کلمه همسر در ذهنم درشتی میکرد! شیدا با محبت صورتم را بوسید و علیرضا مردانه شهاب را در آغوش گرفت! مادرم رو به رویم ایستاد... دست هایش را بین دستهایم گرفتم و به خاطر تمام رنجهایی که تا امروز به خاطر اهنگ مهراب مسافر خونه بی کلام کشیده بودم، لب گشودم: ببخشید اهنگ مهراب مسافر خونه ریمیکس! اشک روی صورتش نشست و در آغوشم گرفت: حاللم کن اهنگ مهراب مسافر ریمیکس تند... هیچ وقت اونقدر قوی و زورگو نبودم که بتونم پشتت باشم! همه کوتاه یهامو ببخش! دستم را دور گردنش گذاشتم: شما بهتری ن مامان دنیایی!
اهنگ مهراب مسافر خونه بازویم را فشرد و عقبم کشید. .. اهنگ مهراب مسافر را در آغوش گرفت: گر یه واسه چی خاله جونم؟ اهنگ مهراب مسافر با خنده صورت اهنگ مهراب مسافر ریمیکس را بوسید: میدونم چه قدر دوسش داری اما خب اگه بگم دلم اروم میگیره... مواظبش باش! اهنگ مهراب مسافر خونه با خنده گفت: ای به چشم! دستم را گرفت و اهنگ مهراب مسافر با خنده گفت: باالخره دردونه رو شوهر دادیم! راست میگفت باالخره دردونه به ارزوی ش رسیده بود اما به چه قیمتی! لبهای لرزانم را به هم فشردم... اهنگ مهراب مسافر ریمیکس نگاهم کر د... چشم هایش پر از خوش ی بود! بوسه اش روی پیشانی ام هم پر از محبت اما صدایش! نه! هنوز به خاطر اینکه میخواستم از خانهاش برای همیشه بروم ناراحت و دلگیر بود! دستم را محکم فشرد: بریم! و همقدم با او همراه شدم... اهنگ مهراب مسافر خونه ریمیکس لکه ی ننگ زندگی شهاب بودم!
اهنگ مهراب مسافر خونه 1 این لکه ی پر از سیاهی را به جان خریده بود!
اهنگ مهراب مسافر خونه 1 این لکه ی پر از سیاهی را به جان خریده بود! ما به هم رسیده بود یم اما... چه رسیدنی! در خانه را باز کرد و کنار ایستاد... وارد شدم و مستقیم به سمت اتاقی که چمدانم انجا بود، رفتم... قدم های اهنگ مهراب مسافر خونه پشت سرم پرحرص حس میشد. .. فاصله ی محضر تا خانه در سکوت سپری شده بود... دستم به دسته ی چمدان خورد و اهنگ مهراب مسافر خونه 1 غرید: کجا؟
برگشتم و بی ملایمت جواب دادم: اهنگ مهراب مسافر خونه۲ تموم شد... میخوام برم! بازویم را فشرد و با تمسخر گفت: هه! بری؟ کجا عزیزم؟ قطره اشک روی صورتم غلتید: بسه دیگه! بابام که به ارزوش رسید و زندگیمو جای شناسنامه م سیاه کرد، تو هم دیگه عذاب وجدان نداشته باش! اهنگ مهراب مسافر خونه۲ یه زنم با شناسنامه ی سیاه! پس جای هیچ نگران ی نیست! بازویم را رها کرد و با درماندگی به پیشانیاش کوبید: اینقدر وقیح نباش! نباش! نباش!
اشکهایم را پس زدم و دوباره دستهی چمدان را گرفتم و راه افتادم... نفس پر از حرصی کشید و دنبالم راه افتاد... دوباره به حرف امدم: هر وقت خواستی خبرم کن میام از شرم راحت شی! جلوی در ایستاد و ارام تر از دیروز و دیشب و صبح گفت: پدرت رو راضی کردم! - به بابام چی گفتی که راضی شد؟ نگاهش را گرفت: مهم نیست! حدسش کار سختی نبود... نقطه ضعف پدرم ابرویش بود! سرم را کج کردم: کمکم کن برم... تو رو اهنگ مهراب مسافر! حاال که بودنم ننگه، حاال که وجودم س یاه، حاال که بهت نیاز دارم کمکم کن برم! کف دستهایم را به شقیقه هایم فشردم: کمکم میکنی؟
کجا بذارم بر ی جز کنار اهنگ مهراب مسافر خونه۲؟
شانه هایم را گرفت و نزدیکم ایستاد: تو زنمی... کجا بذارم بر ی جز کنار اهنگ مهراب مسافر خونه۲؟ همه ی رگهای تنم گرفت از درد این واژه... از ای ن زن بودن! دوباره التماس کردم: اهنگ مهراب مسافر ریمیکس! چشم بست: حرف هایی که به پدرت زدم، فقط برای نرم کردن و راضی کردنش بود... شبی که منو از خونهتون بیرون انداختی و بین اهنگ مهراب مسافر خونه ریمیکس و پدرت، اون رو انتخاب کردی هم قصد عقب کشیدن نداشتم، نداشتم که شب بعدش اومدم خواستگاریت، االن هم ندارم... دوهفته بعد هم ندارم!