مادرم به ارامی سر ی تکان داد... از اتاق که بیرون امد یم، شیدا لبخند زد: کاش زودتر میاومدی، حساب اون سیب زمینی رو هم میرسیدی! انگار اهنگ مهراب گرگ پدر 2 در جریان همه چیز بود... اهنگ مهراب گرگ پدر ریمیکس اخم کرد: به وقتش! مادرم با نگرانی به دنبالمان امد: اهنگ مهراب گرگ پدر 2 ریمیکس جواب باباشو چی بدم؟ اهنگ مهراب گرگ پدر 2 ایستاد: شب میام با اقا مهد ی حرف بزنم! از خانه بیرون امد یم
درون اتاقک اسانسور، با بیحالی رو ی زمین نشستم و فکر کردم اهنگ مهراب گرگ پدر 2 ریمیکس مرا به کجا میبرد؟ اصال تا امروز کجا بود؟ باید از او میخواستم کمکم کند جایی را برای زندگی پیدا کنم... رو به رویم نشست: خوبی؟ سرم را باال بردم: نه! چشمهایش را بست و دستم را کشید: خوب میشی! تا رسیدن به مسیر مورد نظر سکوت کردی م... جلوی خانه ای ماشین را پارک کرد: اینجا همون خونه ای هست که بابات بهم داده بود... یادته که؟ سرم را تکان دادم... اهنگ مهراب گرگ پدر متن برای هد یه ازدواج با سپیده به اهنگ مهراب گرگ پدر سند این خانه را داده بود...
اسم اهنگ مهراب گرگ پدر ریمیکس حالم را دگرگون کرد
اسم اهنگ مهراب گرگ پدر ریمیکس حالم را دگرگون کرد... سعی کردم از ترس بی دلیلم فاصله بگیرم! اهنگ مهراب گرگ پدر ۱ در ماش ین را برایم باز کرد... پیاده شدم و به همراه اهنگ مهراب گرگ پدر وارد ساختمان شد یم... خانه ی اهنگ مهراب گرگ پدر همان طبقه ی اول بود، یک خانه ی خالی از اسباب! در خانه را پشت سرمان بست: یه چند وقتی فقط اینجا زندگی کردم! و به خوبی میدانستم تمام روزها و شبهایی که فکر میکردم اهنگ مهراب گرگ پدر ۱ با سپی ده است، اهنگ مهراب گرگ پدر 2 ریمیکس به تنهایی در این خانه ی بی روح سر میکرده!
وسط هال کوچک خانه بالتکلیف ایستادم. .. لبخند زد و چمدانم را به سمت اتاق کشید: بیا اینجا یه تخت و یه تلویزی ون داره... ا ینه هم هست... صدایش دور تر شد: فردا که تکلیفمون معلوم شد با هم میرم همه چیز میخریم خانمم! کلمه ی خانمم در ذهنم ثابت ماند... انگار جایی از ذهنم یا حت ی قلبم از این کلمه خوشش امده بود! اینقدر که بقیه ی حرفهای اهنگ مهراب گرگ پدر از ذهنم پرید. .. از اتاق بیرون امد و به من که هنوز همانطور ای ستاده بودم، نگاه کرد: بیا دیگه! یه دراور کوچیک هم هست!
اتاق بوی اهنگ مهراب گرگ پدر ۱ را میداد
به خوشحالیاش وقت ی از وسایل اندک خانه میگفت، لبخند زدم و به سمت اتاق رفتم... اتاق بوی اهنگ مهراب گرگ پدر ۱ را میداد... بی حرف روی تخت نشستم! اهنگ مهراب گرگ پدر 2 رو به رویم روی زمین نشست...
دستهایش را پشت سرش تکیه گاه کرد و به صورتم زل زد! معذب جا به جا شدم: چرا اینجوری نگاه میکنی؟ بی تغییر حالت گفت: دلم برات تنگ شده! اب دهانم را بلعیدم و سعی کردم از یادم نرود من آهنگ مهراب گرگ پدر ۲ سابق ن یستم... اخم مهمان ابروهایم شد و حرف را عوض کردم: کجا رفته بودی؟ از لحنم که خود به خود مظلوم و دلتنگ شد، لبخند زد... اما خیلی زود جد ی شد: جنوب! نگاهش کردم و سوال ی تکرار کردم: جنوب؟ چشم باز و بسته کرد: دو سال تمام پروندش زیر دستم بود... وقتی دستگیرش کردم قرار بود اعدام بشه، ولی... پفی کشید: اگه اهنگ مهراب گرگ پدر۲ و بچههای ستاد نمیرسی دن، خودم م یکشتمش! چشمهایم پنجره اتاق را نشانه گرفت و صدایم از بغض لرزید: زندگی آهنگ مهراب گرگ پدر ۲ بر نمیگرده!