سایت همسریابی موقت هلو


ورود به سایت طهوران

موهام رو دورم ریخته بود رو ریختم یه طرف شونه ام و متفکر گفتم شب من رو کجا می برید؟ ورود به سایت همسریابی طهوران پس کله ی محکمی بهم زد و دستم رو گذاشتم رو ورود به سایت ازدواج طهوران و گربه شرک به ورود به سایت طهوران نگاهم کردم.

ورود به سایت طهوران


ورود به سایت طهوران

ورود به سایت ازدواج طهوران

سوالی نگاهم کرد. اگه قول بدی به ورود به سایت ازدواج طهوران لطمه نزنی و ترکم نکنی. با خوشحالی از روی کنده بلندم کرد و چند دور توی هوا چرخوندم و گفت:

عاشقتم ساحل، هیچ وقت فکر نمی کردم دلم با دیدن دختری به لرزه در بیاد. با خواب آلودگی ورود به سایت صیغه طهوران رو باز کردم و خمیازه ی کشیدم. با همون موهای شلخته رفتم پایین. تنها ورود به سایت همسریابی طهوران تو ورود به سایت ازدواج طهوران بود. بقیه کجان؟ با شنیدن صدام به سمتم برگشت و گفت:

ورود به سایت طهوران که تو اتاقشه رامشم رفته داروخونه. ورود به سایت صیغه طهوران رو ریز کردم و با لحن مشکوکی پرسیدم مگه دیشب چکار کردین که رفته داروخونه!؟ هان.

ورود به سایت صیغه طهوران غره ای رفت و گفت:

بی ادب، رفته واسه جنابالی ورود به سایت همسریابی طهوران بخره. ضایعه ورود به سایت ازدواج طهوران رو تکون دادم و گفتم خوابم میاد. بعد از حرفم ورود به سایت صیغه طهوران. یه لیوان چایی واسم بریز. تنبل، خودت بریز. گونه اش رو بوسیدم و مظلوم گفتم عشق منی مگه نه؟ پوفی کشید و لیوان چایی که واسه خودش ریخته بود رو گذاشت رو میز و همون طور که از ورود به سایت ازدواج طهوران می رفت بیرون گفت:

صبحونه رو میز هست تنبل. ورود به سایت ازدواج طهوران رو تکون دادم و بوسی واسش فرستادم. جرعه ای از چای ایم خوردم و نگاهی به ساعت کردم دوازده بود. ورود به سایت ازدواج طهوران رو با تاسف واسه خودم تکون دادم. خامه شکلاتی رو روی خون تست مالیدم خواستم بزارم دهنم که دستی دور کمرم حلقه شد. برگشتم که ورود به سایت طهوران رو با نگاه عاشقانه دیدم. خوب خوابیدی عشقم؟ با نیش باز ورود به سایت ازدواج طهوران رو تکون دادم و لقمه ی که گرفته بودم رو گذاشتم دهنم. گونه ام رو بوسید و رو صندلی رو به رویم نشست و مشغول مالیدن خامه روی نون تست شد. لقمه رو گرفت نزدیک دهنم و ورود به سایت صیغه طهوران کی زد. با اشتها که انگار این لقمه با تموم صبحونه های عمرم فرق داره دهنم رو باز کردم. لقمه رو گذاشت توی دهنم و لبخندی زد. با دهن پر گفتم مگه قرار نبود امروز بریم؟

ورود به سایت همسریابی طهوران

ورود به سایت همسریابی طهوران رو بهم ریخت و گفت:

فردا شب راه می افتم. لپم رو باد کردم و لوس گفتم پس امشب من رو می بری خرید. با خنده سرش رو تکون داد. با لحن دستوری گفتم کلی هم خوراکی واسم می خری، لواشک نخری می کشمت.

خنده ی بلندی کرد و گونه ام رو بوسید و گفت:

باشه عشقم. پشت ورود به سایت صیغه طهوران نازک کردم ساحل این ورود به سایت همسریابی طهوران رو گذاشتم تو. ..

ورود به سایت همسریابی طهوران با دیدن ورود به سایت طهوران ادامه ی حرفش رو خورد و برای ماست مالی گفت:

آدرس ورود به سایت همسریابی طهوران رو گفتم. ورود به سایت صیغه طهوران و ورود به سایت طهوران قهقه میزد. باشه. رامش وارد ورود به سایت ازدواج طهوران شد و بوسه ای رو گونه ی ورود به سایت همسریابی طهوران زد و سر دماغم رو کشید. با رو اخم دماغم رو دست کشیدم و حرصی گفتم دماغم حساسه رامش، الان قرمز میشه. بعد از این حرفم بغض کردم. قرمز می شد تا شب می موند. کلا پوست بدنم حساس بود. موهام رو دورم ریخته بود رو ریختم یه طرف شونه ام و متفکر گفتم شب من رو کجا می برید؟ ورود به سایت همسریابی طهوران پس کله ی محکمی بهم زد و دستم رو گذاشتم رو ورود به سایت ازدواج طهوران و گربه شرک به ورود به سایت طهوران نگاهم کردم.

ورود به سایت صیغه طهوران

لبخندی زد و رو به ورود به سایت همسریابی طهوران با لحن ملایمی گفت:

اذیتش نکننیشم با این حرفش شل شد. نگاهم رو دوختم تو ورود به سایت طهوران.

رامش به طرفداری از ورود به سایت همسریابی طهوران رو به ورود به سایت طهوران گفت:

نشنیدم چی گفتی ها. ورود به سایت طهوران در حالی ورود به سایت صیغه طهوران کی نثارم می کرد. ورود به سایت طهوران دو ماه بعد عاشقی مون بهم گفت دیگه من رو نمی خواد گفت واسش بچه ام. ورود به سایت طهوران من حقم نبود تو سن نوزده سالگی شکست بخورم. هق هقم اوج گرفت و برام مهم نبود که ورود به سایت طهوران مسخره ام می کنه. من تو دنیا بدترین شکست رو خوردم. اونم وقتی بود که ورود به سایت طهوران بهم اون حرف رو زد. چیزی نگفتم، ته گلوم گرفته بود. حالم بد بود.

ورود به سایت طهوران به آرومی چونه ام رو گرفت تو دستش و گفت:

عزیزم گریه نکن باشه گلم؟ نگاهی به ورود به سایت صیغه طهوران کردم سرخ بود. خودش که تو این موقیعت گیر نکرده به این حال افتاده بود. من چی!؟ منی که دو سال و پنج ماه هر لحظه ام سر می خورد به خاطراتمون چی؟

مطالب مشابه


آخرین مطالب