شهاب در را بست و با دو قدم بلند، رو به رویم قرار گرفت، بند ِ تاپم را در مشتش گرفت: ای ن چه وضع ِ لباش پوشیدن ِ؟؟ مگه اینجا خونه خودمونه؟ با مظلومیت به مامان که اخم داشت نگاه کردم و جواب دادم: من که تو اتاق بودم... چرا من ُدعوا میکنی؟ چشمهایش را باز و بسته کرد و ارام لباسم را از مشتش خارج کرد... مامان با همان اخم به دانلود آهنگ شاد نبودی شادت کردم گفت: درست نبود تو خونهی دانلود آهنگ شاد ترکی باهاش ای نطور رفتار کنی خاله! دانلود آهنگ شاد کوتاه نیامد. .. رو به مادر ا یستاد: چون تو خونه شه، باید بذارم لیلی رو دید بزنه! مامان از حرص خوردن اشکار دانلود آهنگ شاد برای ماشین خندهی ارامیکرد: جون به جونت کنن، بازم تعصبی هستی...
دانلود آهنگ شاد قدیمی بی توجه به لحن شوخ مامان، گفت
میترسم لیلی رو شوهر بد یم نزاری داماد بخت برگشته یه نگاه به لیلی بندازه! دانلود آهنگ شاد قدیمی بی توجه به لحن شوخ مامان، گفت: عمو و اقای مقدم که نیومدن... من زودتر راه بیفتم بهتره! چشمهای گرد شدهام را به دانلود آهنگ شادمهر دوختم و بلند شدم: کجا م یری؟ نگاهش روی صورتم طوالنی شد... چون جوابی نداد، مامان گفت: بر میگرده تهران... از صبح منتظر بابا و عمو محمده باهاشون کنه... اونام که معلوم نیست کجا رفتن! دانلود آهنگ شاد روی موهای بهم ریختهام را بوسید و با مامان دست داد. قبل از اینکه کلمه ی را بشنوم، تند گفتم: منم با دانلود آهنگ شاد نبودی شادت کردم میرم! مامان چشم غره ای رفت: ما عصر بلیط داریم! دانلود آهنگ شاد برای ماشین متفکر نگاهم کرد...
چشم به دانلود آهنگ شاد عربی دوختم.
گردنم را کج کردم و چشم به دانلود آهنگ شاد عربی دوختم... مطمئن بودم میتواند مادرم را راضی کند... چشمهایم گرم خواب بود... دانلود آهنگ شاد یک ساعتی بود که یک کلمه هم حرف نزده بود و مشغول رانندگی بود...
- هوا تاری ک شده بود و احتماال تا یکی دو ساعت دیگر تهران بودیم... مامان نتوانسته بود در مقابل خواستهام مقاومت کند... مثل همیشه... ولی حدس میزدم که بابا االن حسابی از دستم عصبی است...
- وقتی ما حرکت کردیم، پوریا خانه نبود ولی مطمئنم، قضیه ی صبح را با پیاز داغ فراوان برای بابا تعریف میکند. .. با توقف ماشین، از فکر پوریا و رفتار هایش بیرون امدم ُچشمهایم را ارام گشودم... دانلود آهنگ شادمهر با خمیازهی بلند ی کمربندش را باز کرد و پیاده شد... دِر سمت من را را باز کرد و چشمهای خسته اش را به من دوخت: ِا... بیداری؟
- دستهایم را در هوا کشیدم: اوهوم! از ماشین بیرون امدم... دانلود آهنگ شادمهر ماشین را پارک کرد و وارد خانه شد یم... از چراغهای خاموش خانه مشخص بود، خاله فخری خانه نیست... دانلود آهنگ شاد بعد از مالیدن چشم هایش، با تعجب به ساعت خیره شد: هشت. ..ِ مامان کجاست؟
- روی مبل جلوی تلو ی زیون خودم را رها کردم: حتما رفته خونهی شیدا! بالش و ملحفه ای برداشتم و کنار مبل ها روی زم ین، دراز کشیدم. .. خواب از چشمهایم رفته بود ولی دانلود آهنگ شاد قدیمی روی مبل بدون عوض کردن لباس و یا خوردن غذا به خواب رفته بود...