یه پوزخند زدم و گفتم شتر در خواب بیند پنبه دانه خندید و گفت: تیکه انداختناتم خوشگله جیگر دیگه اتیشی شدم از لای دندونای به هم چسبیدم غریدم: گمشو کثافت که نمی خوام ریختت و ببینم جوری زد زیر خنده که مامان و بابا با تعجب نگاهمون کردن منم که چشمام شده بود توپ پینگ پونگ بدبخت روانی هم هست جا این که عصبانیشه داره می خنده ای مرد شورت و ببرن که در همه حال خل و چلی وقتی مثله خر عرعر هاش تموم شد گفت بابا تو خیلی باحالی عاشق همینتم ورفت اشغال عوضی پسره الدنگ شوت به مامان نگاه کردمو گفتم: بفرما همینو می خواستین و بیخیال مشغول دید زدن شدم که یه پسرو دیدم که رو صندلی نشسته یه دخترم کنارش نشسته بود اما کنارش که چه عرض کنم تقریبا تو دلش بود جالب این جا که پسره به حالت چندش می خواست دختره رو از خودش جدا کنه اما دختره همچین چسبیده بودش که انگار مامانشه بالا خره پسره موفق شده دختره رو جدا کنه و شروع کرد به حرف زدن باهاش نمی شنیدم چی می گفت
با سایت همسریابی موقت نازیار مقایسش کردم
اما انگشتش و به حالت تهدید تون می داد دختره یه لباس سفید که رو سینش مونجوق کاری بود پوشیده بود لباسه دکلته بود وخیلی خیلی کوتاه خوب دختره خوب همنم نمی پوشیدی والا اما پسره یه کت و شلوار براق مشکی پوشیده بود به نظر 27 یا 28 ساله میومد موهای قهوه ای سوختش و یه ور بالا زده بود که خیلی بهش میومد که چند تارشو رو صورتش ریخته بود پوستش برنزه بود هیکلش که معلوم بود ورزشکاره چشماش مشکی بودو درشت ابروها پر پشت واقعا خوشگل بود یه لحظه تو ذهنم با سایت همسریابی موقت نازیار مقایسش کردم سایت همسریابی موقت نازیار موهاش مشکی بود که فشن زده بودشون قد بلند و چهارشونه ابروهای پرپشت مشکی چشمای کاملا معمولی قهوهای پوسته سبزه به بینی متوسط در کل خوب بود اما من ازش متنفر بودم نازیار سایت همسریابی موقت و دائم مامانم بود که صدام کرد جونم مامانی پاشو یه ذره برقص مامانی بیخیال مامان من با کی برقصم ولی از شانس معرکه من سری کله سایت همسریابی موقت نازیار پیدا شد نازیار سایت همسریابی موقت و دائمی چرا نمی رقصی خواستم بپیچونمش که مامان گفت: پسرم کسی نیست باهاش برقصه سایت همسریابی نازیار جدید گفت: پس من اینجا چیم پاشو باهم برقصیم بیخیال پاروی پاانداختم و گفتم تو اینجا هویجی و من با هویج نمی رقصم مامان همچین گفت نازیار سایت همسریابی موقت و دائمی که فکر کردم کفر گفتم بر گشتم و نگاش کردم جالب اینجا که اخمای سایت همسریابی نازیار جدید بدجور رفت تو هم به درک پسره ی هیز جونم مامانی تو خجالت نمی کشی باسایت همسریابی نازیار جدید این طور صحبت می کنی.
ورود به سایت همسریابی نازیار اناهیتا گفت پسرم من جای نازیار سایت همسریابی موقت و دائمی ازت معذرت می خوام نه بابا این چه حرفیه عاشق همین زبونشم دیگه برگشتم و همچین نگاش کردم که خودم از نگاه خودم جفت کردم ولی اون انگار نه انگار نازیار سایت همسریابی موقت و دائمی مگه نمی بینی منتظره پاشو دیگه به ناچار پاشدم مانتو شالم و در اوردم و بدو نگاه کردن به دست ارسین که روبه من دراز شده بود رفتم وسط ووایسادم رقصیدن بعد از چند دقیقه تو اوج رقصیدن دست یه نفر دورهم حلقه که بازم از شانس خوبه من برقا قطع شد و سنکوب ها روشن شد برگشتم که سایت همسریابی نازیار اناهیتا دیدم که اخم غلیظ کردم و رو بهش گفتم: دستتو بکش اما اون که انگار تو این دنیا نبود خیره شده بود به من و می رقصید جوری منو گرفته بود که انگار می ترسید فرار کنم هو با تو هما میگم دستتو بکش تازه فکر کنم شنید چون یه لبخند چندش اور زدو گفت: چرا عزیزم عصبانی
سایت همسریابی نازیار اناهیتا عصبانی می شود
دیگه باید به این اغوش و به این ادم عاشق عادت کنی از حرفش چندشم شدو گفتم: تو خواب ببینی عوضی بکش اون دست کثیفت و اوه اوه سایت همسریابی نازیار اناهیتا عصبانی می شود چنان کمرو فشار داد که نفسم بند اومد و گفت: ببین موش کوچولو هرچی بهت رو میدم پرو تر میشی دفعه ی اخرت باشه لا من اینطوری حرف می زنی و کمرم و بیشتر فشار داد داشتم از زور رد میممردو اما یه اخم نگفتم در عوضش گفتم: تو کی هستی که به من دستور میدی دیگه این طوری حرف نزنم من از تو متنفرم ازت بدم میاد بفهم این و تو هم برو با دوست دخترات خوش باش و تقریبا خودم و از دستاش شوت کردم بیرون و رفتم پیش مامان.
رفتم سوار ماشین شدم نازیار سایت همسریابی موقت و دائم نازیار
دیگه تا اخره مهمونی از پیش مامان جم نخوردم وقت خداحافظیم فقط یه خداحافظی خشک و خالی با مامان رادوین و رادوین کردم و رو به نازیار سایت همسریابی موقت و دائم با لحن سردو خیلی بدی فقط گفتم خداحافظ ام اون لبخند زدو گفت: خداحافظ عشقم اخمو غلیظ تر کردم و گفتم: تو انگار نمی فهمی من چی میگم من...از. ...تو....متنفررم بعدشم بدون هیچ حرفی رفتم سوار ماشین شدم نازیار سایت همسریابی موقت و دائم نازیار سایت همسریابی موقت و دائم پاشو دانشگاهت دیر شد کی میشه من از دست این دانشگاه خلاص بشم پاشدم دست و صورتم و شستم نشستم پشت میز توالت ام اخ جون ارایش از بچگی عاشق ارایش کردن بودم اول یه ذره کرم زدم خیلی کم چون به اندازه ی کافی سفید بودم بعد ریمیل به مژه های پرپشتم که زیبایی شو دو برابر می کرد یه رژ قرمز یه رژگونه قرمز و تمام موهامو مدل رپی ریختم تو صورتم مقنعه مشکی با مانتو قرمز که یه کمربند مشکی ناناز دور کمرش داشت و دوتا جیب کنارش و شلوار مشکی و تمام سلااام بر مادر و پدر عزیز صبح چهارشنبتون بخیر ای درد نگیری دختر چنددفعه گفتم با صدای اروم سلام کن بیخی مامان جونم