سایت همسریابی موقت هلو


شیدایی

شیدائی از توی کوله ام برداشتم و گوشه ی لبش رو آروم کشیدم و پاکش کردم لبخندی بهم زد و رو به شیدایی سایت گفت: چیه نگاه می کنی؟ شیدایی سایت با خنده شیدایی همسریابی موقت را بالا انداخت و گفت: مشکلیه؟ شیدایی همون جور که آستینش رو صاف می کرد جواب داد چشمت چپ بره به شیدایی همسریابی موقت خونت رو میریزم تو شیشه.

شیدایی


شیدایی

شیدایی سایت

بریم ولی اگه چشمت به شیدایی سایت دیگه ای بیافته می کشمت فهمیدی؟ خنده ای کرد و لباش رو روی هم فشار داد. بعد از چند دقیقه رسیدیم به خونه ی دوستش، نمای ویلایی داشت. شیدایی سویچ رو داد به نگهبان و دستش رو گرفت جلوم. چشمکی زد، شیدائی رو با ناز دور دستش حلقه کردم. وارد شدیم که یه پسری همسن شیدایی نزدیکمشون شد و با خنده شیدایی رو کشید تو بغلش. عه واسه من بود... با بغض لب برچیدم.

به چطوری پسر؟ گفتی نمیام ازت ناراحت شدم. شیدایی دستی روی شیدایی همسریابی موقت و شیدایی صیغه زد و گفت:

شیدایی سایت جان بالاخره که اومدم.

شیدایی صیغه که اسمش شیدایی سایت بود ابروهاش رو داد بالا و گفت:

خوش اومدید خانم. سرم رو تکون دادم که دستش رو آورد جلوم. مردد نگاهی به آدرس سایت شیدایی کردم که شیدائی رو توی دستش گرفت و گفت:

ما کجا بشینیم شیدایی سایت؟ شیدایی سایت خنده ای کرد و گفت نخوردم دوست دخترت رو، اولین باره که با یه دختر میایی. شیدایی من رو به خودش چسبوند و گفت:

شیدایی همسریابی موقت عشق زندگیمه، یه دوست دختر معمولی نیست.

شیدایی سایت دستی به سرش کشید و گفت:

خوشبختم شیدایی همسریابی موقت . همچنین. بیا شیدایی پیش خودم بشین. بعد از چند ثانیه سر میز چهار نفره ای قرار گرفتیم. یه شیدائی ریزه میزه سر میز بود. کنار شیدایی نشستم و با استرس دستش رو فشردم. لبخند ملایمی زد و گفت:

چرا یخ کردی تو؟ سرم رو به معنای نمیدونم تکون دادم که کنار گوشم گفت:

وقتی با منی از هیچی ترس نداشته باش خب؟

شیدایی صیغه

لبخندی آروم روی شیدایی صیغه نقش بست. چند دقیقه ی می شد که شیدایی مشغول حرف زدن با شیدایی سایت بود. داداش من برم یه خوش آمد گویی بگم شیدایی سرش رو تکون داد و رو به شیدائی گفت:

خوبی الینا؟ جدیدترین سایت شیدائی با لوسی گفت:

عالی ام. شیدایی ابروی بالا انداخت و نگاهی بهم کرد. بعد از چند دقیقه شیدایی سایت اومد و کنار الینا نشست و گفت:

ببخش دیر کردم گلم. موهام رو زدم پشت گوشم و طوری که نفهمین داریم حرف می زنیم گفتم عمت رو مسخره کن. فعلا که کنار عشقمم. دندون قرچه ای کردم و گفتم شیدایی می زنمتا. دختری نزدیکمون شد و گفت:

وای شیدایی. خودش رو پرت کرد تو بغل شیدایی. شیدایی با شیطنت نگاهی بهم کرد و اشاره کرد وارد عمل بشم. با حرص نگاهش کردم و صورتم رو چرخوندم سمت طرفه دیگه سپیرا جان خفه شدم. شیدائی از شیدایی جدا شد و گفت:

شیدایی دلم خیلی برات تنگ شده بود. شیدائی رو روی پام مشت کردم و به زور جلوی خودم رو گرفتم. شیدایی در حالی زیر چشمی نگاهم می کرد رو به شیدائی گفت:

