دلم برای چال گونه هاش تنگ شده.. توهم چال گونه داری.. چت همسریابی آنلاین بی صدا به اشک های ماهان نگاه میکرد. ماهان ادامه داد: اینا رو به هیچکس نگفتم... قول بده راز دار خوبی باشی شار... بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم.. ضحی سری تکان دادو گفت: کاش زودتر اینارو بهم میگفتی چرا؟! حداقل تو ذهنم بهت فحش نمیدادم فحشم میدادی؟!
اوهوم از اوناش و هر دو خندیدند.. اینبار دیگر نه ماهان عاشق همسریابی از طریق اینترنت بود و نه همسریابی از طریق اینترنت از ماهان بدش می آمد. . باران نم نم شروع به باریدن کرد.. که ماهان گفت: اخ اخ االن خیس میشیما مریض میشی من صدبار رفتم زیر بارون هیچی نشدم باو.. سوسول نیستم با یه بارون مریض شم ماهان: میدونم تو قوی هستی ولی.. صدای رزا مانع ادامه حرف ماهان شد: چرا دست از سرش برنمیداری؟! تا کی میخوای زجرش بدی. . سایت همسریابی معتبر رایگان و مامان به رزا چشم دوختند و با تعجب به او نگاه میکردند.. اگر رزا میفهمید...
قطعا ماهان را میکشت. رزا: چرا برو بر منو نگاه میکنی؟ رو به همسریابی انلاین با شماره تلفن ادامه داد: تو جرا اینجایی؟ ها.. نکنه خوشت اومده ازش؟! همسریابی انلاین با شماره تلفن: چته رزا؟! رزا: من چمه؟؟؟ تو چته؟! اینجا چیکار میکنی؟! ماهان که فهمید اوضاع خراب میشود بهتر است سریع اینجا را ترک کند.. بلند شدو به سایت همسریابی معتبر رایگان گفت: فظ آجی همسریابی انلاین با شماره تلفن ورزا چشمانش اندازه ماهیتابه بزرگ شد..ضحی لبخندی زدو گفت: فعال داداشی و ماهان رفت.. رزا مشکوک به بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم نگاه کرد..
چت همسریابی آنلاین هم خیلی ریلکس نشسته بود
چت همسریابی آنلاین هم خیلی ریلکس نشسته بود که رزا گفت: چیشد؟؟ قانعش کردم که به درد هم نمیخوریم.. قضیه بهزادم گفتم رزا بازهم مشکوک نگاه کرد و گفت: خیلی سریع قبول کرد.. مرموز نیست؟! نه باشه بیا بریم تو. رزا هم به تبعیت از او بلند شدو گفت: بیا بریم تو سایت همسریابی دائم کاملا رایگان روی مبل نشسته بودیم و قهوه میخوردیم و صحبت میکردیم درباره کارامون.. دوروز از اومدنمون گذشته بود کیانا: من میگم امشب بریم دریا غذا بخوریم کیهان: شب سرده.. غذا هم سرد میشه کیانا: خب پیتزا میگیریم سریعم تموم میشه.. گیتارم که میزنیمو همینا دیگه دلم برای گیتارم تنگ شده بود.. همه با تصمیم کیانا موافقت کردن که رزا گفت: نظرتون چیه فردا بریم کوه؟! کیهان: فردا میخوایم برگردیم دلم شدیدا برای کوه تنگ شده بود که گفتم: راست میگه کیهان.. ودهنم بسته شد.. اولین بار بود که بهش نگفته بودم آقا کیهان.. هیچکس اصال براش مهم نبود و دقت نکرد ولی برای من فوقالعاده مهم بود..
همسریابی بدون عضویت خانم راست میگه
پندار: کیهان داداش.. همسریابی بدون عضویت خانم راست میگه کیهان کمی فکر کرد و گفت: پس دانشگاه؟! همسریابی از طریق اینترنت: یه روزه دیگه همه موافقت کردیم و رفتیم اتاقامون.. .. همسریابی از طریق اینترنت در اتاقو بازکردو گفت: سایت همسریابی دائم کاملا رایگان لباس بپوش میخوایم بریم.. سری تکون دادم که اومد تو گفت: به نظرت من چی بپوشم؟! شونه ای باال انداختم و گفتم: یکی باید بیاد واسه منو بگه خندیدو گفت: فهمیدم.. یه بافت توسی بلند تاروی ران پا گرفت و کاپشن عروسکی توسی شو هم پوشید و شلوار ورزشی توسی دمپا گشاد و کتونی های توسیش هم گرفت و جلوی آینه ایستادو رژ پررنگی رو چند بار روی لبهاش کشید و گفت: یکی از خوبی های لوازم آرایشی اینه که تو زمستون اگه ازشون استفاده کنی صورتت یخ نمیزنه و همینطور که میرفت بیرون گفت: سریع آماده شو.. رفتم سر لباسام.. یه بارونیه سبز لجنی با شالو شلوار مشکی گرفتمو پوشیدم.. چکمه های کوتاهم گرفتم که دم در پوشیدم.. ر فتم جلوی آینه و کرم مخصوصی که باعث میشد پوست از سرما خشک نشه و ترک برنداره رو زدمو خواستم برم بیرون که گفتم: یه رژ کمرنگ بزنم؟؟؟!!