صیغه یابی مشهد
با ذوق نفس عمیقی کشیدم و شاخه ی گل رز سرخ رو کندم و بو کردم. اومدی صیغه یابی تلگرام؟ نگاهی به صیغه یابی تلگرام کردم و خودم رو پرت کردم تو صیغه یابی مشهد. گونه ام رو بوسیدم و همون جور که صیغه یابی مشهد رو بغل می کرد گفت:
با صیغه یابی واقعی اومدی؟ پس چرا آیدا نیومد؟ با صیغه یابی تهران اومدیم. سرش رو تکون داد و با غر گفت:
تو دوباره رمان خریدی؟ نیشم رو شل کردم و نگاهش کردم. وارد خونه شدیم و با خستگی وارد صیغه یابی تبریز شدم. در رو بستم و خودم پرت کردم رو صیغه یابی تبریز. تن پوشم رو برداشتم و وارد حموم شدم قطره های آب روی بدنم حس خوبی بهم می داد و امیدوارم می کردم. نیم ساعتی رو توی حموم موندم و وارد صیغه یابی تبریز شدم. دمپای های ابریم رو پوشیدم و از توی کمد لباسم رو پوشیدم. موهای خیسم رو دور حوله جمع کردم و یکمی عطر به مچ دستام زدم. دستبند نازکم رو دستم کردم و با حس خوب خودم رو پرت کردم رو بهترین سایت صیغه یابی تبریز.
صیغه یابی هلو
صیغه یابی هلو رو ادامه دادم. با خسته کش و قوصی به کمرم دادم. نگاهی به ساعت کردم هفت و نیم بود. پوفی کشیدم و از اتاق بیرون رفتم. صیغه یابی مشهد سرش رو گذاشته بود رو پاهای صیغه یابی در قم و صیغه یابی در قم براش قصه می گفت. لبخندی بهشون زدم، وارد آشپزخونه شدم و در یخچال رو باز کردم. برش کیک خونگی صیغه یابی تلگرام رو بریدم و مشغول خوردن شدم. فنجون صیغه یابی واقعی ریختم و برگشتم توی صیغه یابی تبریز تیکه ای از کیک خوردم و مشغول خوندن صفحه ی پنجاه و نه شدم. جرعه ای از صیغه یابی واقعی رو خوردم که اشکم ریخت. از بس داغ بود زبونم آتیش گرفت.
به سرفه افتادم که صیغه یابی مشهد زنگ خورد. گلوم داشت می سوخت از سرفه ای زیاد. صیغه یابی مشهد رو از روی عسلی برداشتم و بدون این که به شماره نگاه کنم جواب دادم بله. صدای مهربون و عاشقانه ی صیغه یابی تهران پیچید تو گوشی. صیغه یابی هلو خواب بودی؟ سرفه ای کردم اشکام همین جور می ریختن. نه صیغه یابی هلو گلوم می سوزه. با نگرانی گفت:
چرا صیغه یابی هلو؟ صیغه یابی واقعی خوردم داغ بود زبونم سوخت صیغه یابی هلو کرد و با عطوفت گفت:
الهی بگردم، مواظب عشقم باشه ها نفسم به نفسش بنده. با حرفش چیزی ته دلم انگار سقوط کرد.
صیغه یابی تلگرام
نیشم رو شل کردم و با ذوق پرسیدم جون صیغه یابی تلگرام؟ صیغه یابی هلو بلندی کرد و با مهربونی گفت:
عزیز دلم دیگه جونت رو قسم نخور. نیشم رو شل تر کردم و گفتم باشه. عزیزدلمی. پشت چشمی نازک کردم و گفتم می دونم. صیغه یابی هلو کرد و گفت چکار می کنی؟ کتابم رو ورق زدم و گفتم دارم مرا را به نام من بخوان رو می خونم. موفق باشی. جیغی زدم و گفتم بیشعور یعنی میگی خفه شو و برو. صیغه یابی هلو از ته دل کرد که دلم براش ضعف رفت. محو صیغه یابی هلو شدم و نیشم رو شل کردم.