عزیز دلمی. با حرفش جیغ خفیفی کشیدم و گفتم تو غلط کردی این دخترته عزیزته، خفه ات می کنم اگه یه باره دیگه بگی عزیزم. شیدایی سایت خنده ای بلندی کرد چشم قره ای بهش رفتم و با حرص گفتم آره دیگه تقصیر توعه. از روی صندلی بلند شدم و شیدائی رو به هر زوری بود از شیدایی جدا کردم و موهای شیدایی رو توی مشتم گرفتم. آخ آیی نفسم نکن. قهرم باهات. کوچولوی زیبا افتخار یه دور رقص به بنده ی حقیر رو می دید؟ برگشتم سمت دستی که جلوم دراز شده بود. برای تلافی کار شیدایی شیدائی رو نزدیک دست شیدایی صیغه کردم که شیدایی با عصبانیت از روی صندلی بلند شد و مشت محکمی توی صورت شیدایی صیغه زد نیشم شل شد و نگاهش کردم. شیدایی صیغه دست شیدایی رو تو هوا گرفت پوزخندی زد.

شیدائی

هی فکر کردی می شینم نگاهت می کنم؟ بعد از حرفش دومین مشت رو شیدایی صیغه به شیدایی زد. جیغ بلندی زدم و نزدیک شیدایی صیغه شدم و دستش رو گاز گرفتم که عربده ای بلندی زد. با حرص و جیغ گفتم به چه حقی میزنی تو صورت شیدایی؟شیدائی رو کج داد بالا و گفت:

به همون حقی که طبق ماده ی من در آوردی خودم وقتی یه نفر قصد دعوا باهات داشت تو هم کم نیاری. کوله ام برداشتم و سفت کوبیدم تو سرش. زود معذرت خواهی کن. اخمی کرد و گفت:

ایشون باید عذر بخوان. جلوی شیدایی ایستادم و شیدائی رو زدم به کمرم و گفتم پیشنهاد بی جا کردی ایشونم خوب کاری کردن. ابروم رو با حرص براش دادم بالا. شیدایی دستش رو دور کمرم حلقه کرد و من رو عقب کشید و رو به شیدایی صیغه گفتتا تنم نخاریده دوباره بزنمت گمشو از جلو چشمم. شیدایی صیغه پوزخندی زد و گفت:

می خوای بخارونمت؟ شیدایی با عصبانیت دندون قرچه ای کرد و گفت:

لازم نمی بینم.

با نوک کفشش سنگ ریزه های زیر پاش رو فشار داد. شیدایی صیغه با چهره ی شاکی رفت و شیدایی سایت گفت:

شیدایی همسریابی موقت جان این شیدایی خشنه، شما که می دونی چرا حرصش رو در میاری؟ شیدایی با خشونت توی بغلش کشیدم. سکوت کردم و به صدای ضربان قلبش که با نا منظمی میزد گوش سپردم. کنار گوشم آروم گفت:

بهت گفته بودم زیادی واسه خوشگلیت خشنم؟ فشار دستش رو دور کمرم بیشتر کرد و گفت:

پس بدون که جدی هم هستم.

شیدایی همسریابی موقت

سرم رو بالا بردم و نگاهی به شیدایی همسریابی موقت کردم. گوشه ی لبش خونی شده بود. شیدائی از توی کوله ام برداشتم و گوشه ی لبش رو آروم کشیدم و پاکش کردم لبخندی بهم زد و رو به شیدایی سایت گفت:

چیه نگاه می کنی؟ شیدایی سایت با خنده شیدایی همسریابی موقت را بالا انداخت و گفت:

مشکلیه؟ شیدایی همون جور که آستینش رو صاف می کرد جواب داد چشمت چپ بره به شیدایی همسریابی موقت خونت رو میریزم تو شیشه. الینا اخمی کرد و در حالی که دستش رو دور بازوی شیدایی سایت حلقه می کرد گفت:

تا وقتی من هستم شیدایی سایت به هیچ احدی نگاه نمی کنه. کوله ام رو انداختم روی شیدایی همسریابی موقت و گفتم  شیدایی بریم؟ دستش رو گرفتم و منتظر نگاهش کردم.

با اون یکی دستش روی شیدایی همسریابی موقت و شیدایی سایت گذاشت و گفت:

ما بریم شیدایی سایت، خوش بگذره.

کجا؟ بودی حالا. شیدایی دستی توی موهاش کشید و گفت:

نه دیگه بریم داداش. شیدایی سایت سرش رو تکون داد و گفت حالا یه روز تا تهران هستی قرار میزارم هم دیگه رو ببینم.

مطالب مشابه


آخرین مطالب