگو پسر جان. لبام و با نوک زبونم تر کردم و لب زدم راستش. نمی دونستم چجوری بگم که با لگد پرتم نکنه بیرون گرچه خیلی مهربون نشون می داد اما خب بالاخره پدر بود و منم می خواستم بگم که دخترش و دوس دارم.
ای بابا بگو دیگه راستش من دوست حامد جان هستم عه خوش اومدی پسرم ممنون خب چه کمکی از من ساختست؟! خب من خب من می خواستم بگم که. دل و زدم به دریا و گفتم می خواستم بگم برای امر خیر مزاحمتون شدم به وضوح لبخندش جمع شد و حتی اخم هم کرد قبل از اینکه چیزی بگه گفتم.