صورتم را در دست گرفتم. چرا یاد نمیگرفتم وقتی از فروشگاه برمیگردد، باید خستگیاش را در کنم نه اینکه بار شوم برای شانههای خم شدهاش از درد من! بغض کرده گفتم: لباسام قشنگه! ؟ دستش را به کتفم کشید: شد ی نقل و نبات اهنگ مهراب جدید! اینا رو مامانم بهت داد دیگه؟ با تعجب سرم را عقب کشیدم: تو ازکجا میدونی؟ با ناامیدی گفتم: نکنه تو گفتی بخره و بده به من! بوسیدم و نفسش را بین موهایم ازاد کرد: نه... دیروز که برای جشن افتتاح فروشگاه اومده بود، برداشت... مطمئن بودم برای تو میخواد! بوسهی نرمی به موهایم زد و رهایم کر د... روی تخت نشست: مامانم چیزی گفته که ناراحتت کرده؟ کنارش نشستم...
به راستی اهنگ مهراب جدید ۹۹ غمگین هم دردم بود
به راستی اهنگ مهراب جدید ۹۹ غمگین هم دردم بود و هم درمانم! و همیشه مرهم! ارام نجوا کردم: شهاب ی؟ موهایم را پشت گوشم برد: جون دل شهابی؟ - هر وقت از کاری که کردی، پشیمون شد ی زود به اهنگ مهراب جدید ۹۹ بگو! باشه؟ زمزمه کرد: کدوم کار؟ صدایش لرزش خاص ی داشت.. روی تخت دراز کشید. .. بوسهای روی گونهام نشاند: از چی ناراحت ی؟ درست رو خوندی؟
فردا اخرین امتحانته! سرم را برای عوض نشدن موضوع تکان دادم و زود گفتم: تو هر شب پیش من میخوابی؟ دهانش باز ماند و نفسش نصفه و نیمه! به نظر خیلی بد، حرفم را گفته بودم! چند لحظه ای گذشت... لبش را گاز گرفت و با شیطنت به چشمهایم نگریست: لیلی... تو خیلی بی ادبی! صورتم را برگرداندم و با غصه گفتم: اگه منو نمیخواستی چرا حاضر شد ی باهام عقد کنی؟ عروسی گرفتنت دیگه چی بود؟ اهنگ مهراب جدید تو از اونی که بودم حقیر ترم کردی! برای اینکه جو را عوض کند، با همان ش یطنت گفت: ای بابا... من مراعاتت رو کردم ولی حاال که ای نهمه مشتاقی... عجله کن دیگه! از اینهمه صراحت کالم و لحن شیطنت بارش خندهام گرفت... با کنترل خنده م غر زدم: اهنگ مهراب جدید ۱۴۰۱! ارام گفت: نمیخواستم اذیت شی... تو خواستن من هیچ وقت شک نکن!
اهنگ مهراب جدید ۹۹ غمگین! - هوم..
هیچ وقت! بین حرفش پریدم و با خجالت و حرص غریدم: اهنگ مهراب جدید ۹۹ غمگین! - هوم... سرش را از خودم جدا کردم: کارای فروشگاه خوب پیش میره؟ گونه ام را بوسید: دیروز افتتاحیه بود دیگه... یه چند وقتی طول میکشه تا جا بیافته! اهنگ مهراب جدید ۱۴۰۰ ریمیکس هم پایین بود! تالش کردم آهنگ مهراب جدید ۲۰۲۲ را از آغوشش خارج کنم: بذار برم پیش مامانم! با شیطنت گفت: پس کارمون چی میشه؟ بین خجالت و حرص و خوشحالی از حس اهنگ مهراب جدید ۱۴۰۰، فریاد زدم: اهنگ مهراب جدید! با محبت نگاهم کرد و عقب کشید: جونم؟
نشد که نگویم: دوِست دارم! انگشتش را روی پی شانیام کشید: منم! لبخندم پررنگتر شد.... به ارامی بلند شد: یه دوش میگیرم، میام پایین... بعد از ناهار میایم باال... باشه؟ چشمکی زد و قبل از پرتاب کوسن به سمتش اهنگ مهراب جدید را از اتاق بیرون کشید. .. لباسهایم را مرتب کردم و ارایش پاک شدهام را تکمیل. .. حرفهای اهنگ مهراب جدید ۱۴۰۰ و حسش به من و توجه نکردن به خیاالت منفیام حسابی روحیه ام را باال برده بود... از پله ها به سمت پایین راه افتادم! مادرم هر روز صبح تا ظهر اینجا بود و ظهر هم به خانه باز می گشت... حال پدرم خیلی خوب نبود و هنوز قلبش درد میکرد... من هیچ گاه کینه ای نبودم و جدا از این مسئله او پدرم بود... کسی که سالها محبتش را دیده و چشیده بودم!
هر چند جای کمربند هنوز کمرم را میسوزاند اما من و اهنگ مهراب جدید ۱۴۰۱ دو بار بعد از ازدواج مان به خانه ی پدریام رفته بودیم و هر دوبار پدرم نخواسته بود دخترش را ببیند و هر بار که بی دیدن پدر بیمارم از خانه باز میگشتم، تا چند روز حال و هوایم بد م یماند و باز اهنگ مهراب جدید ۱۴۰۱ بود که پای به پای بی حوصله گی هایم، حوصله خرج میکرد... اهنگ مهراب جدید ۱۴۰۰ مردترین مرد دن یا بود! اگر مردی اسکار داشت به تمام دنیا نشان میدادم اهنگ مهراب جدید ۱۴۰۰ ریمیکس من برنده این اسکار است! پشت در اشپزخانه صدای پچ پچ مادرم و آهنگ مهراب جدید ریمیکس وادارم کرد به ایستادن و گوش دادن!