با همان دستمال به ارامی زیر چشمم را پاک کرد: خوشبخت شو... حاللم کن! دستش با عصبانیت از روی صورتم کنار زده شد و صدای اهنگ مهراب بانو سکوت بیمارستان را زیر سوال برد: دار ی چه... میخوری؟ اهنگ مهراب بانو متن نگاه خیره اش را از من نگرفت: باشه لیلی؟ پشت سر اهنگ مهراب بانو ۱ ایستادم، اهنگ مهراب بانو 2 با حرص یقه اش را کشید و او را عقب عقب برد و به دیوار کوبید: اسم زن من نیار... نگاشم نکن! پوریا به اهنگ مهراب بانو نگاه کرد و با نیشخند گفت: مواظبش باش! قبل از هر واکنشی از اهنگ مهراب بانو ۲، خودش را از اسارت اهنگ مهراب بانو ۱ خارج کرد و از بیمارستان بیرون رفت! لبم را گاز گرفتم و به مسیر رفتنش خیره شدم...
اهنگ مهراب بانو 2 دست به کمر غرید
اهنگ مهراب بانو 2 دست به کمر غرید: اگه اه و نالههات با پسر عموت تموم شده، راه بیفت! نگاه پر حرفم را به او دوختم... جلوتر راه افتادم و پشت سرم حرکت کرد! سوار ماشین شدم و چشم هایم از صدای بسته شدن پر صدای در بسته شد... هیچ حسی نداشتم... انگار بین پشیمانی پوریا و عصبانیت اهنگ مهراب بانو و بیماری پدرم گم شده بودم...
سرم را به شیشه تکیه دادم و به بیرون نگاه کردم! باالخره طاقت نیاورد و با غیض گفت: حرفای پسر عموت خیل ی سوز و گداز داشته که ساکت شد ی! ارام گفتم: حالم خوب نیست اهنگ مهراب بانو ۱! و واقعا خوب نبودم! اما او عصبیتر از این حرف ها بود... کمی با اهنگ مهراب بانو 2 من فاصله داشت! روی ترمز زد و ماشین را متوقف کرد، به سمتم چرخید: چرا به حرفاش گوش میداد ی؟
خودت فلجی که اشکات هر بی صفتی از راه رسید، پاک کنه! ؟ بدبختی من اینه که تو با هر پسری که باهات نرم حرف بزنه، جوش م یخوری! این عوض ی همون، بی صفت دی روز!! لبهایم را بهم فشردم و بی حرف به نگاه پر خشمش دل دادم و ادامه داد: من نمیخوام زنم با ه ی چ پسری بخنده! نم یخوام پیش هیچ پسری گریه کنه... ا ینا رو بفهم آهنگ مهراب بانو 1 خانم! لبخند کمرنگی زدم... لیلی خانمهایش درست شبیه لیلی خانمهایی بود که عرشیا) برادر عاطفه (م یگفت، ارام و برای چندمین بار در این یک ماه که اهنگ مهراب بانو ۲ عرشیا را شناخته بود، توضیح دادم: اون برادر تنها دوستمه!
مایه سال با هم سالم، علیک داریم! نمیشه که فامیلیمو صدا کنه! قبول کن که نمیشه! چانهام را در دست گرفت و نزدیک صورتم شمرده شمره گفت: قرار نیست برادر همه دوستات با تو صمیمی باشن... تو خوشت میاد خواهرا ی مجرد دوستای من با من صمیمی باشن؟
راضی هستی؟ اخمهایم در هم رفت... معلوم بود که نه!
جوابم در صورتم پیدا بود... به همان روش ادامه داد: منم نم یخوام عرشیا صرفا چون برادر دوستته و چند بار رفتی خونه شون و بردتتون ب یرون، با تو صنمی داشته باشه! بفهم اهنگ مهراب بانو با متن! سرم را کج کردم: باشه! قبول! هیچ وقت هم نمیخوام حتی یک کلمه با اهنگ مهراب بانو متن حرف بزنی! خوشم نمیاد زنم با خاطرخواهش خوش و بش کنه... همون نسبت پسر عمو و دختر عمویی رو هم فراموش کن! مفهومه؟ دستش را از روی چانهام باال کشیدم و بوسیدم: فقط ازم معذرت خواهی کرد! مصرانه تکرار کرد: باشه؟ لب زدم: باشه! دوباره ماش ین را روشن کرد و بی حرف راه افتاد!
حرفهای اهنگ مهراب بانو ولت کرد را از یاد ببرم!
سعی کر دم حرفهای اهنگ مهراب بانو ولت کرد را از یاد ببرم! زندگیام طوری بود که خیلیها از پشت به من خنجر زده بودند... پوری ا... پدرم... سپیده... خاله فخری! نمیشد با اینهمه کینه زندگی کرد... با فکر تالفی نمیشد زندگی کرد... ارامشی که من از زندگی می خواستم با این همه کینه و تالفی گرفته میشد! هیچ وقت اهنگ مهراب بانو ولت کرد را نفرین نکردم اما خودش جای حق نشسته بود... هیچ وقت نخواستم پدرم حتی یک سرفه کند اما... نفس عمیقی کشیدم! من در ازای همه ی سختیهایم، اهنگ مهراب بانو را از گرفته بودم... مردانگیهایش را! نگاه خیرهام را با اخم جواب داد: چیه؟